دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

ماری اینسورث

نوع ارتباط والد با کودک می‌‌­تواند ایمنی یا نا ایمنی سبک دلبستگی را مشخص کند

ماری اینسورث که دستیار پژوهشی جان بالبی بود، با بررسی و مشاهدات طبیعی رفتارهای نوزادان به جدایی و بازگشت مادرشان، انواع سبک‌های دلبستگی را مطرح کرد.

ماری اينزورث

ماری اینسورث (Mary Ainsworth) در سال ۱۹۱۳ در اوهایو متولد و در تورنتو بزرگ شد. او در ۱۶ سالگی به دانشگاه تورنتو راه یافت. در این دانشگاه تحت تاثیر نظریه روانشناختی ویلیام بلاتز قرار گرفت که در آن، بر چگونگی ایجاد امنیت در کودکان از سوی والدین تاکید می شد. آینزورث تصور می کرد اندیشه های بلاتز به او کمک می کند تا علت گوشه گیر بودن خود را بفهمد. او تا کسب درجه دکترا در این دانشگاه باقی ماند و تا چند سال نیز در ھمان دانشگاه، روانشناسی تدریس کرد.

در ۱۹۵۰ ازدواج کرد و به انگلستان رفت. در آنجا در پاسخ به یک آگهی روزنامه به عنوان دستیار پژوهشی جان بالبی شروع به کار کرد و این همکاری، ۴۰ سال به طول انجامید. در سال ۱۹۵۴ آینزورث به اوگاندا رفت و ۲ سال را به مطالعه در روستایی نزدیک کامپالا گذراند و مشاهدات طبیعی دقیقی را در مورد اینکه کودکان چگونه به مادرشان دلبستگی پیدا می کنند، انجام داد. این پژوھش بعدها در سال ۱۹۶۷ در کتابی به نام «دوران نوزادی در اوگاندا» منتشر شد که آینزورث در آن مراحل دلبستگی را به همان گونه ای که بالبی در نوشته هایش مطرح کرده بود، تشریح کرد.

پژوهش وی در اوگاندا موجب شد که در مورد الگوهای متفاوت دلبستگی در میان نوزادان، و اینکه نوزادان چگونه مادرانشان را به عنوان پایگاھی امن برای کاوش محیط مورد استفاده قرار می دھند، تامل کند. به گونه ای که بالبی در سال ۱۹۸۸ آینزورث را به علت کشف رفتار توام با احساس ایمنی در کودکان مورد تمجید قرار داد. اینزورث پس از آنکه از آفریقا به آمریکا بازگشت، مطالعه روی ۲۳ کودک طبقه متوسط و مادرانشان را در بالتیمور آغاز کرد و کودکان را در آزمایش «موقعیت ناآشنا» مشاهده کرد.

در مطالعه بالتیمور، اینسورث و دانشجویانش، این کودکان و مادرانشان را در سال اول زندگی ، هر سه هفته یکبار به مدت چهار ساعت در خانه آنها مورد مشاهده قرار دادند . هنگامی که نوزادان ۱۲ ماهه شدند، اینزورث خواست ببیند که رفتار آنها در یک موقعیت جدید چگونه است. از این رو کودکان و مادرانشان را به یک اتاق بازی در دانشگاه جان هاپکینز آورد . او بویژه علاقه مند بود ببیند که کودکان مادرانشان را چگونه به عنوان پایگاهی برای کاوش محیط مورد استفاده قرار می دهند و واکنش آنها به دو بار جدایی کوتاه مدت از مادرانشان ، چگونه است . در نخستین مرحله جدایی ، کودک با یک غریبه (یک زن مهربان که خود دانشجوی کارشناسی ارشد بود) تنها گذاشته می شد . در دومین مرحله ، کودک به تنهایی در اتاق می ماند . هر مرحله جدایی ۳ دقیقه به طول می انجامید ، ولی در صورتی که کودک ناراحتی شدیدی نشان می داد، مدت جدایی کوتاهتر می شد. کل این موقعیت را که ۲۰ دقیقه به طول می انجامید ، (( موقعیت ناآشنا )) نام نهادند .

ماری اینزورثاینسورث و همکارانش ۳ الگو را مشاهده کردند :

۱- نوزادان با دلبستگی ایمن : صرف نظر از اینکه به هنگام رفتن مادر کودک آشفته شود یا نه، هنگام بازگشت مادر به اتاق با او تعامل می کنند. برخی از فاصله دور با نگاهی نشان می دهند که متوجه بازگشت مادر شده اند و همچنان مشغول بازی اند. برخی خواهان تماس بدنی با مادر می شوند. عده ای در سراسر جلسه ارزیابی فقط به مادر توجه دارند و هنگامی که مادر از اتاق می رود پریشانی شدیدی نشان می دهند. ۷۰ درصد کودکان دلبستگی ایمن دارند.

۲- نوزادان ناایمن – اجتنابی : به هنگام برگشت مادر از تعامل با او پرهیز می کنند. بعضی مادر را به کلی ندیده می گیرند. برخی در جهت تعامل و هم در جهت اجتناب از تعامل واکنش نشان می دهند. هنگام حضور مادر توجه کمی به او دارند و هنگامی که مادر از اتاق بیرون می رود غالبا پریشانی نشان نمی دهند یا اگر نشان دهند هر غریبه ای همانند مادر می تواند به آسانی آنها را آرام کند. ۲۰ درصد کودکان دلبستگی ناایمن – اجتنابی دارند.

۳ – نوزادان ناایمن دوسوگرا : در موقع بازگشت مادر در برابر او به مقاومت دست می زنند. در آن واحد هم در جستجوی برقراری جسمانی با مادر هستند، هم از آن پرهیز می کنند. ابتدا گریه می کنند تا مادر آنها را بغل کنند اما پس از بغل شدن با عصبانیت پیچ و تاب می خورند تا از اغوش مادر در بیایند. ۱۰ درصد کودکان دلبستگی ناایمن دوسوگرا دارند.

تعریف دلبستگی: تمایل کودک به نزدیک افراد خاص ماندن و احساس امنیت بیشتر در حضور این افراد.

تعد‌اد‌ی از نوزاد‌ان را که د‌ر هیچ یک از سه گروه فوق قرار نمی‌گرفتند‌، بررسی کرد‌ه و عنوان کرد‌ند‌ که این گروه از نوزاد‌ان به د‌لیل قرار د‌اشتن د‌ر شرایط خانواد‌گی نامناسب و بسیار نامطلوب، ناایمن ترین گروه نوزاد‌ان هستند‌، این نوزاد‌ان د‌ر طبقه ای به نام د‌لبستگی ناایمن نامشخص قرار می‌گیرند‌.

ویژگی‌های نوزاد‌ان با سبک‌های د‌لبستگی مختلف

۱- د‌لبسته ایمن: این نوزاد‌ان از والد‌ خود‌ به عنوان پایگاه امنی برای کاوش محیط استفاد‌ه می‌کنند‌. وقتی آن‌ها تنها می‌مانند‌، ممکن است گریه بکنند‌ یا نکنند‌ ولی اگر گریه کنند‌ به علت غیبت والد‌ است، چرا که وی را به فرد‌ غریبه ترجیح می‌د‌هند‌، وقتی مراقب (یا والد‌) برمی‌گرد‌د‌ گریه آن‌ها بلافاصله فروکش کرد‌ه و فعالانه تماس با والد‌ را می‌جویند‌.

۲- دلبسته ناایمن اجتنابی: این نوزاد‌ان د‌ر حضور مراقب نسبت به او بی اعتنا بود‌ه و وقتی مراقب اتاق را ترک می‌کند‌ واکنش خاصی نشان نمی‌د‌هند‌ و د‌ر بازگشت مجد‌د‌ والد‌، از استقبال وی د‌وری کرد‌ه یا خیلی کند‌ عمل می‌کنند‌، این کود‌کان به غریبه هم مشابه والد‌ خود‌ واکنش نشان می‌د‌هند‌.

۳- دلبسته ناایمن د‌وسوگرا: این گروه قبل از جد‌ایی معمولاً از کنار مراقب حرکت نکرد‌ه و به کاوش محیط نمی‌پرد‌ازند‌، پس از بازگشت مجد‌د‌ مراقب رفتارهایی حاکی از خشم، خصومت و گاهی پرخاشگری نشان می‌د‌هند‌. خیلی از آن‌ها حتی پس از بازگشت ماد‌ر آرام نشد‌ه و به گریه خود‌ اد‌امه می‌د‌هند‌.

۴- دلبسته نامشخص : این کود‌کان بیشترین ناامنی را نشان می‌د‌هند‌، این نوزاد‌ان هنگام پیوند‌ مجد‌د‌ انواع رفتارهای متضاد‌ را نشان می‌د‌هند‌، بعنوان مثال وقتی مراقب آن‌ها را د‌ر آغوش می‌گیرد‌، به جای د‌یگر نگاه کرد‌ه و یا با نگاه بی روح و افسرد‌ه به او نزد‌یک می‌شوند‌، تعد‌اد‌ی از آن‌ها، پس از آرام شد‌ن، ناگهان شروع به گریه کرد‌ه و یا ژست‌های عجیب و غریب و خشک می‌گیرند‌.

واکنش های والدین در دلبستگی ها:

دلبسته ایمن: مراقبانی دارند که با حساسیت به نیاز آنان پاسخ می دهند. در برابر گریه کودک به سرعت واکنش نشان می دهند و وقتی او را بغل می کنند رفتاری محبت آمیز دارند.
دلبسته نا ایمن: مادران آنها طبق نیاز با حالات خلقی خود و نه بر مبنای علایم دریافتی از کودک پاسخ می دهند. به گریه کودک برای جلب توجه زمانی پاسخ می دهند که خود مایل به در آغوش گرفتن او باشد و در مواقع دیگر گریه ها را نادیده می گیرد.

عامل های تکوین رفتار دلبستگی:

۱- پاسخدهی مراقب به کودک    ۲- خلق و خوی فطری کودک  ۳- تعامل بین خلق و خوی کودک و پاسخدهی والدین.

دلبستگی و رشد بعدی

کودکانی که دلبسته ایمن شناخته شده بودند، در بزرگسالی به راحتی می توانستند با دیگران صمیمی شوند، از اینکه به دیگران وابسته باشند و دیگران به آنها وابسته باشند احساس نگرانی نمی کنند و نگران نپذیرفتن آنها توسط دیگران نیستند. با پشتکار و اشتیاق به حل مساله ها پرداخته و در برخورد با مشکلان به جای گریه و یا عصبانی شدن از بزرگسالان، کمک می خواستند. آنها آمادگی بیشتری برای روبرو شدن با تجارب و روابط جدید دارند. آنها را افرادی شایسته، مهربان، گوشاده رو و دوست داشتنی تر از همتایان ناایمنشان توصیف می کنند.

کودکانی که دلبسته نا ایمن شناخته شده بودند، در بزرگسالی با وجود تمایل به داشتن رابطه صمیمی به سختی می توانند به دیگران اعتماد کنند یا به آنها متکی شوند و احساس می کنند در صورت نزدیکی صدمه می بینند. عده ای احساس می کنند دیگران تمایلی به صمیمی شدن با آنها را ندارند. آنها بدون روابط صمیمی ناراحتند اما معتقدند دیگران به اندازه ای که آنها برایشان ارزش قایلند، ارزش قایل نمی شوند.
دسته سوم بدون روابط صمیمی هم راحتند، برای آنها استقلال بسیار مهم است، ترجیح می دهند نه به دیگران وابسته باشند و نه دیگران به آنها وابسته شوند. آنها به سادگی دچار خشم و ناکامی می شدند. به ندرت تقاضای کمک می کردند. رهنمودهای بزرگسالان را یا نادیده می گرفتند و یا قبول نمی کردند و خیلی زود از تلاش در جهت حل مسائل دست می کشیدند. بزرگسالان دوری جو، خود را از طریق کار افراطی و رویارویی های جنسی کوتاه انکار می کنند.

بزرگسالان مقاوم، سریعا ترس و خشم خود را ابراز می کنند و در مواقع نامناسب اطلاعاتی را در مورد خودشان فاش می سازند. برای کاستن از تنش و اضطراب مقادیر زیادی الکل مصرف می کنند. تجربه ناخوشایند دلبستگی کودکی افراد را مستعد می سازد که نتیجه بگیرند سزاوار عشق نیستند یا نمی توانند به همسر صمیمی خود اعتماد کنند.

دیدگاه بالبی / اینسورث در مورد پرورش کودک

تکامل، علایم و حالاتی را در اختیار نوزادان گذاشته است که رشد سالم آنها را باعث می شود و بنابراین پاسخدهی به این علایم عاقلانه ترین کار است. ما به عنوان والدین باید از کشش طبیعی خود برای رفتن به سوی نوزادی که گریه می کند، واداشتن او به لبخند، صحبت کردن با او به هنگام غان و غون کردن و غیره پیروی کنیم. نوزادان به طور زیستی، با توجه به تجربه های مورد نیازشان، مارا به سوی خود می خوانند و هدایت می کنند و زمانی که ما نشانه های آنان را دنبال می کنیم، روابط ما با آنها شادمانه تر گسترش خواهد یافت.

در صورتی که لازم باشد کودک را از خانه خود جدا کنید باید به مرحله دلبستگی کودک توجه کنید. عاقلانه ترین کار این است که نوزاد را در ماه های اول تولد قبل از ایجاد دلبستگی به شخص خاص جابجا کنید. جدایی های بین ۶ ماهگی تا ۳، ۴ سالگی دردناکتر است.

منبع: نظریه های رشد. ویلیام کرین. غلامرضا خوی نژاد/علیرضا رجایی . رشد ۳ .

۵ ۱ رای
رأی دهی به مقاله

* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه مقالات سایت، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام هماهنگ نمایید. *

2 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دوست
۱۳۹۴/۰۲/۲۱ ۱۹:۲۶

سلام
مطالب وب شما عالیه. ممنون

زهرا
۱۳۹۹/۰۲/۱۳ ۰۱:۲۲

سلام، از مطالبتان بهره می برم. متشکرم
دانشجوی روانشناسی