روانکاوی سیگار کشیدن
گاه یک سیگار، فقط یک سیگار است و بس.
کشیدن سیگار لذت بخش است، به خصوص فوت کردن دود آن ، نوعی لذت دهانی است. یک سیگار هیچ وقت یک سیگار نیست .
فروید یک بار برای جلوگیری از برداشت سطحی از روانشناسی و کسانی که همه چیز را می خواهند سریع تفسیر روانکاوانه بکنند، این جمله معروف را گفت : گاه یک سیگار، فقط یک سیگار است و بس. باید در درگیری های شخصی، خانوادگی یا دوستانه از تفسیر روانکاوانه حرکات دیگری در حد ممکن خودداری کرد، زیرا در این مواقع تفسیر روانکاوانه در واقع تلاشی برای سرکوب دیالوگ و دیگری است و ایجاد یک نوع نگاه از بالا به پایین. اما باید بپذیریم که روانکاوی فقط یک راه جالب و تحلیلی است.
کشیدن سیگار لذت بخش است، به خصوص فوت کردن دود آن ، نوعی لذت دهانی است. تجربه ی این لذت آنقدر خاص و منحصر به فرد هست که تحریک تکرار آن را توجیه کند. از نظر فروید لذت دهانی شامل نوعی لذت است که از خوردن غذا (و نوشیدنی) حاصل می شود و احساس سیری را به دنبال دارد و برای بقای موجود زنده الزامی است.
یک سیگار هیچ وقت یک سیگار نیست
رخدادها تنها یک معنی ندارند و خواستن یک شی، محصول یک محرک یا یک میل واحد نیست. از نظر فروید هیچ چیز آنقدرها ساده و روشن نیست و همواره معانی مختلفی را میتوان در آن یافت. مثلا این شیئی که در دست شماست چیست؟ یک پستانک است؟ آلت مردانه است یا یک سیگار؟ روشن نیست.
ظاهرا شما یک سیگار را در دست گرفته اید و اشتیاق کشیدن آن را دارید. اما آیا اشتیاق شما به سیگار در میل شما به نیکوتین خلاصه میشود؟ آیا هیچ معنا و دلالت پنهانی در این تجربه وجود ندارد؟ شاید بله و شاید هم نه. این را تنها میتوان با بررسی کلیت روان شما فهمید.
ممکن است در یک امر واحد، خواستها و معانی مختلفی به صورت هشیار یا ناهشیار دخیل باشند. مثلاً شما دوست دارید به شخص خاصی کمک کنید، چه خوب. اما همه چیز در این میل خیرخواهانه خلاصه نمیشود. ممکن است در کنار این میل خیرخواهانه، میل پنهانی به آسیب زدن به او هم داشته باشید.
رابطه سیگار کشیدن و خود ارضایی
فروید می گوید: ارضای جنسی در واقع یک جانشین ناکافی برای خودارضایی است. در خود ارضایی، دنیای فردی و تمنای فردی خویش را با دیگری تقسیم نمیکنیم و با دیگری وارد دیالوگ عاشقانه و تنانه نمیشویم. از این رو سیگارکشیدن، تلاش برای لمس دوباره دیگری و در نهایت لمس دوباره خویشتن است. سیگارکشیدن، تمنای خود گم شده است.
فروید در مقاله ی اواخر عمرش، فراسوی اصل لذت، می گوید: این علاقه به سیگار کشیدن را می توان با توجه به علاقه ی انسانها به مرگ، توجیه کرد. از این رو سیگار کشیدن برای جلوگیری از هقهق عاشقانه و افسرده انسان در بحران است. سیگار هم نماد مرگ و افسردگی است و هم وسیلهای برای غرق نشدن در افسردگی و ایجاد امیدی نو.
سیگار کشیدن، جانشینی برای یک خودارضایی نمادین است و هم نماد عشق گمشده ایست، که آدمی با حسرت دودش را به درون میکشد و به هوا میفرستد و او را میطلبد. سیگار کشیدن، مکیدن نمادین و فرو بردن دیگری در خویش و یکی شدن با اوست (در نهایت مکیدن پستان مادر و میل بازگشت به بهشت گمشده است). در واقع تلاش برای دستیابی به ژوئیسانس یا تمنای جنسی و اروتیکی است.