مکانیسم اضطراب ناهشیار
اضطراب بهعنوان یک تعارض ناهشیار
مکانیزمی درون مغز ما وجود دارد که بدون اجازە ما احساساتمان را می رباید و آنها را در کسری از ثانیه به اضطراب ناهشیار و تنش عصبی تبدیل می کند.
بسیاری از ما بدون شادی یا خشنودی واقعی زندگی می کنیم. حتی اگر از لحاظ مالی مشکلی نداشته باشیم و در کنار دوستان و خانواده خود باشیم، با وجود این، باز هم کِسل و مضطربیم و احساس اشتیاق و سرزندگی نمی کنیم. پس مشکل کجاست؟ مشکل اصلی این است که اضطراب ناهشیار (unconscious anxiety)، احساسات ما را می پوشاند.
مکانیزم خودکاری درون مغز ما وجود دارد که اجازه نمی دهد تا احساسات تجربه شوند. در عوض، اضطراب آن چیزی است که بسیاری از افراد وقتی احساسی در آنها برانگیخته متی شود تجربه می کنند. اضطراب در قالب تنش، عصبانیت، استرس، دل آشوبی، درد، سرگیجه یا دیگر نشانه های مرضی بروز می کند. این مکانیزم اضطراب ناهشیار(unconscious anxiety mechanism) مکانیزمی است که بیشتر افراد از آن آگاه نیستند.
فروید اضطراب روانرنجور را نتیجه یک تعارض ناهشیار میدانست که بین تکانههای نهاد (id ـ عمدتاً تکانههای جنسی و پرخاشگری) و محدودیتهایی که من (ego) و فرامن (superego) اعمال میکنند، ایجاد میشود. از آنجا که بسیاری از تکانههای نهاد با ارزشهای اجتماعی یا شخصی در تضاد هستند، آدمی را دستخوش تهدید میکنند. دختر جوانی ممکن است احساسات بسیار خصمانهای که نسبت به مادرش دارد به هشیاری خود راه ندهد چون این احساسات با اعتقادش به اینکه فرزند باید پدر و مادرش را دوست داشته باشد در تعارض است. هرگاه این دختر احساسات حقیقی خود اذعان کند، در آن صورت خودپندارهاش (self – concept) را بهعنوان ‘دختری مهربان’ مخدوش کرده و با خطر از دست دادن محبت و حمایت مادر روبهرو میشود. هر بار که وی نسبت به مادرش احساس خشم میکند، اضطرابی در او بهوجود میآید که خود هشداری است برای خطری که در پیش است. در این هنگام وی برای راندن تکانههای اضطرابزا از بخش هشیار ذهن خود به تدابیر دفاعی دست میزند.
در ۱۲ میلی ثانیه، احساس به اضطراب تبدیل می شود
در واقع، کل فرایند تنها چند میلی ثانیه به طول می انجامد، با این حال، آنقدر سریع اتفاق می افتد که نمی توان آن را هشیارانه در کرد. این فرایند بر تمام جنبه های از زندگیمان تاثیر می گذارد. با این حال، اکثر ما، مادامی که اضطراب ناهشیار در زیر لایه هایی از مکانیزم های دفاعی(Defense mechanisms) و نشانه های مرضی(Symptoms) پنهان شده باشد، حتی نمی توانیم آن را به صورت مستقیم تجربه کنیم، چنانکه گویی اصلا مسئله بزرگی وجود نداشته است. این عمل بدین خاطر رخ می دهد که بعد از اینکه مغز ما اضطراب را تشخیص می دهد، تاکتیک ها و راهبردهای ظریفی را ابداع می کند تا ما آن اضطراب را تجربه نکنیم.
برخی از این تاکتیک ها و راهبردها یک عمر دوام می آورند، حتی زمانی که اضطراب وجود ندارد. بنابراین، ما از این واقعیت که با احساسات خود در تماس نیستیم، ناآگاهیم. چرا که در بیشتر مواقع حتی متوجه اضطراب خود نمی شویم؛ در عوض از نشانه های مرضی مختلف (مثل افسردگی، درد جسمانی، بی خوابی، تنهایی، پوچی، سردرد و…. ) رنج می بریم.
راه حل غلبه بر این نشانه های مرضی، به چالش کشیدن مکانیزم های اضطراب ناهشیارتان (UAM) است تا بتوانید دوباره تجربه کردن احساساتتان را تحمل کنید. همه درباره احساسات صحبت می کنند و می گویند این یا آن را احساس می کنند، اما صحبت کردن در رابطه با موضوعی و درک اینکه آن موضوع واقعا چیست، دو امر کاملا متفاوت است. حتی بیشتر افرادی که فکر می کنند با احساسات خود در تماس هستند، در حقیقت درست به همان اندازه دچار اشتباه می شوند. در واقع، تخمین زده می شود که حدود ۸۵% از مردم، با احساسات خود در تماس نیستند، چرا که UAM بر فعالیت های هیجانیشان غلبه دارد و بنابراین ندانسته از حالتی به نام هراس از احساسات (feeling phobia)، رنج می برند. همین هراس از احساسات است که باعث نشانه های مرضی و مشکلاتمان می شود.
نشانه های مرضی مشکل اصلی شما نیستند
در محیط بالینی، بیشتر بیمارانی که وارد روان درمانی می شوند از نشانه های مرضی خود شکایت دارند و اغلب نسبت به اینکه چرا اصلا این نشانه های مرضی وجود دارند، بی اعتنا هستند. با وجود این، نشانه های مرضی به خودی خود هیچ دلالت واقعی در رابطه با علل زیربنایی خاص آنها فراهم نمی کنند.
بیشتر افرادی که با اضطراب، افسردگی، درد بدنی یا هر نوع نشانه مرضی روانشناختی دست به گریبانند، از هراس از احساسات حتی بدون دانستن آن، رنج می برند. هر کدام از نشانه های مرضی روانشناختی، زمانی به وجود می آیند که نیازی مبنی بر ابراز احساسات و همزمان نیازی برای دفاع در مقابل آن احساسات وجود داشته باشد. نشانه های مرضی که اکنون برای شما مشکل ساز شده اند، در واقع به نحوی به شما کمک می کنند تا احساسات دردناک از آگاهی هشیارتان دور نگه داشته شوند! این عمل بدین خاطر رخ می دهد که مکانیزم اضطراب ناهشیار به جای اینکه اجازه دهد تا احساسات دردناک را تجربه کنید، اضطراب، درد و نشانه های مرضی را به شما تحمیل می کند.
به طور خلاصه، مشکل این است که مکانیزم اضطراب ناهشیار(UAM) به طور غریزی به احساسات مشخصی در بدن ما با پاسخ ترس، واکنش نشان می دهد. UAM مسئول دادن اضطراب، استرس و عصبانیت به جای دسترسی مستقیم به احساساتمان (شادی، غم، خشم، گناه و عشق) است.
خلاصه مکانیزم اضطراب ناهشیار
- احساس در مغز فعال می شود (شادی، غم، خشم، گناه و عشق)
- اگر مغز احساس را خطرناک ادراک کند، سازوکار اضطراب ناهشیار، احساس را با اضطراب جایگزین می کند. این فرایند ۱۲ میلی ثانیه طول می کشد
- شخص به جای احساس شادی، غم، خشم، گناه یا عشق، احساس اضطراب، تنش، استرس و درد را تجربه می کند
- چون احساسات همیشه وجود دارند، مکانیزم اضطراب ناهشیار همه جنبه های زندگی را در بر می گیرد.
اصطلاح ناهشیار(unconscious) به این معنی است که چیزی به خودی خود به صورت خودکار بدون اینکه هیچ گونه تلاش یا توجهی به آن اعمال کنید، رخ می دهد. اضطراب ناهشیار بدین معنی است که چه بخواهید و چه نخواهید عضلات بدن، سفت می شود. هراس از احساسات چیزی است که بیشتر افراد در طول زندگی خود بدون اینکه نسبت به آن آگاه باشند، تجربه می کنند، زیرا ذهن ما به جای تجربه کردن احساسات، به فکر کردن و انجام دادن کارها گرایش دارد. زمانی که احساساتی که اضطراب ناهشیار را راه اندازی می کنند، نزدیک سطح هشیار باشند، آنچه که ذهن ما انجام می دهد، ایجاد مکانیزم های دفاعی است.
منبع : پیوند دوباره با جوهره خویشتن . کریستین نایب . الهام موسویان
درود و وقت بخیر . جناب دکتر حالا چرا مغز احساسات دردناک و با اضطراب جایگزین میکنه خود اضطراب جزء احساسات دردناک هست اگر بیشتر از بقیه نباشه کمتر نیست .
درود. آمیگدال بخشی از ساختار سیستم لیمبیک است که مرکز ترس در مغز هست و می تواند افکار منطقی را باطل کند. آمیگدال وقتی احساس دردناکی را خطرناک ارزیابی کند، نئوکورتکس را دور می زند و خطر را به بدن هشدار می دهد. بنابراین قبل از اینکه ذهن عقلانی مان، احساس دردناک را پردازش کند، بدنمان با اضطراب فعال می شود.
اضطراب ، احساس دردناک نیست، اضطراب تنشی بی کلام است؛ صرفا برانگیختگی جسمانی است. اضطراب یعنی احساسات ناهشیاری وجود دارند که آنها را تجربه نمی کنیم.