احساس گناه در افراد عصبی
احساس گناه یک مکانیسم دفاعی است
احساس گناه مانند احساس خود کم بینی یک نقش دفاعی را بازی می کند و شخص عصبی از ترس مواجه شدن با اضطراب، به احساس گناه متوسل می شود.
احساس گناه در ساختمان عصبیت جزء بسیار مهمی است. فرد عصبی خود را مستحق رنج می داند. مثلا شخص عصبی از اینکه دارای تمایلات جنسی انحرافی است یا گاهی آرزوی مرگ دوستان خود را می کند و یا صداقت ندارد، احساس گناه می کند. اگر رئیس اداره اش او را احضار کند اولین فکری که به ذهنش می رسد این است که رئیسش می خواهد او را توبیخ کند و یا اگر دوستانش مدتی از او خبر نگیرند فکر می کند که مرتکب عمل اشتباهی شده است. پس اولین علامت احساس گناه این است که شخص همیشه خود را متهم و سرزنش می کند.
احساس گناه یک مکانیسم دفاعی است
احساس گناه مانند احساس خود کم بینی یک نقش دفاعی را بازی می کند و شخص عصبی از ترس مواجه شدن با اضطراب، به احساس گناه و ملامت خود متوسل می شود. شخص عصبی بطور مبالغه امیزی میل دارد خود را مقصر جلوه دهد که نشان می دهد این احساس برای او یک نقش دفاعی دارد .
البته سرزنش و ملامت او نسبت به خودش از ته دل نیست و مثلا اگر به خطا یا بی ارزشی خود اقرار کند و دیگران او را تائید کنند، فوق العاده عصبانی و خشمگین می شود . همچنین اگر کسی واقعا احساس گناه کند باید افتاده و متواضع باشد ولی شخص عصبی بر خلاف شکسته نفسی ظاهری اش خودخواه است. با وجود اظهار بی ارزشی و شکسته نفسی، بسیار پرتوقع است و تحمل انتقاد را ندارد و انتقاد دیگران را منصفانه نمی داند.
نقش احساس گناه در افراد عصبی
شخص عصبی برای اینکه مورد محکومیت دیگران قرار نگیرد پیش دستی می کند و خودش را ملامت می کند و ناآگاهانه اینطور استدلال می کند که اگر قرار باشد دیگران مرا محکوم کنند، خودم این کار را بکنم بهتر است، لذا بوسیله دادن این احساس ملامت به خود اضطراب کمتری را در خودش احساس می کند.
شخص عصبی بوسیله ملامت خود، نقص های واقعی خود را محو می کند، زیرا اولا خود را بخاطر صفاتی محکوم و ملامت می کند که ان صفات اصلا قابل ملامت نیستند. ثانیا صفات قابل ملامت خود را چنان مبالغه امیز و بزرگ می گرداند که رنگ و ماهیت واقعی بودن را از دست می دهند و یک کیفیت غیر واقعی و باورنکردنی پیدا می کنند.
فرد عصبی با ملامت کردن خودش می خواهد به دیگران نشان دهد که ادم غیر منصف و بی اخلاقی نیست و شهامت و صداقت برای بیان ملامت خود دارد.
نقش دیگر ملامت خود این است که شخص را از خطر و دردسر متهم کردن دیگران معاف می کند زیرا می دانیم اگر انسان گناه همه چیز را خود به گردن بگیرد، راحت تر خواهد بود تا دیگران را مقصر بداند . هر قدر ترس و ترمزهای شخص عصبی برای انتقاد و متهم کردن دیگران شدیدتر باشد، بیشتر به انتقاد خودش می پردازد و خود را متهم می کند.
ریشه احساس گناه در کودکی است
وقتی کودک مدام در محیط از طرف دیگران آزار می بیند، میل به طغیان و پرخاشگری پیدا می کند ولی کودک به علت ضعف درونی اش ترس شدیدی از اطرافیان دارد و فکر می کند اگر نسبت به انها اعتراض و انتقادی کند، اولا مورد تنبیه قرار خواهد گرفت، ثانیا لطف و محبت انها را از دست می دهد. البته این فکر کودک بی اساس نیست زیرا پدر و مادر عصبی که به علت عصبیت و آزارهای روانی خودشان چنین محیط ناهنجاری برای کودک بوجود می اورند، تحمل شنیدن اعتراض و انتقاد کودک بر علیه خودشان را نخواهند داشت.
علاوه بر این، جامعه این فکر را به کودک القا می کند که پدر و مادر مبری از خطا هستند و کودک باید بی چون و چرا اوامر انها را گردن نهد. زیرا انتقاد به معنای نفی قدرت حاکمه والدین خواهد بود، لذا کودک در این محیط خشن، نه تنها جرات ابراز انتقاد و خشمش را ندارد بلکه حتی جرات نمی کند که پیش خودش فکر کند که پدر و مادر مقصرند و چون احساس می کند که بالاخره یک نفر باید مقصر باشد تصور می کند که مقصر خود اوست. لذا بچه مجبور است اینطور استدلال کند و نمی تواند شرایط را واقع بینانه بررسی کند و چشم بسته خود را مقصر و گناهکار می داند و احساس بی ارزشی می کند.
نظر کارن هورنای در مورد احساس گناه
برخی ترس از طرد شدن را معلول احساس گناه می دانند ولی کارن هورنای ترس از طرد شدن را علت احساس گناه می داند و بیان می کند، بسیاری از افرادی که نفرت شدیدی نسبت به یکی از بستگان خود دارند و یا بخاطر برخی انحرافات جنسیشان احساس گناه می کنند، واقعیت این است که این افراد بیش از احساس گناه، احساس ترس دارند. ترس از اینکه مبادا دیگران به نیات و احساساتشان پی ببرند و انها را طرد کنند.
همه افراد عصبی، روانشناسها را به چشم یک آدم فضول نگاه می کنند که می خواهد وارد دنیای محرمانه انها گردد و از اسرارشان سر در آورد. بنابراین در مقابل او ناخوداگاه مقاومت می کنند و از جواب به سوال طفره می روند که همه اینها بخاطر ترس از طرد شدن است. ترس از طرد شدن حتی در خواب نیز به شکلهای مختلف بروز می کند. مثلا خواب می بیند عده ای می خواهد به زور او را وادار به اعتراف کنند.
منبع: شولتز، دوآن. نظریه های شخصیت، ترجمه سید محمدی