شناسایی سبک دلبستگی در رابطه
پیوند حاصل از ارتباط عاطفی غیرکلامی میان نوزاد و والدین او را دلبستگی مینامند.
بر اساس تئوری دلبستگی، سبک دلبستگی ما در زمان کودکی(تا ۲ سالگی) و بر اساس رابطه ای که با پدر و مادرمان داشته ایم، شکل میگیرد.
آیا در مورد نظریه سبک های دلبستگی(attachment theory) چیزی شنیده اید؟ این نظریه، نوع دلبستگی ما را در روابط بزرگسالی (خصوصا روابط عاشقانه) توضیح میدهد. نظریه دلبستگی(Attachment Theory) در روانشناسی را حاصل تلاشهای جان بالبی(John Bowlby) میدانند. ماری اینسورث(Mary Ainsworth) که دستیار پژوهشی جان بالبی بود، با بررسی و مشاهدات طبیعی رفتارهای نوزادان به جدایی و بازگشت مادرشان، انواع سبکهای دلبستگی را مطرح کرد.
در دهه ۱۹۳۰، جان بالبی به عنوان روانپزشک در کلینیک روانشناسی کودکان در لندن مشغول به کار بود و به درمان کودکان آشفته از نظر عاطفی میپرداخت. این تجربه سبب شد که بالبی به اهمیت روابط کودکان با مادرانشان از نظر رشد اجتماعی، عاطفی و شناختی پی ببرد. بالبی مشاهده کرد که کودکان هنگام جدا شدن از مادران، دچار اضطراب شدیدی میشوند، حتی اگر توسط سایر مراقبان حمایت شوند. این یافته با نظریه رفتاری دلبستگی موجود در تناقض بود که پیوند نوزاد با مادر را بهخاطر رفع نیازهای تغذیهای او میدانست و در نهایت جان بالبی دلبستگی را به صورت «یک ارتباط روانشناختی پایدار میان انسانها» تعریف کرد.
در برخی روابط، سبکهای دلبستگی با هم سازگار هستند؛ اما هنگامی که سبک های دلبستگی متفاوت باشد، درگیریهای بسیاری به وجود می آید. یکی از این درگیریها مربوط به زمان است. تئوری دلبستگی میگوید که برخی از افراد خواهان گذراندن تمام وقت آزاد خود با شریکشان هستند؛ در حالی که گروه دیگری از افراد به گذراندن تمام وقت آزاد خود با شریکشان تمایلی ندارند. در نتیجه در این روابط زوجین برای به توافق رسیدن بر سر میزان گذراندن زمان با یکدیگر، دچار اختلاف می شوند.
سبک دلبستگی نا ایمن
در این سبک والدین یا همان مراقبین اولیه به دلیل نا آگاهی های فرهنگی و… با کودکان همدلی لازم را در شرایطی که به آنها نیاز داشته اند، نتوانستند به عمل آورند. مراقبین اولیه چنین کودکانی، یا بیش از اندازه مهربان و یا بیش از اندازه تنبیه گر بوده اند. کودکان برای اینکه اینان مراقبین اولیه شان هستند و نیاز اولیه شان را بر طرف می سازند، نمی توانند بگویند پدر و مادر من بد بوده اند؛ و این باور در ذهنشان ایجاد می شود که اگر من با آنها مخالفت کنم کسی را ندارم که نیاز اولیه مرا برطرف کند و ذهنش به این باور می رسد که خودش بد است.
خاطرات و تجارب ناخوشایند، آنقدر تکرار می شوند که به این باور می رسد که من انسان شایسته ای نیستم و این پیشنویس تبدیل به اعتقاد راسخ در او می شود که من انسان ارزشمندی نیستم. مراقبین اولیه، معرف این بودند که جهان هستی پر از خشم و ناخشنودی است. بنابر این جهان هستی قابل اعتماد نیست پس من هم قابل اعتماد نیستم. چنین فردی نمی تواند با کسی صمیمی شود. به کسی که به او محبت می کند می چسبد و دست به کنترل گری آن فرد می زند، طوری که آزادی آن فرد را تحت الشعاع قرار می دهد. این فرد انسان غیر متعادلی می شود. گاهی تسلیم می شود و به یک انسان منزوی تبدیل می شود، و او را در فاز ذهنیت بی تفاوت می برد و می خواهد فراموش کند که در یک چنین جهانی آفریده شده است؛ بنابراین به سیگار و الکل و چیزهای دیگر رو می آورد و نسبت به اطراف و جهان پیرامونشان بی تفاوت می شود.
۴ نوع سبک دلبستگی
- ۱- ایمن (Secure) : شما تمایل به امنیت و نزدیکی به شریک زندگی خود دارید، البته در شرایطی که احترام و استقلال هر یک از طرفین حفظ گردد.
- ۲- ناایمن مضطرب یا دوسوگرا (Insecure Anxious) : احساس شما در رابطه بیشتر مبتنی بر غم است. شما به شدت نگران از دست دادن افراد مهم زندگی خود هستید. افرادی که به راحتی عاشق می شوند ولی از رابطه خود احساس رضایت ندارند؛ رفتار آنها بین عشق و نفرت در نوسان است.
- ۳- ناایمن اجتنابی (Insecure Avoidant) : از به وجود آمدن هر گونه رابطه عاطفی جلوگیری میکنید و بیشتر دوست دارید از شریکتان دور باشید. در این حالت شریکتان ممکن است احساس کند که علاقه ای به این رابطه ندارید.
- ۴- ناایمن بی نظم یا آشفته (Insecure Disorganized) : در این حالت شما به سختی به دیگران اعتماد میکنید. مواقعی که از شریکتان خیلی نزدیک و یا خیلی دور هستید، احساس ترس خواهید کرد. کسانی که این سبک را دارند غالبا احساس گیجی میکنند؛ زیرا عواطف آنها به سرعت تغییر میکند. سبک ناایمن بی نظم، ترکیبی از سبکهای اضطرابی و اجتنابی است. این نوع سبک دلبستگی، اغلب در محیطهایی شکل میگیرد که سردرگمی و آشفتگی زیادی وجود دارد و یا خانوادههایی که در آنها مشکلاتی مانند فقر، مصرف مواد، مشکلات روانپزشکی، تروما و فقدانهای حل نشده در کودکی والد یا سابقه سوء استفاده جسمی یا جنسی والد وجود داشته است.
الگوی رفتاری افراد با سبک دلبستگی ایمن
دلبستگی ایمنی در رابطه یعنی «هیچچیز آنقدرها هم ترسناک نیست» چون «دنیا جای امنی است و آدمها نمیخواهند آسیب برسانند». برای چنین فردی رابطه معنای آرامش و اطمینان را به همراه دارد. برای این فرد رابطه، معنا و مفهومی عاطفی دارد؛ عشق مبنای آن است و احترام و تعهد اجزایی جدانشدنی از آن، احترام به فردیت و فضاهای شخصی و تعهد به فراهم آوردن هر آنچه برای عاشق بودن و عاشق ماندن لازم و ضروری است. در رابطه با این افراد، شریک عاطفی، فرزند و یا یک دوست نزدیک احساس میکند برای عشق ورزیدن، صحبت درباره خود و تجربیاتش، ابراز خشم، آزاد و تصمیم گیرنده است؛ میداند که هر چیزی در این رابطه میتواند به بحث گذاشته شود، مورد اختلاف باشد و در همه حال دوست میدارد و دوست داشته میشود.
الگوی رفتاری افراد با سبک دلبستگی اضطرابی-دوسوگرا
افراد اضطرابی سرنخهای دلبستگی را تشدید شده میبینند و به شدت به دنبال منبع دلبستگی برای کاهش استرس و درماندگی و افزایش حمایت میگردند. اضطرابیها فکر میکنند که منبع دلبستگی قابل اتکا نیست و فقط در صورتی حمایت لازم را فراهم میکنند که تلاش فرد به اندازه کافی دراماتیک باشد. دلبستگی اضطرابی در اثر دسترسی منقطع و غیرمداوم به مراقبت، بنا شده است. آنها آموختهاند سیستم دلبستگی را بیش از حد فعال نگه دارند. برخلاف اجتنابیها که دلبستگی را مورد غفلت قرار میدهند، اضطرابیها به دنبال حمایت هستند و رفتارهای حمایتطلبانه اغراق شده نشان میدهند. رابطه عاطفی برای یک فرد با دلبستگی اضطرابی، ممکن است شبیه مأمنی برای پناه بردن از هرگونه ترس، تنهایی و آسیب باشد.
در بسیاری از موارد، او سعی میکند به آن شکلی درآید که خواسته معشوق است، همانی باشد که او میخواهد و میطلبد، چرا که ترس رها شدن و دوست داشته نشدن از هر رنجی برای او دردناکتر است. واکنش این افراد به هر چیزی که نشانه طرد شدن، رنجش، دوری یا فاصله باشد، شدید و گاهی تعجبآور است. یک فرد ایمن در چنین رابطهای ممکن است حس «خفه شدن» داشته باشد، احساس اینکه نمیتواند فضایی برای خودش بیابد و باید مدام مراقب و گوش به زنگ احساسات شریکش باشد.
الگوی رفتاری افراد با سبک دلبستگی اجتنابی
افراد با سبک دلبستگی اجتنابی آموختهاند که منبع دلبستگی در دسترس نیست و حمایتطلبی را قطع میکنند. در بزرگسالی نیز برای آنها «عشق، مسئله نیست» و «کارکرد، مهمترین مؤلفه زندگی است». این احساسات و پیامها مدام از یک فرد اجتنابی به جهان اطراف مخابره میشود. در رابطه نزدیک، ممکن است داشتن فضای شخصی اهمیتی بیش از اندازه داشته باشد.
به اشتراک گذاشتن احساسات یا صحبت درباره آنها یا حتی ابراز آنها به هر نحوی، برای او کار چندان مطلوب و متداولی نیست. به طور مثال ممکن است در نتیجه ابراز خشم شریک عاطفی که از کمبود عواطف یا عشق به وجود آمده است، فرد اجتنابی پاسخ دهد: «واقعا نمیفهمم چه اشکالی وجود دارد! ما همهچیز داریم؛ تحصیلات، کار و درآمد خوب و فرزندان سالم و باهوش!». در عوض گریه کردن یا خشمگین شدن برای این مراقب «لوس» یا «بیمعنی» به نظر میرسد؛ چرا که اساسا، اولویت با رفتار درست و منطقی است و نه هیجانات و احساسات. این مدل کاری درونی، حاصل تنها ماندن با هیجانات و سرکوبی آنها است.
الگوی رفتاری افراد با دلبستگی آشفته
فرد با این سبک دلبستگی، تروماهایی تجربه کرده است که پردازش نشدهاند. تفاوت این سبک با سبکهای دیگر این است که دیگر سبکها میتوانند زمینهساز اختلالات روانی باشند، در حالی که این سبک، به خودی خود اختلال محسوب میشود؛ چرا که این افراد اساساً در ایجاد و حفظ ارتباط دچار مشکل هستند و اتفاقات میتوانند تماماً و تنها در ذهن آنها رخ بدهند و لزوما نیازی به محرک بیرونی برای آشفتگی ندارند. این افراد در محیطهای به شدت آسیبزا مانند فقر، سوءاستفادهی جسمی و جنسی و اعتیاد قرار گرفتهاند و گویی تمامیت جسمی و روانی آنها مورد هدف قرار گرفته شده است. در ارتباط با دیگران، هر لحظه و در هر موقعیت به شکلی متفاوت ظاهر میشوند، نسبت به طرف مقابل احساساتی دوگانه دارند، گاهی نزدیکیجو و گاهی اجتنابی عمل میکنند.
این افراد مهارتهای اجتماعی کافی ندارند و قادر به شناخت خود و دیگری نیستند و به اصطلاح «خودبیگانه» هستند؛ به این دلیل که تجارب آنها از خودشان جداست ولی در درون آنها وجود دارد. یعنی این افراد نمیتوانند تجارب را معنا کرده و جزئی از خود کنند. بنابراین فرافکنی (نسبت دادن آسیب به دیگران) در این افراد بسیار وجود دارد، تفکر صفر و صدی و دوپارهسازی در آنها بسیار قوی است؛ به این شکل که تا زمانی که شخص مقابل پاسخگوی نیاز روانی این افراد باشد، رابطه بینهایت با کیفیت خواهد بود، اما به محض اینکه این شخص احساس کند فرد مقابل نیاز او را پاسخ نمیگوید، به شیوهای که گاهی بسیار دور از ذهن و انفجاری است، او را از خود میراند. شخصیتهای نمایشی و مرزی دارای این دسته از سبک دلبستگی هستند.
هر یک از سبکهای دلبستگی میتوانند چشم اندازی متفاوت را در روابط به وجود بیاورند.
- ایمن + ایمن
- ایمن + ناایمن مضطرب
- ایمن + ناایمن اجتنابی
- ایمن + ناایمن بی نظم
اگر در روابط، یک نفر دارای سبک ایمن باشد، آنگاه، این رابطه چشم اندازی مثبت خواهد داشت. تئوری دلبستگی میگوید فردی که دارای سبک ایمن است، میتواند نگرانیهای شریک خود را از بین ببرد. همچنین آنها میتوانند به شریک خود کمک کنند تا بر احساس عدم امنیت خود غلبه کنند.
- ناایمن مضطرب + ناایمن مضطرب
- ناایمن اجتنابی + ناایمن اجتنابی
- ناایمن بی نظم + ناایمن بی نظم
ترکیب سبکهای مضطرب با یکدیگر میتواند چالش برانگیز باشد. افرادی که در روابط خود ترکیب این دو سبک را دارند، میتوانند به راحتی تغییراتی را که در رفتار و عواطف به وجود میآید، متوجه شوند. این توانایی ادراکی هنگامی که با ناامنی اضطرابی ترکیب میشود، میتواند رابطه ای سرشار از اتفاقات غم انگیز، حسادت(jealousy) و دعوا را به وجود بیاورد.
هنگامی که دو سبک اجتنابی با یکدیگر ترکیب میشوند، از آن جایی که ارتباط کمی وجود دارد، در ابتدا ممکن است خیلی آسیب پذیر نباشند؛ اما با گذشت زمان این ارتباط ضعیف تر شده و نگه داشتن رابطه سخت تر می شود.
- ناایمن اجتنابی + ناایمن اضطرابی
- ناایمن بی نظم + ناایمن اجتنابی
- ناایمن بی نظم + ناایمن اضطرابی
اگر دو طرف دارای سبکهای اضطرابی و اجتنابی باشند، مشکلات زیادی به وجود میآید. شما باید آمادگی ذهنی زیادی، برای مسائلی که در زندگی تان به وجود میآید، داشته باشید. جالب است بدانید، در این دو نوع سبک دلبستگی، دو طرف به دنبال هم هستند؛ زیرا آنها یکدیگر را کامل میکنند. در واقع شخص مضطرب، به خاطر ترس از دست دادن شریک اجتنابی خود، به رابطه متعهد میماند، او منتظر می ماند تا شخص اجتنابی تصمیم به برقراری ارتباط بگیرد.
هنگامی که سبک ناایمن بی نظم با اضطرابیها و اجتنابیها میآید، فاجعه به وجود خواهد آمد؛ زیرا هیچ کدام از آنها شبیه یکدیگر نیستند.
تغییر سبک دلبستگی، فرایندی طولانی و دشوار است.
قطعا شما توانایی تغییر سبک دلبستگی خود را دارید؛ اما این کار واقعا سخت است و به زمان زیادی نیاز دارد. بر اساس تئوری دلبستگی، سبک دلبستگی ما در زمان کودکی و بر اساس رابطه ای که با پدر و مادرمان داشته ایم، شکل میگیرد. اگر شما سبک دلبستگی خود را شناسایی کنید، میتوانید شریک مناسب خودتان را نیز بیابید.
با خودتان صادق باشید تا سبک دلبستگی خود را شناسایی کنید
برای این که بتوانید شخص مناسب با خودتان را بیابید، باید ابتدا سبک خودتان را به درستی شناسایی کنید. بدین منظور باید در رابطه با روشهای عکس العمل نشان دادن نسبت به شریکتان، فکر کنید. مثلا تصور کنید، همسرتان قول داده که ساعت ۶ با شما تماس خواهد گرفت؛ اما تا ساعت ۷ هیچ تماسی را از او دریافت نمیکنید. حال عکس العمل شما چیست؟ تمام یک ساعت را به این فکر میکنید که ممکن است چه مشکلی پیش آمده باشد و یا احساس میکنید او شما را رها کرده است. ممکن است شما اخم کرده و سپس با شریکتان دعوا کنید. اگر این گونه هستید، بدانید که سبک دلبستگی شما از نوع ناایمن اضطرابی میباشد.
هنگامی که شما زمان بسیاری را با یکی از افراد مهم زندگی تان میگذرانید، چه احساسی دارید؟ آیا باید پس از آن، زمانی را به تنهایی با خودتان اختصاص دهید؟ بودن در یک رابطه بلند مدت برای شما به معنای از دست دادن آزادی شخصی است؟ اگر این ویژگیها را دارید، یعنی سبک دلبستگی شما از نوع ناایمن اجتنابی میباشد.
رفتارهای شریکتان را مشاهده و سبک دلبستگی او را نیز بیابید
شاید شناسایی سبک دلبستگی در افرادی که برای شما مهم هستند، مشکل باشد، اما غیر ممکن نیست. شما احساسات درونی آنها را نمیدانید؛ اما رفتارهای آنها را میبینید. درباره نحوه عکس العمل آنها نسبت به نگرانیهای خودتان، فکر کنید. به طور مثال هنگامی که شما پس از گذراندن یک روز بد به خانه میآیید و اتفاقات آن روز را بازگو می کنید، چه میگویند؟ اگر بی علاقگی خود را نسبت به شنیدن این حرفها نشان میدهند و شما احساس میکنید که نادیده گرفته شده اید، یعنی سبک دلبستگی او ناایمن اجتنابی است.
هنگامی که دیر به سر قرار میروید، عکس العمل آنها چیست؟ آیا تنها پس از ۳ دقیقه از دیر رسیدن شما شروع به فرستادن پیامک میکنند، تا علت را جویا شوند؟ این اشخاص سبک دلبستگی ناایمن اضطرابی دارند.
هیچ رابطه ای کامل نیست و هیچ رابطه ای تنها به خاطر وجود تفاوت در سبک دلبستگی از هم نمیپاشد؛ اما با تشخیص سبک دلبستگی خود و شریکتان، میتوانید خوشبختی خود را با او در آینده تضمین نمایید.
منبع : Identify Your Attachment Style and Find Someone Who Fits Yours