گرایش های امروزی روانکاوی
نگاهی به نظریه روابط شی ، روان شناسی خود و روانکاوی ارتباطی
روانکاوی شاخهای از روانشناسی است که به مطالعهی علمی رفتار و فرآیندهای روانی انسان میپردازد و در این راه از بررسی و تحلیل عمیق ناخودآگاه انسان کمک میگیرد
روانکاوی شاخهای از روانشناسی است که رفتار و فرآیندهای روانی انسان را به صورت علمی بررسی میکند و در این مسیر از تحلیل عمیق ناخودآگاه انسان و بررسی ذهنی او کمک میگیرد. روانکاوی به عنوان یک علم و دانش به شمار میرود که به طور مستقیم با روان انسان در ارتباط است و به تاریکترین نقاط ذهن و ناخودآگاه او سفر میکند.
روانکاوی در آغاز تنها یک رویکرد داشت که از دیدگاهها و باورهای زیگموند فروید سرچشمه میگرفت. پس از فروید، شاگردانش و دیگر روانکاوان به گسترش و توسعه دانش روانکاوی پرداختند و رویکردهای دیگری در روانکاوی شکل گرفت. برجستهترین رویکردهای روانکاوی چنین است:
- روانکاوی کلاسیک : زیگموند فروید
- روانشناسی تحلیلی : کارل گوستاو یونگ
- روانشناسی فردنگر : آلفرد آدلر
- روانشناسی ایگو : آنا فروید، اریک اریکسون و هارتمن
- روانشناسی خود : کوهات
- روانشناسی روابط شی : ملانی کلین، دونالد وینیکات و جان بالبی
- روانپویشی کوتاه مدت : حبیب دوانلو و مالان
- عصب – روانکاوی : مارک سولمز و داماسیو
تمام این رویکردهای روانکاوی در فرض های اساسی خاصی سهیم هستند که یکی از آنها این است که «ما به عنوان انسان، عمیقا تحت تاثیر تجربیات با دیگران قرار داریم که در طول دوره رشد صورت می گیرند و تعارض های هیجانی و نشانه های روانی، اغلب با این تجربیات ارتباط زیادی دارند».
اصول اساسی روانکاوی
- رشد فردی معمولا به وسیله رویدادهای فراموششده در دوران کودکی مشخص میشود.
- رفتار و شناخت انسان به طور گسترده توسط افکار و تمایلات غیرمنطقی که در ناخودآگاه ریشه دارند تعیین میشود.
- تلاش برای آوردن افکار و تمایلات غیرمنطقی از ناهشیار به هشیار، زمینهساز پدید آمدن مکانیزمهای دفاعی میشود.
- محتویات ناخودآگاه را میتوان در رویاها و رفتارهای ناخواسته (رفتارها، لغزشهای زبانی و …) یافت.
- رهایی از اثرات منفی ناخودآگاه، با آوردن محتویات ناخوداگاه به بخش آگاهانه، از راه مداخله درمانی(روانکاوی) انجام میشود.
روانکاوی کلاسیک
روانکاوی کلاسیک بر پایه این عقیده اصلی زیگموند فروید استوار است که تعارضهای ناخودآگاه میان بخشهای مختلف روان (نهاد، خود، فراخود) علت اصلی رفتار نابهنجار هستند. فروید بر این باور بود که آگاهی یافتن از یک تعارض دردناک موجب کاهش اضطراب میشود. وی مشاهده کرد که هرگاه بیمارانش تجربه تلخ و تکان دهندهای را همراه با هیجانهای اضطرابآور آن به یاد میآورند، ظاهرا از تأثیر آن تعارض بر رفتار فرد کاسته میشود.
البته دستیابی به تعارضهای ناخودآگاه کار سادهای نیست. ایگو، به کمک سازوکارهای دفاعی مانع از هشیاری نسبت به افکار ناخودآگاه میشود. کسب بینش نسبت به ناهشیاری مستلزم فریب دادن خود و تضعیف حالت دفاعی آن است. تداعی آزاد، تفسیر، تحلیل رؤیا، مقاومت و انتقال پنج فن اصلی روانکاوی کلاسیک فروید برای آگاهی یافتن به تعارضهای ناخودآگاه هستند.
در مکتب نوفرویدی، از این موضع سنتی و کلاسیک دور شدند و با وارد کردن تاثیرات فرهنگی و اجتماعی بر شخصیت، به رشد و گسترش جنبش روانکاوی کمک کردند. اینسلی(۲۰۰۷) خاطر نشان می سازد که «نظریه روانکاوی از سال های شکل گیری خود دستخوش تجدید نظرهای مختلفی شده و این روزها عملا از مکتب های متفاوتی، از جمله دیدگاه کلاسیک، نظریه روابط شی، روانشناسی خود و مکتب های میان فردی و ارتباطی تشکیل شده است».
روانشناسی تحلیلی
روانشناسی تحلیلی اصطلاحی است که توسط کارل گوستاو یونگ برای متمایز ساختن نظریات و روش درمانگری خود از روانکاوی فروید و روانشناسی فردی آدلر به کار برده شد. یونگ بر آن است که هم خودآگاه و هم ناخودآگاه در بردارنده یک عنصر شخصی و یک عنصر جمعی است.
- خودآگاهی شخصی: متشکل از احساس آگاهانه و بیواسطه محرکهای بیرونی و درونی و نیز اثر به جامانده از محرکهای پیشین که قابل بازگشت به خودآگاه انسان است.
- خودآگاهی جمعی: همان جهانبینی یا روح زمانه است که از باورها و سوگیریها و اصول هر جامعه یا گروه، تشکیل میشود.
- ناخودآگاه شخصی: در برگیرنده، تجارب شخصی فراموششده یا سرکوبشده، آثار بهجامانده از محرکهای بیرونی و درونی و آمیزهای از اندیشهها که به دلیل ناروشنی بیش از حد یا به دلیل سرکوبشدن هرگز به خودآگاه نرسیدهاند.
- ناخودآگاه جمعی: از غرایز و اشکال موروثی تشکیل میشود که هرگز فرد به آنها آگاهی نداشته و در طول زندگی او به دست نیامدهاند(کهن الگو).
روانشناسی فردنگر
آلفرد آدلر، برداشتی از ماهیت انسان ارایه داد که افراد را به صورت قربانی غرایز و تعارض ها و محکوم به نیروهای زیستی و تجربیات کودکی، توصیف نمیکند. او، رویکرد خود را روانشناسی فردنگر نامید، زیرا بر بیهمتا بودن هر فرد تاکید داشت. هدف این روانشناسی نه تنها بهبود کیفیت زندگی مراجع، بلکه بهبود کیفیت زندگی کل جامعه است.
به نطر آدلر، هر انسانی در درجه اول، موجودی اجتماعی است. آدلر، نقش میل جنسی را در نظریه خود، به حداقل رساند. از نظر آدلر، هوشیاری، جوهر شخصیت است. بنا به آموزههای او، به جای این که توسط نیروهایی برانگیخته شویم که نمیتوانیم آن ها را ببینیم و کنترل کنیم، باید به طور فعال در آفریدن خودمان و هدایتکردن آینده خویش، مشارکت کنیم.
روانشناسی فردی، از لحاظ نظری و عملی، مفاهیم کلیدی زیادی دارد، از جمله: تلاش برای کمال، عقده حقارت، علاقه اجتماعی، غایت نگری خیالی، سبک زندگی، ترتیب تولد.
روانشناسی ایگو
روانشناسی ایگو بخشی از روانکاوی کلاسیک است که بر واژگان نهاد، خود، فراخود و شناسایی مکانیزم های دفاعی توسط آنا فروید، تاکید دارد. آنا فروید بیشتر زندگی حرفه ای خود را صرف سازگار کردن روانکاوی برای کودکان و نوجوانان کرد. همچنین اریکسون با تاکید کردن بر رشد روانی – اجتماعی در طول عمر، این دیدگاه را گسترش داد.
نظریه روابط شی
بر اساس این نظریه، رابطه افراد با محیط پیرامونشان بر اساس نوع رفتار خانواده با آنها در دوران کودکی شکل میگیرد. برای مثال یک شخص بالغ که در کودکی به او بیتوجهی شده یا مورد آزار قرار گرفته، در بزرگسالی از افرادی که او را به یاد پدر و مادر بیتوجه یا آزارگرش میاندازند، انتظار رفتار مشابهی دارد.
تاکید این رویکرد بر این است که چگونه روابط ما با دیگران، تحت تاثیر شیوه ای که تجربیات خود با دیگران را درونی کرده ایم و بازنمایی هایی را از آنها درون خودمان شکل داده ایم، قرار دارد. روابط شی، روابط میان فردی هستند که به صورت درون روانی بازنمایی می شوند، و بر تعامل های ما با افراد پیرامون مان تاثیر می گذارند.
معمولا اولین شیء برای هر شخص تصویر درونیسازی شده مادر اوست. اشیاء معمولا تصاویر درونیسازی شده مادر، پدر، یا مراقبتکنندگان شخص است. اما میتواند بخشی از یک شخص هم باشد مانند ارتباط نوزاد با سینه مادر یا آنچه در دنیای درونی فرد وجود دارد. ممکن است تجربیات بعدی، الگوهای پیشین را تغییر دهد، اما معمولا اشیاء در تمامی طول زندگی تأثیر و نفوذ زیادی دارند. سینهای که به نوزاد گرسنه شیر میدهد «سینه خوب» است و نوزاد گرسنهای که سینهای نیابد با «سینه بد» ارتباط دارد.
فروید اصطلاح شیء را برای اشاره به چیزی که نیازی را ارضا می کند، یا فرد یا چیز مهمی که هدف احساس ها یا سایق های فرد است، به کار برد. این اصطلاح به صورت مترادف با اصطلاح دیگر مورد استفاده قرار گرفته تا به فرد مهمی اشاره کند که کودک، و بعدها بزرگسال، به او دلبسته می شود. دیگران به جای اینکه افرادی با هویت های مجزا باشند، توسط کودک به صورت اهدافی برای ارضا کردن نیازها برداشت می شوند.
نظریه های روابط شیء از روانکاوی سنتی دور شده اند، با این حال، چند نظریه پرداز، مخصوصا اوتو کرنبرگ، سعی دارند عقاید بسیار متنوعی را که مشخصه این مکتب فکری هستند، در چارچوب روانکاوی کلاسیک ادغام کنند(سنت کلر، ۲۰۰۴).
روانشناسی خود
روانکاوی کلاسیک فرض می کند که روانکاو می تواند «واقعیت» درون فردی را درباره درمانجویان کشف کرده و مشخص کند. وقتی نظریه روانکاوی شکل گرفت، این رویکرد بیشتر به صورت تاثیر ناهشیار دیگران در نظر گرفته می شد. روانشناسی خود که از تحقیقات هاینز کوهات(۱۹۷۱) به وجود آمد، بر این موضوع تاکید دارد که چگونه از روابط میان فردی (هدف ها یا اشیای خود) برای پرورش دادن خودپنداره مان استفاده می کنیم.
مدل ارتباطی
مدل ارتباطی بر این فرض قرار دارد که درمان، فرایندی تعاملی بین درمانجو و درمانگر است. تعدادی از رویکردهای امروزی به تحلیل(خواه بین فردی یا ارتباطی نامیده شوند)، بر کاوش کردن پویش های پیچیده هشیار و ناهشیاری که در ارتباط با درمانگر و درمانجو جریان دارند، استوار هستند.
استفن میچل (۱۹۸۸، ۲۰۰۰) در مورد این برداشت های جدید از رابطه تحلیلی مطالب زیادی نوشته است. او نظریه رشد، نظریه دلبستگی، نظریه سیستم ها، نظریه میان فردی را ادغام می کند تا روش هایی را که به وسیله آنها دلبستگی به دیگران، مخصوصا مراقبت کنندگان اولیه را جستجو می کنیم، توضیح دهد.
روانکاوان میان فردی معتقدند که انتقال متقابل، منبع اطلاعات مهمی را در مورد شخصیت و پویش های درمانجو تامین می کند. میچل به این موضع روابط شیء، بُعد فرهنگی را اضافه می کند و خاطر نشان می سازد که ویژگی های مراقبت کننده، بیانگر فرهنگ خاصی است که فرد در آن زندگی می کند. ما عمیقا تحت تاثیر فرهنگ خود قرار داریم. فرهنگهای مختلف به ارزش های متفاوتی اعتقاد دارند، بنابراین، واقعیت های روانی عینی نمی تواند وجود داشته باشد. ساختارهای درونی ما (ناهشیار) کلا ارتباطی و نسبی هستند. این با نظر سایق های زیستی فروید که بتوان گفت در هر انسانی عمل می کنند، کاملا مغایر است.
نظریه پردازان ارتباطی امروزی، آنچه را که ماهیت خودکامه رابطه روانکاوی سنتی می دانند به چالش طلبیده اند و الگوی مساوات طلبانه تری را جایگزین آن کرده اند. از زمان فروید تا اواخر قرن بیستم، قدرت بین روانکاو و بیمار نابرابر بود. روانکاو سنتی فقط در صورتی می توانست به درمانجو کمک کند که درمانجو به قرارداد درمانی وفادار باشد و به مهارت درمانگر در تامین کردن محیط امن برای خودکاوی، ایمان داشته باشد.
روانکاوان ارتباطی رابطه قدرت برابرتری را برقرار می کنند. از لحاظ نظری، این تغییر جهت به صورت بیانیه ای سیاسی درباره برابری انگاشته نمی شود، بلکه تاییدی است بر این نکته که روانکاوی از دو نفر تشکیل می شود که در یک برخورد پیچیده هیجانها، با یکدیگر روبرو می شوند. روانکاو نقش خنثی و گمنام را ایفا نمی کند، بلکه می تواند تاثیرپذیر و حساس بوده و حضور عاطفی داشته باشد. تکلیف روانکاوی، کاوش کردن زندگی هر درمانجو به شیوه ای خلاق است، که متناسب با درمانگر و درمانجویی که در فرهنگی خاص و در لحظه خاصی از زمان باهم کار می کنند، تنظیم می شود.
عصب-روانکاوی
عصب-روانکاوی(Neuropsychoanalysis) شاخهای نوین در روانشناسی است که در پی برداشتن مرزهای علوم اعصاب و روانکاوی به منظور درک بهتر عملکرد ذهن و مغز انسان است. اولین تلاش برای پیدایش عصب روانکاوی توسط فروید در کتاب نیمه تمام «پروژهای برای روانشناسی علمی» صورت گرفت، ولی به علت ناقص بودن دانش و ابزار زمان فروید این پروژه نیمه کاره رها شد. بار دیگر لوریا پدر علم عصب-روانشناسی تلاشهایی برای پژوهش عصب شناختی بر مفاهیم روانکاوی انجام داد که با روی کار آمدن رژیم کمونیستی، نیمه کاره رها شد. در ۳ دهه اخیر با پیدایش دستگاههای عصب شناختی راه پژوهش هموار شده و جسته و گریخته تلاشهایی برای پیوند این دو رشته انجام شد؛ سرانجام توسط مارک سولمز عصبشناس صورت علمی و رسمی به خود گرفت.
روانپویشی کوتاه مدت
روان درمانی پویشی فشرده و کوتاه مدت(ISTDP)، یافتههای عصبشناسی، زیستشناسی فیزیولوژی، روانکاوی را با یکدیگر ادغام کرده است و نوع نگاه و تفکر ما را نسبت به دفاعها تغییر داده است. وقتی که ما متوجه شدیم که دفاعها و صفات منش (شخصیت) محصول حافظه ضمنی (ناآشکار) است که در حافظه کلامی کدگذاری نمیشوند، باید از تکنیکهای صرفا شناختی به سمت تکنیکهایی برویم که به صورت تجربهای روی دفاعها در اینجا و اکنون درمان کار میکنند.
منبع:
- جرالد کری، نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی، ترجمه یحیی سید محمدی
- روانکاوی در گذر زمان. علی فیروز آبادی.