مدل ساختاری نوروز و سایکوز
سلامت روان یعنی، هماهنگی پویا بین نهاد، ایگو و سوپرایگو
در مدل ساختاری آسیبشناسی، اختلالات روانی، پیامد شکست ایگو در مدیریت تعارضات میان نهاد، ایگو و سوپرایگو می باشد. علائم و بازداریها، بهعنوان تلاشهای سازشی ایگو برای بازگرداندن تعادل روانی است؛ همین تلاشها خود منجر به بیماری میشوند.
در نظریهی کلاسیک فرویدی، شخصیت از تعامل سه بخش نهاد (Id)، ایگو (Ego) و سوپرایگو (Superego) ساخته میشود. سلامت روان یعنی هماهنگی نسبی میان این سه بخش روان. اما وقتی این تعادل به هم میخورد، روان دچار واپسروی (Regression) به مراحل ابتدایی رشد میشود.
چرا بزرگسال دوباره کودک میشود؟ هر انسانی در کودکی شیوههایی ابتدایی برای ارضای نیازها دارد (مثلاً مکیدن در مرحلهی دهانی). وقتی در بزرگسالی فرد با یک تعارض شدید روانی روبهرو میشود که ایگو قادر به حل آن نیست، ذهن بهطور ناخودآگاه به همان الگوهای کودکی برمیگردد. این یعنی «وقتی حل مسئله بزرگسالانه ممکن نیست، روان به راهحلهای ابتدایی و خام کودکی واپسروی میکند».
واپسروی نهاد (Id regression)
نهاد دوباره امیال کودکی را فعال میکند (مثلاً میل شدید به وابستگی، پرخاشگری یا لذت فوری). این امیال با بخشهای بالغ شخصیت (که سطح بالاتری از رشد را حفظ کردهاند) به تعارض(conflict) میافتند. این تعارض باعث فشار روانی شدید میشود.
شکست ایگو در مدیریت تعارض
وقتی ایگو نمیتواند تعارضات روانی را مدیریت کند، سه مشکل رخ میدهد:
- تشدید احساس گناه : سوپرایگو فرد را به خاطر امیال کودکانه سرزنش میکند.
- افزایش فشارهای غریزی : نهاد امیال سرکوبشده را با شدت بیشتری برمیگرداند.
- ناسازگاری با دنیای بیرونی : نیازهای درونی با واقعیت و هنجارهای اجتماعی تناسبی ندارند.
علائم بهمثابه مصالحه (Compromise)
وقتی ایگو نمیتواند تعارض بین نهاد (Id)، سوپرایگو (Superego) و واقعیت بیرونی را حل کند، یک راه میانه پیدا میکند. این راه میانه همان علائم روانی است (مثل وسواس، فوبیا، حملهی اضطرابی یا علائم جسمی در هیستری). یعنی نهاد (Id) کمی از میلش را به شکل تغییرشکلیافته تخلیه میکند؛ سوپرایگو و ایگو هم تا حدی قانع میشوند که خطر کنترل شده است.
علائم روانی مثل یک قرارداد پنهانی هستند؛ هم امیال سرکوبشده کمی تخلیه میشوند، هم دفاعها موفق میشوند از فوران مستقیم آنها جلوگیری کنند.
واپسروی ایگو
گاهی مشکل فقط میل نهاد نیست، بلکه خود ایگو به مراحل ابتدایی رشد واپسروی میکند. این واپسروی میتواند ناشی از:
- فشار روانی شدید (trauma, conflict)
- یا عوامل ارگانیک (مثل بیماریهای مغزی، نورولوژیک) باشد.
در این حالت، کل کارکردهای ایگو (مثل داوری واقعیت، کنترل تکانه، تفکر منطقی) ضعیف میشوند. در این حالت فرد دچار سایکوز می شود. در پسیکوز، خطر اصلی انحلال کامل ایگو است. فرد دیگر نمیتواند مرز بین واقعیت درونی و بیرونی را حفظ کند. کارکردهای بنیادی ایگو (مثل ادراک واقعیت، تفکر منسجم) به سطحی کودکانه برمیگردند.
ویژگیها | نوروز (Neurosis) | سایکوز (Psychosis) |
---|---|---|
منشأ مشکل | تعارض بین نهاد (Id)، ایگو (Ego) و سوپرایگو (Superego) | فروپاشی یا واپسروی شدید ایگو |
مکانیسم اصلی | شکلگیری علائم بهمثابه مصالحه | تهدید به انحلال کامل ایگو |
سطح رشد | ایگو رشدیافته حفظ میشود، ولی درگیر تعارض است | ایگو به سطحی کودکانه یا ابتدایی واپسروی میکند |
نوع افکار | افکار منطقی اما با محتوای تعارضی (مثلاً وسواس، فوبیا) | افکار غیرمنطقی، جادویی (Magical Thinking) |
کنترل تکانهها | حفظ نسبی کنترل تکانهها، اما با هزینه علائم | تکانههای کنترلنشده (Uncontrolled Impulses) |
تجربهی فرد | رنج، اضطراب، احساس گناه، اجبار یا ترس | از دستدادن انسجام روانی، توهم (Hallucination) یا هذیان (Delusion) |
سلامت روانی | ایگو هنوز توانایی نسبی برای سازش دارد | ایگو توانایی سازش و سازماندهی را از دست میدهد |
تفاوت سلامت روان و بیماری روانی در مدل ساختاری
- سلامت روان (Mental Health): هماهنگی پویا بین نهاد، ایگو و سوپرایگو در سطح متناسب با رشد و سن.
- بیماری روانی (Mental Illness): شکست ایگو در مدیریت این هماهنگی، یا از طریق واپسروی نهاد (امیال کودکانه)، یا از طریق واپسروی ایگو (فروپاشی کارکردهایش).
توالی آسیبزا (Pathogenic Sequence) در مدل ساختاری
مدل ساختاری برای توضیح شکلگیری آسیب روانی، یک زنجیره علّی ترسیم میکند. این زنجیره نشان میدهد که چطور ناکامیهای اولیه میتوانند به اختلالات روانی پایدار منجر شوند:
- ناکامی (Frustration) : وقتی نیازها یا امیال فرد به شکل مناسبی ارضا نمیشوند (مثلاً محبت، امنیت یا غرایز جنسی).
- ناسازگاری درونی (Internal Incompatibility) : تعارض بین بخشهای مختلف شخصیت (نهاد، ایگو و سوپرایگو) شدت میگیرد.
- اضطراب علامتی (Signal Anxiety) : ایگو احساس خطر میکند و «اضطراب» بهعنوان علامت هشدار ظاهر میشود.
- دفاع از طریق واپسروی (Defense by Regression) : ایگو برای کاهش اضطراب به دفاعهایی متوسل میشود که معمولاً شامل بازگشت به شیوههای رشد اولیه است.
- بازگشت واپسراندهها (Return of the Repressed): امیال یا افکار سرکوبشده دوباره به شکلی تغییر یافته برمیگردند.
- مصالحه و تشکیل علائم (Compromise & Symptom Formation) : تعارض حل نمیشود بلکه به «علائم» تبدیل میشود (مثل وسواس، فوبیا، هیستری). این علائم هم رنج ایجاد میکنند و هم بهنوعی نیاز ناخودآگاه را ارضا مینمایند.
توالی آسیب روانی مثل یک زنجیره است : ناکامی – تعارض – اضطراب – دفاع – مصالحه – علائم.
بازداریها (Inhibitions)
مدل ساختاری میگوید که آسیبهای روانی فقط به شکل علائم (Symptoms) بروز نمیکنند؛ بلکه بازداریها (Inhibitions) هم محصول تعارض هستند. بازداری ها، مکانیزم دفاعی قدرتمند، برای کاهش تعارضات هستند. انها میتوانند موقتی و انطباقی باشند، اما در سطح افراطی باعث اختلال شخصیت (Personality Disorders) میشوند.
مثالها:
- شخصیت اسکیزوئید (Schizoid Personality): اجتناب از روابط انسانی بهخاطر ترس از بیدار شدن امیال و هیجانها.
- ناتوانی جنسی (Sexual Impotence): بازداری در ابراز سائق جنسی.
- بازداری کارکرد ایگو: مثلاً فردی که نمیتواند رقابت کند، از ورزش کنار میکشد و انرژی را در نوشتن یا حوزهی دیگر سرمایهگذاری میکند.
- بازداری هیجانی: فرد هیجانها را بسیار تهدیدآمیز تجربه میکند و بهطور کامل جلوی تجربه و بروز آنها را میگیرد.
بازداریها نشان میدهند که ایگو گاهی بهجای علائم، با محدود کردن خودش سعی در کنترل تعارض دارد. در هر دو حالت (علائم یا بازداریها)، ایگو شکست خورده و تعارض بنیادین حل نشده است.
منبع :
Psychoanalytic Theories (2003): Perspectives from Developmental Psychopathology
Peter Fonagy و Mary Target
🌿 آیا نیاز به مشاوره دارید؟
در مقاطع مختلف زندگی، گفتوگو با یک مشاور میتواند مسیرتان را روشنتر کند.
جهت رزرو وقت مشاوره حضوری یا آنلاین، با ما در ارتباط باشید.