انتخاب زوج از نظر روانکاوی
از نظر فروید، زنان، خودشیفته هستند و ترجیحشان به دوست داشته شدن است
در نظر فروید زنان در مردان به دنبال آنچه همیشه آرزو داشتند می گردند؛ در حالیکه مردها اغلب در همسرشان به دنبال مادر می گردند.
بر اساس نظریه زیگموند فروید، چگونگی انتخاب نوع رابطه، در کودکی شکل می گیرد. در واقع روابط زناشویی امروز، تکراری از الگوی والدین فرد در کودکی وی هستند.
فروید دو نوع انتخاب پارتنر را معرفی می کند:
- خود دوستدارانه یا خودشیفته وار (narcissistic) : بر اساس مدل ایده آلی که همیشه فرد دوست داشته باشد.
- وابسته یا والدین گونه (anaclitic or incestuous) : انتخاب زوج از تصویر والدین تاثیر گرفته است.
زنان غالباً به گونه اول انتخاب زوج می کنند؛ مرد ایده آلی که او در کودکی آرزو داشته، آنگونه باشد. در حالیکه مردها اغلب به گونه دوم انتخاب زوج می کنند.
در نظر فروید زنان در مردان به دنبال آنچه همیشه آرزو داشتند می گردند؛ در حالیکه مردها اغلب در همسرشان به دنبال مادر می گردند.
زیر گروه های نوع خودشیفته وار:
- مدلی که روزگاری خود فرد آن گونه بوده است.
- مدلی که خود فرد اکنون هست.
- مدلی که فرد دوست می داشته که باشد.
به نظر فروید اغلب اوقات نوع خودشیفته وار که ناشی از ایده آل های فرد است، منجر به عشق های رومانتیک می شود. چرا که فرد، کمال و ویژگی هایی را به طرف مقابلش نسبت می دهد که هر کسی خواهان آن است، در صورتیکه طرف مقابل معمولاً متفاوت از آنچه به وی نسبت داده شده است، می باشد.
دختران در دوران پیش از بلوغ غالباً احساس مردانه راجع به خود دارند تا زمانی که این حس با بلوغ زنانه متوقف می شود و می توان گفت آن علاقه و ظرفیت برای مردانه بودن تا حدودی در آنها باقی می ماند. بنابراین گویی آن ها تنها مردی را می توانند دوست بدارند که شبیه خودشان در دوران کودکی بوده است.
از نظر فروید، زنان، خودشیفته هستند و ترجیحشان به دوست داشته شدن است. خودشیفته ترین زنان، آنانی هستند که بیشترین جذابیت را برای مردان دارند؛ نه تنها چون زیبا هستند، بلکه به این دلیل که اغلب ساختار شخصیت خودشیفته را هم دارند؛ سرشار از حس خودکفایی، خود دوستداری و خود تحسینی می باشند و کاملاً آماده هستند که از هر آنچه ایگوی آن ها را تهدید می کند، دوری کنند. آن ها به پارتنری نیاز دارند که به آن ها عشق و توجه بدهد. در واقع آن ها تنها با کسی خوشحال هستند که خودشیفتگی کمتری از خودشان داشته باشد، کسی که می تواند به ایشان عشق و تحسین زیادی بدهد.
برای این زنان به جهت غلبه بر خود دوستداری و جدا کردن بخشی از توجه از خودشان، راهی وجود دارد؛ این راه بچه دار شدن است. انها آماده هستند که عشق و تحسینی که فقط برای خود داشته اند را به فرزندشان بدهند؛ چرا که خودشیفتگی در فرد از طریق دوست داشتن فرزندان احیا و تکرار می شود.
ردپای نوع وابسته یا والدین گونه را باید در سال های اولیۀ کودکی جستجو کرد. این روش از انتخاب زوج ناشی از نگرش کودک دربارۀ والدینش است. بنابراین بعدها فرد مورد علاقه اش را بر اساس مدل والدینش و یا کسانی که از او مراقبت کردند، انتخاب می کند. نمونه های واضح آن مرد جوانی است که عاشق زنی بزرگتر از خودش می شود و یا دختری که با مرد میانسالی وارد رابطه می شود. این نوع انتخاب رابطه می تواند تصویر مادر یا پدر را برای فرد زنده کند.
منبع : PSYCHOANALYTIC CONCEPTIONS OF MARRIAGE
آرمانی سازی پدر و ناتوانی در عشق
دخترهایی که از پدرشان یک قهرمان می سازند و او را آرمانی می کنند نمی توانند عشق را تجربه کنند. گاهی در ذهن دخترها پدر تا حدی آرمانی می شود که پیدا کردن هیچ مرد دیگری که مشابه او باشد در زندگیشان امکان پذیر نیست. آن ها اگر ازدواج هم بکنند نمی خواهند از منبع حمایتی پدر محروم شوند. در تصمیم های بزرگ زندگی، معشوقشان را خام و بی تجربه می دانند و در هرچیزی به پدر تکیه می کنند. گاهی پدرها از آرمانی شدن خود در ذهن دخترشان آگاهند اما گویی از بازی کردن نقش قهرمان برای دخترشان لذت می برند و ناخودآگاه به آن دامن می زنند. این تمایل تا حدی وابسته به فرهنگ است.
در جوامع سنتی که مفهوم خانواده گسترده تر است این میل و وابستگی دو طرفه فرزندان و پدر و مادر بیشتر دیده می شود. در حالی که عشق در آزادی اندیشه و استقلال فکر شکل می گیرد. دختری که پدرش را آرمانی کرده توان عشق ورزیدن را از خودش گرفته است. از طرف دیگر برای یک انسان عاشق، مهمترین فرد زندگیش معشوق است. در رابطه عاشقانه اهمیت معشوق از پدر و مادر بیشتر است و نیازهای او در اولویت قرار می گیرد. دخترانی که پدرشان را آرمانی کرده اند نمی توانند شیفته هیچ مرد دیگری بشوند و او را در اولویت قرار دهند.
واقعیت این است که وابستگی به پدر و مادر دشمن عشق است و کسی که نتواند به وابستگی خود غلبه کند خودش را از نعمت عشق محروم کرده است. همان طور که یک پرنده بنا به غریزه به جوجه هایش پرواز یاد می دهد و سپس آنها را به حال خود رها می کند، به همان شکل یک پدر خوب دخترش را مورد حمایت قرار می دهد، به اندازه کافی به او مهارت های ارتباطی یاد می دهد و در نهایت او را تنها می گذارد. دختران باید مسوولیت عشق و انتخابشان را بپذیرند و بهایش را خودشان بپردازند. گاهی حضور نامرئی پدر آرمانی شده آن قدر سنگین می شود که عشق را تهدید می کند.
سلام خسته نباشید….
یه سوال خیلی وقت بود دوست داشتم از کسی بپرسم چرا پسران جوان با زنان بزرگتر از خودشان ازدواج میکنند چه دلیلی داره…
وقتی جوانی بتونه با یک دختر جوان ازدواج کنه و تشکیل زندگی بده چه دلیلی داره که با اشتیاق زیاد سمت زنان بزرگتر از خودشان میرند و به راحتی ازدواج میکنند …
در گذشته رسم بود که زن کوچک باشه ودختران با سن کم ازدواج میکردند مثل الان نبود که سن ازدواج بیداد کنه و دختر و پسر مجرد باشه…در قدیم
تازه بدون اینکه همدیگه رو ببینن ازدواج میکردند و زندگی سالم داشتن و در صد طلاق خیلی کم بود
متاسفانه الان خیلی از این کیس ها سن دار را که طرف مقابل جوان است و عقد کردن رو دیدیم…