دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

آنا فروید

آنا فروید دختر کوچک زیگموند فروید به علت بیان مکانیزم‌های دفاعی انسان‌ها در شرایط مختلف و توضیح آن‌ها خدمت بزرگی به روان‌کاوی کرد.

آنا فروید

آنا فروید (Anna Freud) که یکی از موسسین و بنیانگذاران روانکاوی اطفال به شمار می رود، تحت تأثیر پدرش و محبت عمیقی که به وی داشت به سوی روانکاوی جذب شد. بعضی برای افکار خود وی اصالتی قائل نبوده و بیان می کنند که او از سفره گسترده پدر تغذیه کرده است، اما زمانی که به کارها و آثار منتشر شده وی پس از مرگ پدر نگاه کنیم، چنین دیدگاهی عادلانه به نظر نمی رسد. هر چند وی به نظرات پدر خود وفادار ماند اما آنها را به صورت گسترده تری مطرح و بر جنبه هایی که فروید در زمان حیات خود فرصت نیافت که به آنها بپردازد، تأکید کرد. اهمیت وی بیش از همه در درمان و روانکاوی کودکان تجلی پیدا می کند.

آنا فروید متولد ۳ دسامبر ۱۸۹۵، ششمین فرزند زیگموند فروید است. آنا به دنیا آمدنش کاملا ناخواسته بوده اما تنها فرزند فروید است که راهش را ادامه داد. به همین دلیل مورد بی‌توجهی مادر و حتی بقیه بچه‌ها قرار می‌گرفت. پدرش برعکس بقیه اعضای خانواده توجه خاصی به آنا داشت و تبدیل به فرزند مورد علاقه‌اش شد. در سن ۱۴ سالگی به جلسات چند نفره روان‌کاوی پدر می‌رفت و در ۲۲ سالگی توسط او مورد روان‌کاوی قرار گرفت، که به این دلیل افراد زیادی از فروید برای این کار انتقاد کردند. در این جلسات آنا فروید از رویاهای پرخاشگرانه‌اش صحبت می‌کرد.

آنا فروید

از همان کودکی ارتباط نزدیکی با مادر و خواهران خود نداشت و در مدرسه به عنوان کودکی سرکش و یاغی مشهور شد. نزدیکی به پدر چنان بود که وی را از ازدواج بازداشت. برخی می گویند که خود فروید نیز در این میان بدون تأثیر نبوده است، از جمله به خواستگاری ارنست جونز از آنا و مخالفت پدر اشاره می کنند و برخی خبر از تمایلات هم جنس خواهانه در او می دهند. به عنوان یک معلم مدرسه چندی به کار مشغول شد اما به علت بیماری تنفسی ناشی از ابتلا به سل و آنفولانزا معلمی را کنار گذاشت و خود را یکسره وقف روانکاوی کرد. او تصمیم گرفت که توسط پدر تحت روانکاوی قرار گیرد و به کار با کودکان که در سالهای پس از جنگ اول جهانی با مشکلات زیادی مواجه بودند علاقه مند شد.

آنا فروید در کنار ملانی کلاین، بنیانگذاران روان تحلیل گری کودکان هستند. 

در تاریخ روانکاوی کودک به اولین نامی که برخورد می کنیم، هانس کوچک (Little Hans) است. پدر وی که پزشک بود به فروید مراجعه کرد و از ترس شدید پسرش از اسب سخن گفت. فروید، پدر را تشویق نمود که تحت نظارت وی، روانکاوی کودک را آغاز کند. به تدریج روشن شد که ترس واقعی کودک که به طور نمادین در ترس از اسب متجلی شده، ترس از پدری سلطه گر است و با روشن شدن این مطلب هانس از ترس خود رهایی یافت.

در ۱۹۱۹ هرمیون فون هاگ هلموت (Hermione von Hug Hellmuth) که روانکاوی وینی بود دریافت که کودکان بیش از آنکه از طریق کلامی به بیان دنیای درون خود بپردازند، بوسیله بازی این کار را می کنند و در کتاب خود به این نکته اشاره کرد که بازی راهی برای نفوذ به دنیای ناخودآگاه کودکان است. کارهای او بیانگر آغاز بازی درمانی است. هلموت کودکان زیر شش سال را درمان نمی کرد و سیستمی را نیز برای درمان کودکان ابداع ننمود. این دو وظیفه بر دوش آنا فروید و ملانی کلاین گذاشته شد که به عنوان دو فرد تأثیر گذار در روانکاوی کودک اهمیت خویش را تا به امروز حفظ کرده اند.

بر خلاف کلاین که اعتقاد به تعبیر و تفسیر لایه های عمیق ناخودآگاه در جریان درمان کودکان داشت و این کار را از طریق تجزیه و تحلیل بازی های آنها که جایگزین روش تداعی آزاد بزرگسالان بود انجام می داد، آنا فروید با تأکید بر این مطلب که ساختار ایگوی کودک ساختاری در حال تکامل است بیان نمود که درمانگر علاوه بر نقش تفسیری باید نقشی آموزشی نیز در درمان داشته باشد. او چنین اعتقاد داشت که کودک بوسیله بازی، خود را با واقعیت پیرامونش سازگار می کند.

اگر کودکی دو اتومبیل اسباب بازی خود را به هم بزند ضرورتاً به معنی آن نیست که در حال تقلید صحنه اولیه (primal Scene)، (تصویر مربوط به رابطه جنسی والدین که در ذهن کودک از دید روانکاوان سنتی، حک شده است. این تصویر می تواند تصویری واقعی و یا ناشی از تخیلات کودک باشد.) است، بلکه این می تواند بیانگر کوششی در جهت بازسازی صحنه ای باشد که در واقعیت شاهد آن بوده است.

اریکسون نیز بیان می کند که بازی تنها وسیله ای برای تجلی تمایلات ناخودآگاه نیست بلکه توسط آن، کودک صحنه های اضطراب زای گذشته خود را نیز بازسازی می کند تا بر آنها تسلط یابد. آنا فروید والدین را نیز در درمان مشارکت می داد و آنها گزارش اتفاقاتی را که به نحوی می توانست بر محتوی بازی کودک اثر بگذارد به او می دادند.

پست های مرتبط

او رشد روانی کودک را بر اساس کلام وی، چگونگی روبرو شدنش با محیط ناآشنا، رابطه با کودکان دیگر، تحمل دوری از مادر، استفاده خلاقانه از وسایل بازی و کنترل دفع ادرار و مدفوع ارزیابی می کرد. در روش درمانی وی، تصحیح محرومیت های عاطفی گذشته کودک اهمیتی اساسی دارد. او باور داشت که کودک زمانی می تواند دوری از مادر را تحمل کند که دیدی مثبت و اطمینان بخش از وی در خود بوجود آورد.

در کتاب خود «ایگو و ساز و کار دفاع (Ego and the mechaism of defences)» در ۱۹۳۶ سعی در روشن کردن وضعیت ایگو در نظریه روانکاوی معاصر کرد. او در این کتاب، ساز و کارهای دفاعی ایگو را که بواسطه آنها گرایشات و تمایلات ناخواستنی از هشیاری دور می شوند شرح می دهد. پدر او قبلاً به این ساز و کارها اشاره کرده بود.

اولین و اساسی ترین ساز و کار دفاعی، سرکوبی (Repression) است که ایگوی ضعیف کودک در مقابل تکانه هایی منشاء گرفته از محیط به کار می گیرد. کودک ضعیف تر از آن است که بتواند در مقابل این تکانه ها مقاومت کند و به محض ورود به آگاهی به عمل تبدیل می شوند. سرکوبی تنها راه حلی است که در این مرحله می تواند به خدمت گرفته شود. علاوه بر سرکوبی، ساز و کارهای دفاعی ثانویه نیز در مراحل بعد مطرح می شوند. سرکوبی هرگز کامل نیست و این شیوه های دفاعی برای مقابله با عناصر ناخودآگاه که گهگاه حضور خود را به آگاهی تحمیل می کنند ضرورت پیدا می کنند. از جمله این روشها می توان به توجیه عقلی (Rationalization)، جبران افراطی (Overcompensation)، فرافکنی (Projection)، برگرداندن تکانه به سوی خود (Turning impulses against the self) و جدا کردن (Isolation) اشاره کرد.

آنا فروید برای اولین بار ساز و کار دفاعی «همانند سازی با پرخاشگر (Identification with aggressor)» را مطرح کرد. هراس از بروز خشم نسبت به فردی قدرتمند و پرخاشگر موجب همانند سازی با وی می شود و خشم سرکوب شده بر علیه یک قربانی بی دفاع بکار گرفته می شود. در اردوگاههای آلمان نازی مثالهایی چند از این شیوه مشاهده شد که زندانی ناتوان از مقابله با زندانیان به رویارویی با همبندان خود اقدام می کند. علاوه بر این، شیوه های دفاعی دیگری نیز چون انکار (Denial) و نوع دوستی (Altruism) در کتاب او مطرح شدند.

آنا فروید و زیگموند فروید

اهمیت توضیح آنا فروید از ساز و کارهای دفاعی در این نکته قرار داد که او توجه را از تجزیه و تحلیل نهاد و محتوای مواد سرکوب شده به مطالعه روندهای پویایی که ایگو برای حفظ انسجام فرد در پیش می گیرد، معطوف کرد. وی به این نکته اشاره می کند که در نظرات اولیه روانکاوی هر گونه کوششی مبنی بر در نظر گرفتن یک ماهیت مستقل برای ایگو، برچسب ارتداد می خورد.

نظریه آنا فروید درباره کودکی و نوجوانی

استنلی هال، مؤسس انجمن روان شناسی آمریکا و پدر مطالعه علمی درباره نوجوانی، این مرحله را دوران «طوفان و تنش شدید» و نیز دوران توانایی فوق العاده جسمانی، عقلی و عاطفی می دانست. تعدادی از پزشکان برجسته و نظریه پردازان روان کاوی، نوجوانی را وضعیتی می دانند که نوجوانان در آن وضعیت دچار اختلال روانی است. آنا فروید نوجوانی را به عنوان آشفتگی تکاملی تعریف کرد، همچنین این به معنی تغییر اجباری و موقتی است. مطابق با این معنی از نظر زیست شناختی، بلوغ سنی است پر از امید و آرزو، اگرچه از خطرهای روانشناختی و اجتماعی آزاد نیست. گذشتن از کودکی به فردی فعال، با خودش اضطراب، تعارض و نابهنجاری را به بار می آورد. 

آنا فروید، از طریق بازی کودکان به بررسی مراحل رشد کودکان می پردازد. نقطه شروع آنا فروید نیز همچون خود فروید است، وی دوره نوجوانی بین ۱۳ تا ۱۹ سالگی را که مرحله تجدید فعالیت خطرناک احساسات ادیپی است، می‌آزماید. نوجوان از احساس رنجش فزاینده ای نسبت به والد همجنس کاملا آگاه است؛ تمایل به زنای با محارم درباره‌ والد دیگر بیشتر به طور ناخودآگاه باقی می ماند. آنا فروید معتقد است هنگامی که نوجوان برای نخستین بار جوشش احساسات ادیپی را می آزماید، اولین تکانه او فرار کردن است. نوجوان در حضور والدین احساس تنش و اضطراب می کند و تنها هنگامی که از آنان جدا باشد، احساس امنیت می کند.

در واقع برخی نوجوانان نیز در چنین زمانی از خانه می گریزند، بسیاری دیگر در خانه باقی می‌مانند در حالیکه خود را در خانه همچون یک شاگرد شبانه روزی حس می کنند. آنان خود را در اتاق حبس می کنند و تنها هنگامی که با همسالان خود هستند احساس راحتی می کنند. گاهی نوجوانان می کوشند با توهین و تحقیر نسبت به والدین از آنان بگریزند. به جای پذیرفتن هر نوع وابستگی و عشق، نوجوان دیدگاهی بر می گزیند که کاملاً برعکس آن است. ممکن است نوجوان چنین خیالبافی کند که ناگهان مستقل شده است، ولی والدین وی هنوز بر زندگی آنان مسلط هستند زیرا نوجوانان همه نیروی خود را صرف حمله به والدین خود می کنند.

 نوجوانان گاهی در صدد برمی آیند که بی توجه به آنچه که احساساتشان بدان وابسته است، از خود در مقابل همه احساسات و تکانه ها محافظت کنند. یکی از روش ها در این مورد «ریاضت کشی» است. یعنی نوجوانان می کوشند از هر نوع لذت جسمی بپرهیزند، ممکن است دختران یا پسران رژیم غذایی دقیق و سختی را بپذیرند، لذات ناشی از لباس های قشنگ، رقص، موسیقی سرگرم کننده و غیرجدی را از خود دریغ دارند یا بکوشند از طریق ورزش و تمرینات سخت بدنی برجسم خود مسلط شوند. یک وسیله دفاعی دیگر بر علیه تکانه ها، «عقلی سازی مسائل» است. نوجوان می کوشد که مسائل مربوط به امور جنسی و تهاجمی را به یک سطح مجرد و انتزاعی و ذهنی انتقال دهد. او ممکن است نظریه های ظریفی درباره ماهیت عشق و خانواده یا در مورد آزادی و اقتدار بپردازد. آنا فروید متذکر می شود که آشوب دوره نوجوانی و دفاع ها و روش های نومیدانه و بسیار سخت این دوره در واقع طبیعی است.

منبع : روانکاوی در گذر زمان / علی فیروز آبادی

۲ ۳ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها