عطش قدرت و پرستیژ و ثروت
عطش قدرت و پرستیژ و ثروت هر سه از یک ریشه آب می خورند
عطش قدرت و پرستیژ و ثروت هر سه، جنبه های متفاوت یک مساله هستند و در افراد ممکن است یکی از این سه مساله بیشتر از بقیه غالب باشد.
کسب قدرت و پرستیژ و ثروت نه تنها برای تسکین اضطراب و احساس بی ارزش بودن است بلکه باعث می شود شخص مقدار زیادی از خشم و نفرت متراکم خود را به بیرون منتقل نماید.
در تاکتیک قدرت طلبی، شخص عصبی، خشم و نفرت خود را از طریق غلبه و تسلط بر دیگران ارضا می کند، در تاکتیک پرستیژ طلبی نفرت را از طریق تحقیر دیگران ارضا می کند و در ثروت طلبی بصورت میل به محروم کردن دیگران در می آید.
به نظر کارن هورنای عطش قدرت و پرستیژ و ثروت هر سه از یک ریشه آب می خورند و با یکدیگر ارتباط نزدیک دارند، علت ایجاد انها روابط ناسالم انسانی و نیز اضطراب اساسی است.
قدرت طلبی
قدرت طلبی وقتی بوجود می آید که شخص از جلب محبت مایوس شده و نتواند بوسیله تاکتیک جلب محبت اضطراب خود را تسکین دهد. تیپ قدرت طلب افراد را به دو دسته ضعیف و قوی تقسیم می کند. گروه اول را به دیده تحسین و گروه دوم را به دیده پستی و حقارت نگاه می کند.
قدرت طلب اگر متوجه عصبی بودن خودش بشود به شدت از خودش متنفر می شود، لذا سعی می کند نسبت به حالات عصبی خود ناآگاه بماند. وی فکر می کند در صورت اگاه شدن بر مسائل اگر نتواند به تنهایی و فورا آنها را از بین ببرد آدم ضعیف و ناتوانی است. بنابراین به خودش می گوید بهتر است نسبت به مسائل خویش ناآگاه بمانم.
قدرت طلب از اینکه در کنترل دیگران باشد هراس دارد، لذا مدام سعی می کند تمام موقعیت ها و افراد را در اختیار داشته باشد و اجازه انجام هیچ کاری را به هیچ کس نمی دهد، مگر اینکه خودش گرداننده ان باشد. از طرف دیگر سعی می کند تمام کارهایش بی عیب و نقص باشد. از ریسک کردن و دست زدن به کارهایی که نتیجه اش نامعلوم است و همچنین از عاشق شدن که مستلزم وابستگی به دیگران و از دست دادن اختیار خویش است، بیزار است.
حالت کلافگی و بی حوصلگی بسیاری از افراد بخاطر این است که چرا دنیا بر وفق مرادشان نمی چرخد. حتی از چند دقیقه منتظر شدن پشت چراغ قرمز عصبانی می شوند، زیرا احساس می کنند که این چیزی است که بر آنها تحمیل شده است و مطابق انتظار آنها نیست.
اگر زن قدرت طلب شوهری سربراه و مطیع و و ضعیف داشته باشد، از او بیزار است زیرا او هرگونه ضعف را محکوم می کند و اگر شوهرش درست برعکس قدرت طلب باشد، باز هم ناراضی است، زیرا او دوست دارد دیگران تسلیم او باشند. لذا یک آدم قدرت طلب همیشه در حسرت و آرزوی یک همسر خیالی و ایده آل به سر می برد. او آرزوی همسری را دارد که در رابطه با دیگران مظهر قدرت و خشونت و شجاعت باشد و در رابطه با خودش مثل یک طفل ضعیف و عاجز و مطیع و رام باشد.
بسیاری از ناتوانی ها و انحرافات جنسی از همین جریانات سرچشمه می گیرند. تسلیم شدن به تمایلات جنسی دیگران به منزله عدم کنترل خویش و متکی شدن به دیگری است. لذا شخص قدرت طلب ناخوداگاه در برابر چنین تسلیمی مقاومت می کند و نتیجه آن بی رغبتی و ناتوانی جنسی خواهد بود.
در تاکتیک قدرت طلبی شخص عصبی خشم و نفرت خود را از طریق غلبه و تسلط بر دیگران ارضا می کند. شخص قدرت طلب تمایلات تسلط جویانه خود را تحریف و توجیه می کند، مثلا می گوید میل من به دخالت در کار دیگران بخاطر این است که نگران انها هستم. شخص قدرت طلب گاهی خشم خود را سرکوب می کند و در نتیجه دچار خستگی جسمی و روانی زیادی می گردد.
احتیاج شخص قدرت طلب به رهبری و و سلطه داشتن چنان شدید است که عدم اطاعت کامل دیگران را در حکم شکست و انقیاد خود می بیند، لذا مدام دچار خشم و عصبانیت می گردد.
ویژگی روانی شخص قدرت طلب، طوری است که هر چقدر هم دیگران به آنها خدمت کنند باز هم ناراضی اند و خود را بیشتر طلبکار می دانند. جالب اینجاست در بسیاری موارد تعمدا شرایطی را پیش می آورد تا مورد اجحاف و آزار دیگران قرار بگیرد تا از این طریق بهانه ای برای نفرت ورزیدن به دست آورند. تصور اگاهانه شخص عصبی این است که من آدم بیچاره و درمانده ای هستم که دیگران وظیفه دارند به من کمک کنند، ولی دیگران این کار را نمی کنند، بنابراین من حق دارم از انها رنجش داشته باشم.
پرستیژ طلبی
وسیله دیگری که برای جبران احساس بی ارزشی و حقارت بکار می رود، تاکتیک پرستیژ طلبی است، یعنی سخت محتاج به تعریف و تمجید و تحسین و جلب توجه دیگران می شود و مدام دست به کارهایی می زند که تحسین و احترام دیگران را بر می انگیزد. اگر خصوصیات تحسین انگیزی نداشته باشد به تخیل پناه می برد. برای جلب احترام دیگران، خیلی سخاوتمندانه خرج می کند و مدام از دوستان و آشنایان سرشناس خود حرف می زند. تصور اینکه مورد بی احترامی واقع شود برایش بسیار دردناک است و همه تحقیر شدن ها را یک گوشه ذهنش نگه می دارد تا یک روز بتواند انتقام بگیرد.
در تاکتیک پرستیژ طلبی شخص نفرت خود را از طریق تحقیر دیگران ارضا می کند. این تمایل در کسانی قوی است که خودشان در کودکی به شدت مورد تحقیر قرار گرفته اند و حال با یک حالت انتقام جویانه و به منظور التیام حرمت نفس خود، دیگران را تحقیر می کنند. البته گاهی هم بخاطر ترس از مورد تحقیر واقع شدن میل به تحقیر را در خود سرکوب می کند، چون این میل در او شدید است ممکن است از تحقیر مستقیم خود داری کرده و به انواع دیگر غیر مستقیم خود را ارضا کند. مثلا سعی می کند دیگران را مورد بی اعتنایی قرار دهد، یا اگر با کسی قرار ملاقات دارد او را منتظر می گذارد و یا اوضاع و احوالی را پیش می کشد تا دیگران را دچار احساس خجالت و سرشکستگی گرداند و یا اگر کسی نقطه ضعفی دارد سعی می کند با یک کیفیت موذیانه و غیر مستقیم، او را متوجه نقطه ضعفش گرداند.
این اشخاص بر وجود میل به تحقیر دیگران در خود اگاهی دارند. گاهی به تاکتیک جالب تری رو می آورند و بجای تحقیر به طرز مبالغه آمیزی شروع به تحسین دیگران می کنند، گاهی هم کار تحقیر را انجام می دهند یعنی امروز یک نفر را تمجید و فردا تحقیرش می کنند.
ثروت طلبی
یکی دیگر از راه های جبران احساس حقارت و ناچیزی و همچنین احساس یاس و ناتوانی درونی، ثروت طلبی است. در اجتماعات امروز ثروت هم دلیل قدرتمندی و هم دلیل با ارزش بودن است. وقتی اضطراب و حالت های عصبی این افراد کاهش می یابد، عطش انها به جمع آوری ثروت بیش از حد نیز از بین می رود. عطش تملک فقط در زمینه پول یا ثروت های مادی نیست بلکه نسبت به همه چیز است. مثلا شخص عصبی نسبت به کسانی که در زیر دست او کار می کنند، نوعی احساس مالکیت پیدا می کند.
برتری طلب هایی که میل به تملک و ثروت طلبی در انها غالب است نفرت خود را از طریق محروم ساختن دیگران ارضا می کنند. شما بسیاری از از اشخاص را می شناسید که برای خرید یک چیز کم ارزش وقت و انرژی زیادی صرف می کنند تا آن را چند ریال ارزانتر از قیمت معمولی اش بخرند. به احتمال زیاد برای انها چند ریال گرانتر یا ارزانتر خریدن مطرح نیست بلکه مهم این است که توانسته اند با چند ریال ارزانتر خریدن، اولا خود را زرنگ تر از دیگران احساس نمایند، ثانیا فکر می کنند از این طریق توانسته اند دیگری را دچار رنج و شکست گردانند. این افراد از تصور اینکه ممکن است دیگری از آنها زرنگ تر بوده باشد و کلاه سرشان بگذارد فوق العاده رنج می کشند.
این میل به محروم ساختن دیگران و احتیاج داشتن به احساس زرنگ تر بودن منجر به برخی حساسیت ها و کج رفتاری ها می شود. مثلا شخص عصبی دلش می خواهد همه کس برای او مقداری امتیازات خاص یا استثنایی قائل شود، اگر کارفرماست انتظار دارد کارکنانش بیشتر از مقدار پولی که دریافت می کنند برای او کار کنند و یا اگر مادر است، می گوید چون من زحمت بزرگ کردن بچه هایم را کشیده ام، آنها هم باید کاملا خود را وقف من کنند.
این افراد اگر قرار است پولی به کسی بدهند که حق اوست، انقدر امروز و فردا می کنند تا طرف بیچاره شود، یا اگر کسی از آنها اطلاعاتی بخواهد از دادن ان خودداری می کنند. خود این افراد به این موضوع اگاهی ندارند که عمدا میل به محروم ساختن دیگران را دارند. اگر کسی از انها چیزی را انتظار داشته باشد و خود را ملزم به انجام آن حس کنند دچار اضطراب شدیدی می گردند. در بسیاری موارد با نیتی نیمه اگاه کاری که انتظار انجام دادنش از انها می رود را فراموش می کنند مثلا اگر به جشن تولد کسی دعوت شوند، فراموش می کنند هدیه بخرند.
میل به محروم ساختن دیگران همیشه توام با مقدار زیادی حسادت است. شخص عصبی نسبت به موفقیت های دیگران به شدت حسادت می کند و البته بخیل هم هستند. حسادت یعنی ای کاش من هم ان امتیاز را داشتم ولی بخل یعنی ای کاش او این امتیاز را نداشت. شخص عصبی برای اینکه حسادت خود را توجیه نماید سعی می کند امتیازات دیگران را چند برابر بزرگتر از آنچه واقعا هست ببیند و بدبختی های خود را چند برابر بیشتر از انچه واقعا هست بزرگ کند. لذا هیچگاه از زندگی خود راضی نیست و هرگز لذت نمی برد. یکی دیگر از علل این بزرگنمایی ترس از حسادت دیگران است. می دانیم شخص عصبی همیشه نگران این است که مورد حسادت و نفرت و خشم دیگران قرار بگیرد لذا در رفتار خود خیلی محتاطانه و دست به عصا راه می رود.
برخی اوقات افراد ثروت طلب چنین وانمود می کنند که کمترین رغبتی به پول و مسائل مادی ندارند. این افراد حتی از مطالبه پولی که حق انهاست خودداری می ورزند یا در مقابل انجام کار زیاد، پول ناچیزی مطالبه می کنند و ان را به حساب سخاوتمندی خود می گذارند.