دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

اضطراب: اولین انحراف از مسیر احساسات

نشانه های اضطراب ناخوداگاه

اضطراب محرک نیست، اضطراب فکر نیست، بلکه یک الگوی فعالیت ناخوداگاه بیوفیزیولوژیک در بدن است.

اضطراب

منظور ما از اصطلاح اضطراب چیست؟ اضطراب، ترس از شناسایی غیر خودآگاه تهدید است. هیجان ترس به فعالسازی ناخودآگاه بدن توسط سیستم های عصبی جسمی و خود مختار اطلاق می شود. این سیستم ها نشانه های تپش قلب و تعریق کف دست ها را سبب می شوند. احساس اضطراب به آگاهی خودآگاه از این حواس بدنی اشاره دارد (داماسیو،۱۹۹۹).

وقتی این نشانه ها توسط تهدیدهای عینی برانگیخته شده باشند آنها را ترس می نامیم و وقتی توسط احساسات برانگیخته شوند، به آنها اضطراب می گوییم. درمان بر اضطراب برانگیخته شده توسط احساسات در جلسه تمرکز می کند.

اضطراباضطراب هشدار می دهد که احساسات درون ما تهدید کننده هستند. ما نمی توانیم از آنها بگریزیم، فقط می توانیم با استفاده از دفاع ها آنها را پنهان کنیم. ترس بدن را تحریک می کند تا از نظر فیزیکی، از خودش مراقبت کند، در حالیکه اضطراب ما را بر می انگیزد تا، از نظر روانشناختی از خودمان دفاع کنیم (فروید،۱۹۲۶).

عملکرد اضطراب

عملکرد اضطراب شامل هشدار دادن و آماده کردن بدن جهت عکس العمل نشان دادن در مواجهه با خطر است. این شامل ۴ مرحله است :

  • ۱- یک سیستم از قبل سیم بندی شده در مغز، که از پستانداران به ارث رسیده است، به طور ناخودآگاه، خطر را می سنجد و به آمیگدال پیام می فرستد.
  • ۲- آمیگدال سیستم عصبی جسمی(عضلات ارادی) و خودمختار را فعال می کند و هیجان ترس را در بدن به وجود می آورد.
  • ۳- حالا بدن فعال شده است و می توانیم بجنگیم یا فرار کنیم.  
  • ۴- می توانیم از این نشانه های بدنی آگاه شویم و آنها را احساس اضطراب بنامیم (داماسیو،۱۹۹۰).

علیت اضطراب

تفکر خوداگاه پس از شناسایی ناخودآگاه تهدید و تحریک بدن اتفاق می افتد. یک اشاره ی ناخودآگاه آمیگدال و هیپوتالاموس را تحریک می کند و اینها سیستم عصبی خودمختار را فعال می کنند و موجب تولید نشانه های اضطراب در کل بدن می شوند.

سیستم شناسایی تهدید، قبل از تکامل قشر پیش پیشانی انسان ایجاد شده است و مستقل از آن عمل می کند. ما قبل از آنکه بصورت شناختی از اضطراب آگاه شویم، در بدنمان مضطرب می شویم. این موضوع بسیار انطباقی است.

احساسات غیر قابل رویت، اضطراب را بر می انگیزد. مثلا بیمار تصور می کند بخاطر امتحان هفته بعد مضطرب است، در حالیکه امتحان همچنان به قوت خود باقی است در طول جلسه اضطرابش بالا و پایین می رود. سپس یادش می آید عمویش اخیرا از دنیا رفته است و مرگ عمو او را به یاد مرگ پدرش می اندازد و اضطرابش بالا می رود. در نتیجه غم محرک است.

پست های مرتبط

بیماران، اغلب این احساسات غیر قابل رویت را نمی شناسند، چون در اوان زندگی یاد گرفته اند احساساتی که مراقبینشان را مضطرب می کند نادیده بگیرند. مثلا غمگینی من مادرم را عصبی میکنه. اگر نادیده بگیرمش، ناراحت نمی شه و رابطمون پا برجا می مونه. وقتی نادیده گرفتن احساسات به عادتی خودکار و ناخودآگاه تبدیل می شود، دیگر نمی فهمیم چه چیزی اضطرابمان را تحریک می کند. وقتی احساسی وارد می شود، بدن ما طوری واکنش نشان می دهد که انگار ببر دیده است و ما خودآگاه نمی دانیم چرا. بیایید به موضوع علیت نگاهی بیاندازیم:

  • علیت صحیح : بیمار احساس (غم از دنیا رفتن پدر) را تجربه می کند که اضطراب (تپش قلب و تعریق و سفتی عضلات) را بر می انگیزد و این دفاع (نشخوار فکری در مورد امتحان) را بر می انگیزد که او را از غمش منحرف کند.
  • علیت اشتباه : بیمار فکر می کند که امتحان سه هفته بعدش (دفاع جابجایی)، امروز، اضطرابش را برانگیخته است.

دفاع جابجایی او را از غمش منحرف کرد و توضیحی منطقی برای اضطرابش فراهم آورد. وقتی او با غمش روبرو شد و سوگواری کرد، اضطرابش کاهش یافت. چون دیگر به دفاعش نیاز نداشت. غم او را مضطرب می کرد چون خانواده بدرفتارش هر گونه ابراز احساسات را محکوم می کرد.

نیمکره راست مغز مدل عملی درونی روابط کودک را ذخیره می کند، که تعیین کننده نحوه ی اداره ی احساسات او است. هیپوکامپ که تا ۴ سالگی نابالغ است، فقط کیفیت تجارب آغازین را به خاطر می آورد.

اضطراب محرک نیست، اضطراب فکر نیست، بلکه یک الگوی فعالیت ناخوداگاه بیوفیزیولوژیک در بدن است. به طور خلاصه، شناسایی تهدید غیرخودآگاه (احساس) فعالیتی بیوفیزیولوژیک در بدن(هیجان) تولید می کند.

اضطراب ناخودآگاه در عضلات مخطط یا ارادی

اضطراب ناخودآگاه ابتدا در عضله مخطط ظاهر می شود. عضله مخطط عضله ارادی بدن است؛ عضله‌ای که شما می‌توانید هدفمند حرکتش بدهید. ظاهر شدن اضطراب در عضله مخطط به این صورت است که در شست شروع می‌شود و به دست‌ها، بازوها، شانه و گردن و سپس به قفسه سینه، شکم و پاها می‌رسد. زمانی که چنین اتفاقی بیفتد شما متوجه می شوید که دست‌هایتان را فشار می دهید و یا نفس کشیدنتان تغییر می کند، زیرا عضله‌های قفسه سینه و دیافراگم منقبض می‌شوند.

بنابر این فردی که دچار اضطراب شده است درگیر اسپاسم، درد و تیر کشیدن عضله اش می‌شود، دردهایی مثل سردرد، کمردرد، گردن درد، شانه درد، سینه‌درد و شکم‌درد به سراغش می اید. فردی که از اضطراب ناخوداگاه عضله مخطط رنج می برد همچنین دچار سرگیجه، مورمور شدن دست‌ها و پاها و حس تنگی نفس خواهد بود. علاوه بر این احساس خفگی مشکلاتی مثل تیک و لرزش‌ها می‌توانند به دلیل اضطراب ناخودآگاه در عضله مخطط باشند.

نشانه های اضطراب ناخوداگاه عضلات مخطط

  • سردردهای تنشی، درد در فک، دندان‌قروچه
  • سینه‌درد، احساس خفگی، تنگی نفس
  • تیک‌های صورت و تیک‌های دیگر
  • گردن درد، کمردرد
  • فیبرومیالژیا
  • درد دیواره شکم، پادرد
  • گرفتگی عضلات، لرزش

اضطراب ناخودآگاه در عضلات صاف یا غیر ارادی

این عضله ایست که فرد هیچ کنترلی روی آن ندارد و در مسیر دریچه‌های جریان هوا، روده و خون، قرار دارد. عضله مثانه نیز همین‌طور است و عضله انتقالی نامیده می‌شود. افرادی که اضطراب شدیدی را تجربه کنند دچار علائم جسمانی می‌شود و به پزشک مراجعه می کنند.

نشانه های اضطراب عضلات صاف

  • قلب و عروق :که باعث فشارخون، اسپاسم شریان کرونری قلب، افت فشارخون با از دست دادن هوشیاری می شود
  • دستگاه تنفسی: که باعث علائم آسم، سرفه، خفگی می شود
  • معده و روده: که باعث سندروم روده تحریک‌پذیر، بیماری رفلاکس معده و روده، استفراغ، درد شکمی می شود.
  • اورولوژی: که باعث اختلال عملکرد مثانه، التهاب بینابینی مثانه می شود
  • عصب‌شناسی : که باعث میگرن می شود.

زمانی که یک مراجع با درمانگرش در اتاق درمان است و دچار اضطراب می شود اگر اضطراب را در عضله صاف تجربه کند درمانگر او شاهد هیچ تنش عضلانی نخواهد بود؛ چرا که به نظر می‌رسد این مراجع آرام است. چنین افرادی قبل از اینکه به روانشناس مراجعه کنند به پزشک مراجعه کرده اند، چرا که نشانه های اضطراب در انها اشکار نیست.

اضطراب ناخودآگاه آشفتگی شناختی/ادراکی

آشفتگی شناختی – ادراکی زمانی انتفاق می افتد که اضطراب ناخودآگاه توان تفکر و حواس فرد را مختل می کند. در این حالت فرد ممکن است حالت روان پریشی گذرا را تجربه کند.

نشانه های اضطراب در آشفتگی شناختی / ادراکی:
  • از موضوع خارج شدن، گیجی، ضعف حافظه، تفکر مغشوش
  • دید تونلی، کوری، تاری دید، ناشنوایی
  • بی حسی، از دست دادن ناگهانی حس در برخی نواحی بدن
  • حالات تجزیه ای و گنگی
  • توهم ، تشنج کاذب

مثال بالینی : مرد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید، درحالی که چشم هایش را می مالید، وارد جلسه درمان شد، اما هیچ اضطرابی در عضلات مخطط مشهود نبود.

  • بیمار: امروز یه کم عذرم موجهه؛ یه کم گنگ‌ام.
  • درمانگر:گنگ؟ [شفاف سازی تجربه.]
  • بیمار: آره.
  • درمانگر: فکرتون گنگه، مبهمه؟ [شفاف سازی تجربه .]
  • بیمار:گنگ و مبهمه.
  • درمانگر: بیناییتون چطوره؟ [شفاف سازی تجربه.]
  • بیمار: تاره.
  • درمانگر: دید تونلیه، یا مثل نگاه کردن از پشت پرده می مونه؟ [شفاف سازی تجربه .]
  • بیمار: بیشتر دید تونلیه.
  • درمانگر: بیشتر مثل اینه که دیدن خارج از میدان بینایی سخت باشه، اما روبه رو رو خوب می بینید. [شفاف سازی تجربه.]
  • بیمار: آره.
  • درمانگر:کی شروع شد؟ [فشار در جهت ارایه توصیف دقیق .]
  • بیمار: امم، شاید تقریبا دو روز قبل… اما همین امروز صبح متوجه‌ش شدم.
  • درمانگر: خب، این همون حالتیه که قبلا دیدیم؛ اضطرابه، درسته؟ [فشار در جهت یادآوری مطالب قبلا آموخته شده.]
  • بیمار: آره.
  • درمانگر: دو روز گذشته، تمام روز این حالت داشتید؟ [ شفاف سازی تجربه .]
  • بیمار: در واقع کم و بیش همین امروز، از وقتی که از خواب پا شدم.
  • درمانگر: باشه، اما همین حالا چرا مضطرب اید؟ [فشار در جهت شناسایی علل.]
  • بیمار: این اضطرابه؟
  • درمانگر: اینُ که جلسه قبل فهمیدیم که اضطرابه. (فشار در جهت یادآوری مطالب قبلا آموخته شده.]
  • بیمار: بیشتر یه احساسیه شبیه نشئگی.
  • درمانگر: یه حالت قطع ارتباطه. قطع ارتباط با چیزهایی که داره اتفاق می افته. [ شفاف سازی.]
  • بیمار: آره.
  • درمانگر: در مورد اینکه چرا امروز صبح مضطرب هستید چیزی به ذهنتون میرسه؟ [فشار در جهت شناسایی علل.]
  • بیمار: فکر نکنم به اینجا اومدنم ربطی داشته باشه.
  • درمانگر: فکر نمی کنید که به اینجا اومدنتون ربطی داشته باشه؟
  • بیمار: به اومدن به ملاقات شما نه، ربطی نداره.
  • درمانگر: در این مورد مضطرب نبودید؟
  • بیمار: نه، فکر نکنم.
  • درمانگر: پس این اضطراب به چی ربط بدیم؟ چه توضیحی براش دارید؟ [فشار در جهت شناسایی علل.]
  • بیمار: فردا دانشگاه دارم و دیشب داشتم راجع به دانشگاه فکر می کردم.
  • درمانگر: پس چرا امروز؟ [فشار در جهت شناسایی علل.]
  • بیمار: امم، نمی دونم. راست می‌گید، به خصوص که داره کمتر هم می شه !
  • درمانگر: حالا کمتر شده؟
  • بیمار: آره.

در این مثال بالینی، بیمار در عضلات مخطط اضطرابی ندارد. آیا او توانست هیجاناتش را به درمانگر بگوید؟ نه. او از احساساتش آگاه نبود. حتى اضطرابش را هم نمی شناخت. به این علت است که به آن اضطراب ناخودآگاه می گوییم. از آنجایی که این بیماران از احساسات یا اضطرابشان آگاه نیستند، اغلب برای این نشانه های جسمی دنبال کمک های طبی می‌روند.

منابع :

  • هم آفرینی تغییر / فنون تأثیرگذار درمان پویشی / نویسنده: جان فردریکسون / مترجم: عنایت خلیقی سیگارودی
  • آنسوی مقاومت / آلن عباس / مترجم: عنایت خلیقی سیگارودی
۲ ۱ رای
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

2 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها