جامعه آلوده به ریا
سیستم حاکم بر جامعه، مردم را به سمت ریا هل میدهد.
وقتی در استخدامها از نماز جمعه، شلوار لی و نداشتن ماهواره سخن می گویند، باید انتظار این را داشت که در دادگاههای فساد مالی چهرههای مذهبی را دید
جامعه ایران، دارای دستگاههایی غیرشفاف، فساد گسترده حتی در بالاترین نهادهای کشوری و مشکلات عمیق اجتماعی است. این مشکلات همگی در حالی هستند که روحانیون به شکلی پیوسته در حال تأثیرگذاری بر مردم هستند و در تلویزیون ملی، به شکلی پیوسته آموزههای دینی پخش میشود و انواع مراسمهای مذهبی برگزار میشوند. دین برای بسیاری چیزی نیست جز نقابی برای ریا کاری و همنوایی با معنویت دولتی.
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی / دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
تیپ شناسی، یکی از قدیمی ترین روش ها برای شناخت افراد است. اینکه از ظاهر افراد بتوان به درکی درباره سلایق سیاسی، اعتقادی و یا مالی و اجتماعی رسید، یک سنت ناخودآگاه است. بسیاری از نمادهای ظاهری از طریق رسانه ها به افراد منتقل می شود. مثلا اگر کسی در هوای گرم کت و شلوار بپوشد، خیلی زود می توان فهمید که به یک جلسه کاری مهم می رود و یا اگر کسی با کفش اسپورت، شلوار جین و تی شرت آستین کوتاه دیده شود، احتمالا یا از تفریح باز می گردد یا به یک جمع دوستانه می رود.
درباره محاسن، مدل مو، حجاب در بانوان و بسیاری دیگر از مسائل ظاهری هم قضاوت ها بر اساس همین کلیشه هاست. سالهاست که رسانه ملی می کوشد تا نشان دهد قهرمانان فیلم ها، آنها که نقش مثبت را ایفا می کنند، چهره هایی خاص با مدل مویی ساده و محاسنی موجه دارند. اما آنها که نقش منفی را بازی می کنند، نام هایی غیر مذهبی دارند، بدون محاسن و با لباس های غیر رسمی در فیلم ها حاضر می شوند.
این روزها متهمان فسادهای مالی و بانکی، صف به صف رو به روی میز قاضی مینشینند و از خود در برابر اتهامهای وارده دفاع میکنند. بسیاری از این متهمان ظاهری شبیه به هم دارند : موهایی به کنار شانه زده، ریشی بر صورت و تسبیح و انگشتر به دست.
در جامعه ایرانی هر کسی این شمایل را داشته باشد، مردم او را فردی مذهبی قلمداد میکنند. آنها نه تنها در ظاهر بلکه در دفاعیههای خود هم از فعالیتهای مذهبی و ملی خود برای ایران و اسلام سخن میگویند. حضور این افراد با این چهرهها نشان می دهد که هنوز راه پیشرفت در این کشور نه بر اساس شایستگی بلکه به خاطر ظاهر یا بهتر بگوییم ظاهرسازی است.
امثال این افراد به این نتیجه رسیده بودند که اگر در قالب آدمهای مذهبی خود را معرفی کنند، کارشان بهتر و بیشتر راه میافتد. بستن یقه، دست کردن عقیق و ادا کردن کلامت عربی از حلق، همچون آسانسوری است که برخی را از طبقه یک به سرعت به طبقههای بالا میرساند و این در حالیست که بسیاری برای رفتن به طبقههای بالا از پلهها استفاده میکنند.
وقتی در استخدامها از نماز جمعه، شلوار لی و نداشتن ماهواره سخن به میان میآید، باید انتظار این را هم داشت که در دادگاههای فساد مالی چهرههای مذهبی را هم دید.
خیلی از کسانی که در مرحله استخدام هستند، به نماز جمعه نرفتند یا خیلی از واجبات و مستحبات خود را انجام نمیدهند اما برای اینکه استخدام شوند، میگویند هر هفته نماز جمعه میرویم و تا تعقیبات نماز صبح را نخوانیم از سجاده بلند نمیشویم.
سیستم حاکم بر جامعه، مردم را به سمت ریا هل میدهد. افراد جامعه میبینند اگر ریا نکنند، کارشان راه نمیافتد. در برخی ادارهها آنهایی که به دنبال گرفتن وام و یا تسهیلات هستند، در صف اول نماز حضور پیدا میکنند و والضالین را چنان میکشند که همه بشنوند.
همین رفتارها باعث شده است تا ما مردی را که ریشی دارد و انگشتری به دست کرده است را مذهبی و دیگری را غیر مذهبی بدانیم. این در حالی است که ممکن است فردی که ظاهر عادی و حتی غیر عادی دارد، بسیار مذهبیتر از کسانی باشد که ادعای مذهبی بودن دارند.
در دین اسلام بر روی حق الناس تاکید بسیاری شده است، اما میبینیم به راحتی توسط کسانی که نام دین را یدک میکشند، زیر پا گذاشته میشود. باید از اینکه دین مردم، ظاهری شده است، بترسیم. باید از اینکه کسانی که خود را مذهبی معرفی میکنند اما حق مردم را میخورند، وحشت کنیم.
باید برای مردم و مسئولان مشق کلیشه شکنی گذاشت. باید چارچوب های ذهنی شان را تغییر داد. دیگر همه آدم های خوب یک شکل نیستند و آدم بدهای داستان هم در واقعیت چهره های مختلفی دارند. باید قضاوت بر اساس ظاهر را کنار گذاشت.
ریاکاری، دو رویی و دروغگویی اجتماعی تا حدودی تابعی از نظام مدیریت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه است. لذا اگر حاکمیت، شایسته سالاری را مبنای پاداش ها و مجازات ها قرار دهد، طبیعتا بخشی از ریاکاری های اجتماعی تغییر می کند.
بر پایه نظریه جامعه شناس مشهور مرتن، جامعه ی ما گرفتار مناسک گرایی شده است. همه چیز در ظواهر و قشری نگری تعریف می شود. این مساله تا بدان جا ادامه داشته است که بسیاری از کلمات معنای خود را از دست داده اند. نتیجه آنکه بسیاری از ما ایرانیان صحبت های یکدیگر را درک نمی کنیم چرا که معانی واژه ها چنان از هم فرو پاشیده اند که آنچه در ذهن یکی به معنای خوب و منزه است در ذهن دیگری نماد تمام قد پلیدی است.
این درست است که در دیدگاه شناختی هر واژه علاوه بر معنای لغت نامه ای خود دارای معنایی شخصی برای فرد شنونده و یا گوینده است اما میزان چندپارگی مفاهیم در جامعه ما به حد نگران کننده ای بحرانی است. در این صورت آیا باید تعجب کرد که وقتی هموطنی نیازمند کمک ماست بسیاری به جای کمک به گرفتن فیلم می پردازند؟
آیا باید تعجب کرد که حساسیت مردمی به مسائل اساسی کشور و جامعه جای خود را به توجه پاتولوژیک به مسائل سطحی و بی اهمیت داده است؟ نه، چرا که، برای مثال، معانی “نیازمند به کمک” و “امر مهم” دستخوش تحریف گشته اند.
این چندپارگی معنا باعث شده است که تشخیص واقعیت از غیر واقعیت مخدوش شود و به قول فیلسوف و جامعه شناس آلمانی هابرماس این دقیقا تعریف کلینیکال شیزوفرنی است. هنگامی که اصول یک جامعه به نوعی صورت بندی شده باشند که افراد ترغیب به ریا و زدن ماسک به چهره در تمامی شئونات حیات اجتماعی خود شوند، این چندپارگی معنا به مراتب ویران کننده تر است چرا که از خردترین تا کلان ترین روابط اجتماعی “فقدان اطمینان” رابطه ی بین دال و مدلول را چنان مخدوش می کند که عملا “درک متقابل” غیر ممکن می گردد.
سلام.با تشکر از سایت مفیدتون.آیا نظزیه روابط شیء همان نظریه روانشناسی خود هست؟ یا تفاوت دارن؟
درود . متفاوت می باشند. به لینک های زیر مراجعه کنید:
https://public-psychology.ir/1397/10/types-of-self/
https://public-psychology.ir/1396/04/object-relations-theory-2/