دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

طرح واره درمانی برای شخصیت خودشیفته

خودشیفته

بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و یا خودشیفته بیشترین مشکل را برای درمانگران پدید می آورند. این دو دسته از بیماران، درمانگران را با معضلات متضادی روبه رو می کنند : بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی نسبت به بسیاری از درمانگران سخت نیازمند و حساس هستند، در حالیکه بیماران مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته اغلب خودشان را آسیب پذیر یا حساس نشان نمی دهند. هر دو دسته از این بیماران در سیر درمان دچار دوسوگرایی عاطفی می شوند. ما در درمان این دو گروه از بیماران، رویکرد ذهنیت مدار را به کار می گیریم. به کارگیری تکنیک های ذهنیت مدار برای این دو گروه از بیماران با موفقیت بیشتری همراه است و به همین دلیل مفهوم ذهنیت ها را تدوین کردیم. رویکرد ذهنیت مدار این اجازه را به ما می دهد که با بخش هایی از ذهن بیماران که برای سلامتی تلاش می کند، متحد شویم و در عین حال همزمان علیه بخش های ناکارآمد ذهن بجنگیم که بیمار را به سمت انزوا گزینی، خودآسیب رسانی یا دیگرآسیب رسانی بیشتر سوق می دهند.

خودشیفتگی

ذهنیت های طرحواره های بیماران مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته

اکثر بیماران مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، سه ذهنیت اساسی دارند (علاوه بر ذهنیت بزرگسال سالم که درمانگر برای بهبود آن تلاش می کند):

۱- ذهنیت کودک تنها

۲- ذهنیت خود بزرگ منش

۳- ذهنیت خود آرامبخش بی تفاوت

تمام بیماران مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته این سه ذهنیت را ندارند و برخی از آنها ذهنیت های دیگری نیز دارند. با این حال، این سه ذهنیت شایع تر هستند. ما به معرفی این سه ذهنیت می پردازیم و ربط انها را به طرح واره ها و سبکهای مقابله ای مشخص می کنیم که از نظر ما خمیرمایه خودشیفتگی را می سازند.

تجارب ما نشان می دهد که این بیماران معمولاً قادر به داد و ستد عشق سالم نیستند (تنها استثناء آنها در این زمینه، فرزندانشان هستند). طرحواره های اصلی خودشیفتگی همانا محرومیت هیجانی و نقص هستند که جزیی از ذهنیت کودک تنها به شمار می روند. طرح واره استحقاق بخشی از ذهنیت خود بزرگ منش است. از آنجا که بیشتر بیماران دچار اختلال شخصیت خودشیفته نمی توانند عشق واقعی را تجربه کنند، احتمالا طرحواره های محرومیت هیجانی و نقص تا آخر عمر دست از سر آنها بر نمی دارند. آنها به درستی رفتارهایشان اطمینان کامل دارند و از همین روست که در مکتب محبت ( داد و ستد عشق واقعی)، نمره کمی می گیرند؛ مگر اینکه به درمان تن بدهند یا روابط سالم و بهبود بخشی را تجربه کنند.

 ذهنیت کودک تنها تقریباً همیشه با طرح واره محرومیت هیجانی از طریق سبک مقابله ای جبران افراطی کنار می اید. برای جبران این طرح واره، بیماران دست به دامن استحقاق می شوند و به خودشان حق می دهند هر کاری بکنند. انها از افراد نزدیک خود توقعات زیادی دارند، اما در مقابل، کار اندکی برای آنها انجام می دهند. از آنجا که در دوران کودکی شان با محرومیت های زیادی روبه رو شده اند، در حال حاضر بسیار پرتوقعانه عمل می کنند تا مطمئن شوند که نیازهایشان برآورده می شود. به دلیل وجود همین طرح واره محرومیت هیجانی است که این بیماران در شدت سوءتفاهم ها و غفلت های دیگران، اغراق می کنند. این بیماران دائم از این که دیگران درکشان نمی کنند و متوجه نیازهای انها نیستند، شکایت می کنند.

پست های مرتبط

طرح واره نقص نیز در ذهن افراد خودشیفته شکل گرفته است. بیشتر بیماران مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، احساس نقص و بی ارزشی می کنند. به همین دلیل به دیگران اجازه نمی دهند که وارد روابط صمیمی با آنها شوند. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته درباره صمیمیت دچار دو سوگرایی عاطفی هستند، آنها سال هاست که مشتاق روابط صمیمی هستند، اما به محض اینکه وارد روابط صمیمی می شوند احساس ناخوشایندی به آنها دست می دهد و محبت دیگران را پس می زنند (می توان این پدیده را به تنش بین طرح واره های محرومیت هیجانی و نقص ربط داد، احساس محرومیت، انها را به سمت روابط صمیمی ترغیب می کند، اما احساس نقص یا بی ارزشی باعث می شود خودشان را از این روابط کنار بکشند).

آنها معتقدند که برملا شدن هرگونه عیب و نقصی باعث آبروریزی و در نهایت طرد می شود. هرگاه در رسیدن به معیارهای بلند پروازانه خود علناً ناکام شوند از حالت خودبزرگ منشی به حالت حقارت و در نهایت شرمساری می غلتند. چنین شکست هایی اغلب به افسردگی یا سایر اختلالات مثل اضطراب یا اختلال روان تنی منجر می شود. علاوه بر این، چنین شکست هایی معمولا پافشاری آنها بر تلاش های بیشتر به منظور جبران افراطی می گردد.

در تجارب بالینی خود به این نتیجه رسیده ایم که بهتر است اسامی ذهنیت ها را تغییر دهیم تا با فردیت هر بیماری متناسب جلوه کند. به عنوان مثال ممکن است اسم کودک تنها را بگذاریم کودک طرد شده، کودک به حساب نیامده یا ” کودک بی کفایت ” . ممکن است به جای ذهنیت خودبزرگ منش اسامی مثل رقابت طلب یا انتقادگر بگذاریم. ممکن است به جای اسم خود آرامبخش بی تفاوت اسامی مثل معتاد هیجان طلب یا سودجو قرار دهیم. هرگاه اسمی بهتر بتواند ذهنیت بیمار را مشخص کند، از آن اسم استفاده می کنیم.

اختلال شخصیت نمایشی

سایر طرحواره ها

اگرچه طرح واره های محرومیت هیجانی، نقص / شرم و استحقاق، غالب ترین طرح واره های بیماران مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته هستند، اما با این حال طرح واره های دیگری نیز در ذهن آنها شکل گرفته است. ما بارها چنین طرح واره هایی را در آنها مشاهده کرده ایم :

  1. بی اعتمادی / بدرفتاری
  2. انزوای اجتماعی / بیگانگی
  3. شکست
  4. خویشتن انضباطی / خویشتن داری ناکافی
  5. اطاعت
  6. تأیید طلبی / پذیرش جویی
  7. معیارهای سرسختانه / انتقادگری افراطی
  8. تنبیه

 از آنجا که بیماران مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته از جبران افراطی و اجتناب به عنوان سبک های مقابله ای استفاده می کنند، عمدتاً بیشتر اوقات از طرح واره هایشان آگاهی ندارند.

ملاک های اختلال شخصیت خودشیفته در DSM

اگر به این ملاک ها با دقت نگاه کنید، متوجه می شوید که همه این ملاک ها تنها به یک ذهنیت (خودبزرگ منش) از ذهنیت های سه گانه شخصیت خودشیفته پرداخته اند.

  • احساس خود بزرگ بینی به شکل خود مهم انگاری (مثلاً در موفقیت ها یا استعدادها اغراق می کنند یا بدون اینکه به موفقیت شایسته ای دست یافته باشد، انتظار دارد او را آدم مهمی بدانند).
  • اشتغال ذهنی با موفقیت، قدرت، ذکاوت، زیبایی یا مورد محبت قرار گرفتن نامحدود.
  • اعتقاد به استثنایی بودن و منحصر به فرد بودن ( تنها باید با افراد یا مؤسساتی که رده بالایی دارند یا استثنایی هستند رابطه داشته باشد، زیرا تنها آنها می توانند او را درک کنند).
  • احتیاج شدید به تحسین و تمجید.
  • احساس استحقاق (یعنی انتظار نامعقول دارد که با او باید برخورد رضایت بخش و خاصی صورت گیرد یا دیگران بدون عذر و بهانه ای تسلیم خواسته هایش شوند).
  • استثمارگری در روابط بین فردی (یعنی از دیگران به نفع رسیدن به خواسته هایش سوء استفاده کند).
  • ناهمدلی (یعنی تمایلی به شناخت یا درک احساسی ها و نیازهای دیگران نشان ندهد).
  • حسودی به دیگران یا اعتقاد به حسادت دیگران نسبت به خودش،
  • رفتارها یا نگرش های تکبرآمیز.

ما به این ملاک ها ایراد می گیریم، زیرا همه آنها تقریباً بدون استثناء به رفتارهای جبرانی بیماران پرداخته اند. به علایم سایر ذهنیت ها توجهی نشده است. در صورتی که از نظر ما مشکل اصلی بیماران خودشیفته همانا دو ذهنیت دیگر (خودآرامبخش بی تفاوت و کودک تنها) هستند. علاوه بر این، ملاک های DSM با تمرکز افراطی بر ذهنیت خود بزرگ منش باعث شده اند متخصصان بالینی دیدگاهی غیر همدلانه در برخورد با بیماران خودشیفته اتخاذ کنند، در صورتی که بیشتر این بیماران نیازمند همدلی و نگرانی عمیق با دردهای خود هستند.

در نهایت به نظر ما ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت خودشیفته باعث درمان اثربخش نمی شوند. این ملاک ها تنها به سبک های مقابله ای بیماران می پردازند و هیچ گونه راهنمای دقیقی در اختیار متخصصان بالینی قرار نمی دهند تا طرح واره ها یا درون مایه های زیربنای این سبک های مقابله ای را درک کنند. ما اعتقاد راسخ داریم که تغییر این طرح واره ها یا درون مایه ها در بیماران مبتلا به اختلالات شخصیت منجر به بهبودی دیرپا و ماندگار می شود.

 

تفاوت های بین شخصیت خودشیفته لوس با شخصیت خودشیفته شکننده

 بایستی به این تمایز دقت خاصی مبذول شود که ما تا به حال به معرفی اختلال شخصیت خودشیفته ای پرداختیم که می توان آن را “مستحق ناب” نامید. در ذهن این افراد، طرح واره استحقاق شکل گرفته است و خبری از طرح واره های زیربنایی مثل نقص و محرومیت هیجانی نیست.

طرحواره استحقاق به دو شکل در ذهن نقش می بندد : یک شکل آن، استحقاق ناب است که در ذهن کودکان لوس پدیدار می شود. والدین کودک لوس برای او هیج محدودیتی قایل نشده اند و بنابراین کودک هیچ نیازی ندیده است که به احساس ها و حقوق دیگران احترام بگذارد. این کودک نتوانسته است اصل احترام متقابل در روابط بین فردی را یاد بگیرد. با این حال، چنین کودکی هیچگاه طعم تلخ محرومیت هیجانی یا طرد را نچشیده است و طرح واره استحقاق در ذهن آن نقش جبرانی ندارد.

اما طرح واره استحقاق می تواند به دلیل جبران افراطی احساسی های ناشی از محرومیت هیجانی و نقص شکل بگیرد. برخلاف بیماران لوسی که طرح واره های استحقاق را به صورت ناب نشان می دهند، این بیماران شکننده هستند. حس استحقاق در این بیماران شکننده است، زیرا آنها نیک می دانند که در دوران کودکی با غفلت و طرد روبه رو شده اند. همیشه این خطر وجود دارد که جبران های افراطی درهم بشکند و ضعف آنها برملا شود.

مثل بیماران لوس، بیماران شکننده نیز به شیوه ای پرتوقعانه و برتری جویانه رفتار می کنند. با این حال ذهنیت کودک تنها در بیماران مستحق ناب، نقش اصلی را بر عهده ندارد. درد اصلی بیماران مستحق ناب، ناراحتی، آسیب پذیری، نقص و بی ارزشی ناشی از ذهنیت کودک تنها نیست. مشکل اصلی بیماران لوس، ذهنیت کودک تکانشی و بی انضباط است. اگرچه بیماران خودشیفته لوس و شکننده در ظاهر شبیه به هم هستند، اما دنیای درونی آنها زمین تا آسمان با هم فرق دارد. در واقع تجارب بالینی ما نشان می دهد که بیشتر بیماران مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، ترکیبی از استحقاقی لوس و شکننده هستند.

بخشی از احساس استحقاق، حالت یادگیری دارد و بخشی از آن حالت جبرانی. بخشی از این احساس استحقاق به کودک لوس و نازپرورده بر می گردد و بخشی از این احساس استحقاق ناشی از احساس های محرومیت هیجانی و نقص است. بنابراین در درمان این بیماران باید تکنیک های متمرکز بر ذهنیت و تکنیک های محدودیت گزینی را ترکیب کرد. با این وجود بیماران مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته که به دنبال درمان هستند، بسیار شکننده هستند ، چون به این دلیل برای درمان و چاره جویی مراجعه کرده اند که جبران های افراطی شان درهم شکسته است و به افسردگی مبتلا شده اند.

وقتی که متخصصان و صاحب نظران حوزه خودشیفتگی درباره بیماران مبتلا به اختلال شخصیت بحث می کنند، معمولاً به بیماران شکننده تر اشاره دارند که طرح واره های نقص و محرومیت هیجانی را جبران می کنند و کمتر به بیماران خودشیفته ای پرداخته اند که طرح واره استحقاق  دارند (خودشیفته ناب).

منبع : طرحواره درمانی(جلد ۲) / راهنمای کاربردی برای متخصصین بالینی / نویسنده: جفری یانگ، ژانت کلوسکو، مارجوری ویشار / مترجم: دکتر حسن حمید‌پور، دکتر زهرا اندوز

۳ ۷ رای ها
رأی دهی به مقاله

* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه مقالات سایت، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام هماهنگ نمایید. *

1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Soheila
۱۴۰۲/۰۲/۱۳ ۰۸:۲۵

سلام دکتر عزیز من سایتهای زیادی را در رابطه با طرحواره مطالعه کرده‌ام وبه حق سایت شما و یکی دو نفر دیگر بسیار گویا وعمیق است از وقت و زحمتی که در راستای نشر علم می کشید صمیمانه سپاسگزارم