روابط عاشقانه و تعارض ادیپال
پرخاشگری یک جزء ضروری برای هیجان جنسی است.
روابط عاشقانه ما توسط نیروهای ناخودآگاه عمیقی شکل میگیرد که از اولین سالهای زندگی ما سرچشمه میگیرند. درک این دینامیکهای پنهان به ما ابزاری میدهد تا الگوهای رفتاری خود و شریک زندگیمان را بهتر بفهمیم.
روابط عاشقانه در دنیای مدرن اغلب پیچیده، گیجکننده و پر از فراز و نشیب به نظر میرسند. همه ما به دنبال ارتباطی عمیق و پایدار هستیم، اما اغلب خود را در الگوهای تکراری و سوءتفاهمهایی مییابیم که منشأ آنها را نمیدانیم. چرا برخی روابط شکوفا میشوند و برخی دیگر به بنبست میرسند؟ چرا جاذبهها و دافعههای ما گاهی اینقدر غیرمنطقی به نظر میرسند؟ روانکاوی دریچهای به سوی لایههای عمیقتر ذهن ما میگشاید و پاسخهایی ارائه میدهد که گاهی کاملاً برخلاف تصورات رایج ما هستند. این رویکرد به ما نشان میدهد که انتخابها، ترسها و آرزوهای ما در عشق، ریشه در تجربیات اولیه زندگی و دینامیکهای ناخودآگاهی دارند که سالها پیش شکل گرفتهاند.
این مقاله به تحلیل روانکاوانه رشد روانی-جنسی و تأثیر آن بر روابط عاشقانه در بزرگسالی میپردازد. یافتههای کلیدی نشان میدهد که تفاوت در تعامل اولیه مادر با نوزاد پسر و دختر، سنگبنای هویت جنسیتی و مسیرهای متفاوت رشد اروتیک آنها را تشکیل میدهد. در پسران، این تعامل به تداوم هیجان جنسی و تثبیت ناخودآگاه مادر به عنوان ابژه اولیه عشق میانجامد که مدیریت دوسوگرایی نسبت به زنان را در آینده دشوار میسازد. در مقابل، در دختران، مهار آگاهی از تمایلات جنسی واژینال توسط مادر، منجر به ادغام کندتر جنبههای تناسلی در یک رابطه عاشقانه میشود.
عقده ادیپ به عنوان یک سازماندهنده بنیادین در رشد هر دو جنس عمل میکند. غلبه موفق بر این عقده در مردان مستلزم همانندسازی کامل با پدر است، در حالی که شکست در این مسیر به بیثباتی در روابط عاشقانه میانجامد. برای زنان، این مسیر «تنهاتر و محرمانهتر» است و شامل تغییر ابژه عشق از مادر به پدر میشود که به طور بالقوه ظرفیت بیشتری برای تعهد در روابط ایجاد میکند.
آسیبشناسیهای اصلی که مانع روابط عاشقانه پایدار میشوند شامل خودشیفتگی بیمارگون و تعارضات ادیپی حلنشده است. این تعارضات در زنان اغلب به شکل الگوهای مازوخیستی و در مردان به صورت ترس، ناامنی و خصومت نسبت به زنان بروز میکند. در نهایت، عشق بالغ مستلزم یکپارچهسازی عشق و پرخاشگری در سه حوزه اصلی تعامل زوجین است: روابط جنسی، روابط ابژهای و ایگو ایدهآل مشترک. پذیرش دوسوگرایی و پرخاشگری برای عمق بخشیدن به رابطه حیاتی است، اما همین عوامل میتوانند ثبات آن را نیز تهدید کنند.
شکلگیری هویت جنسیتی و نقش محوری تعامل مادر و نوزاد
متون روانکاوی در مورد منشأ هویت جنسیتی اختلافنظر دارند. در حالی که فروید یک ماهیت مردانه اولیه و استولر یک ماهیت زنانه اولیه را برای هر دو جنس مطرح میکنند، دیدگاه مورد توافق در این متن، نظریه براونشوایگ و فان است. بر اساس این نظریه، نوزاد با یک دوجنس گرایی روانی بالقوه متولد میشود که از طریق همانندسازی ناخودآگاه با هر دو والد شکل میگیرد. با این حال، تعامل غالب مادر و نوزاد و بهویژه تعریف والدین از جنسیت نوزاد، به عنوان سازماندهنده کلیدی عمل کرده و به تدریج یک هویت جنسیتی اصلی (مرد یا زن) را تثبیت میکند. مراقبتهای مادر و لذتی که او در تحریک فیزیکی نوزاد ابراز میکند، برای پرورش اروتیسم سطح بدن و بعدها، میل اروتیک در هر دو جنس ضروری است.
رشد اروتیک متفاوت در پسران و دختران
تعامل مادر با نوزادان پسر و دختر در حوزه اروتیک به شکل متفاوتی صورت میگیرد که پیامدهای عمیقی بر هویت جنسیتی و زندگی جنسی آینده آنها دارد:
- پسران: رابطه اروتیک ضمنی و بازیگوشانه مادر با پسر خردسالش، پتانسیل هیجان جنسی او را برمیانگیزد. این تعامل به ظرفیت پسر برای هیجان تناسلی کمک کرده و به یک جنبه ثابت از تمایلات جنسی مردانه تبدیل میشود. در نتیجه، مردان به طور ناخودآگاه به ابژه اولیه خود (مادر) تثبیت شده و در برخورد با دوسوگرایی خود نسبت به زنان و ادغام نیازهای تناسلی و عاطفی با مشکلات بیشتری مواجه میشوند.
- دختران: مادر به طور ظریف و ناخودآگاه هیجان جنسی دخترش را طرد میکند. این امر به تدریج آگاهی دختر خردسال از تمایلات جنسی واژینال اولیهاش را مهار میکند. برخلاف پسر، مادر در دستگاه تناسلی دخترش سرمایهگذاری نمیکند، زیرا تمایلات جنسی واژینال خود را به عنوان بخشی از حوزه جداگانه خود به عنوان یک زن در ارتباط با پدر حفظ میکند. این تفاوت در رفتار، هویت جنسیتی آنها را تقویت کرده و باعث میشود زنان در ادغام کامل یک رابطه تناسلی در بستر یک رابطه عاشقانه کندتر عمل کنند.
عقده ادیپ یک ویژگی دائمی در روابط انسانی و یک سازماندهنده بنیادین برای افراد و تمام حوزههای تعامل زوجین است. اشتیاق برای ابژه ادیپی ممنوعه و در دسترسناپذیر، شور جنسی را نیرو میبخشد.
رشد روانی-جنسی پسر از طریق همانندسازی با پدر صورت میگیرد:
- ۱. تثبیت خودشیفته: ارضای بیش از حد نیازهای خودشیفتگی پسر توسط مادر ممکن است این خیال را ایجاد کند که آلت تناسلی کوچکش برای مادر کاملاً رضایتبخش است. این امر انکار تفاوت آن با آلت قدرتمند پدر را تقویت میکند. چنین مردانی بعدها یک نوع اغواگری جنسی کودکانه و بازیگوشانه از خود نشان میدهند، بدون آنکه با قدرت نافذ آلت پدری همانندسازی کامل کرده باشند. این افراد که براونشوایگ و فان آنها را «دون ژوان» مینامند، «تناسلی بودن بدون پدری» را به نمایش میگذارند.
- ۲. همانندسازی رقابتی: به طور طبیعی، رویگردانی مادر از کودک پسر به سمت پدر، خودشیفتگی پسر را ناکام کرده و او را به سمت همانندسازی رقابتی با پدر سوق میدهد. این امر پرخاشگری ناشی از ادیپ را به پرخاشگری دهانی اولیه او نسبت به مادر اضافه میکند.
- ۳. غلبه نهایی بر عقده ادیپ: این مرحله با همانندسازی با یک پدر سخاوتمند مشخص میشود که دیگر با قوانین سرکوبگرانه علیه پسر عمل نمیکند. ناتوانی در همانندسازی با کارکرد پدری، یکی از منابع اصلی بیثباتی در روابط عاشقانه مردان بزرگسال است. احساس گناه عمیق مردان در برابر پرخاشگری نسبت به مادر، عاملی است که اغلب در روابط آنها با زنان بازآفرینی میشود.
مسیر رشد روانی-جنسی دختر تنهاتر و محرمانهتر است:
- رویگردانی از مادر به پدر: این تغییر ابژه، نه به دلیل اضطراب اختگی اولیه، بلکه به دلیل نگرش انکارآمیز مادر نسبت به تمایلات جنسی واژینال دختر است. اضطراب اختگی و حسادت به آلت مردانه (Penis Envy) به عنوان عوارض ثانویه عمل کرده و این مهار اولیه را تقویت میکنند.
- امید پنهان: امید ناخودآگاه دختر در روی آوردن به پدر و اشتیاق شهودی او برای آلت پدری نهفته است که در نهایت میتواند تمایلات جنسی واژینال او را بازآفرینی و تأیید کند.
- ظرفیت بیشتر برای تعهد: به گفته آلتمن (۱۹۷۷)، از آنجا که دختر مجبور به تغییر ابژه اروتیک اولیه خود (از مادر به پدر) شده است، زنان بزرگسال به طور بالقوه شجاعت و ظرفیت بیشتری برای تعهد دارند. مردان که به دنبال مادر ایدهآل ابدی هستند، بیشتر مستعد فعالسازی مجدد ترسها و تعارضات پیشاادیپی و ادیپی در روابط خود بوده و از تعهدات عمیق اجتناب میکنند.
خودشیفتگی و تعارضات ادیپی حلنشده
آسیبشناسی غالب که مانع یک رابطه پایدار و رضایتبخش میشود، از دو منبع اصلی نشأت میگیرد:
۱. خودشیفتگی بیمارگون: این آسیبشناسی در مردان و زنان به طور نسبی مشابه است و مانع از ایجاد درک عمیق از ابژه عشق میشود.
۲. تعارضات ادیپی حلنشده: این تعارضات در دو جنس به اشکال متفاوتی ظاهر میشوند:
- در زنان: اغلب در الگوهای مختلف مازوخیستی، مانند دلبستگی مداوم به مردان نامطلوب و ناتوانی در لذت بردن از یک رابطه رضایتبخش، تجلی مییابد.
- در مردان: به صورت ترس و ناامنی در برابر زنان و واکنشهای دفاعی مانند خصومت فرافکنانه یا واکنشی نسبت به آنها، ظاهر میشود. این تعارضات با خصومت و گناه پیشاادیپی نسبت به مادر ترکیب میشوند.
فرایند عاشق شدن در زوجین
عاشق شدن، که یکی از ستونهای اساسی رابطه زوجین است، ظرفیت پیوند دادن ایدهآلسازی با میل اروتیک را نشان میدهد. این فرایند دارای چندین جنبه پویا است:
- عمل سرکشانه: یک زوج در یک رابطه عاشقانه رضایتبخش، حسادت و کینهتوزی دیگرانِ محروممانده و نهادهای تنظیمگر فرهنگ جامعه را به چالش میکشند.
- گسست از گروههای همجنس: عاشق شدن به معنای گسستن مرد از گروههای مردانه دوره نهفتگی و نوجوانی (که مشخصه آن بیارزشسازی زنان است) و غلبه زن بر ترس از پرخاشگری مردانه است.
- پتانسیل درمانی: در بیماران با آسیبشناسی شخصیت شدید، عاشق شدن میتواند نشانهای از آغاز ظرفیت برای دغدغهمندی و احساس گناه (در شخصیتهای خودشیفته) یا اولین گام به سوی یک رابطه عشقی متفاوت از رابطه عشق-نفرت با ابژههای اولیه (در بیماران مرزی) باشد.
سه حوزه تعامل در عشق بالغ
هنری دیکس (۱۹۶۷) سه حوزه اصلی را برای تعامل زوجین مشخص کرد:
- ۱. روابط جنسی واقعی: این حوزه شامل ظرفیت برای لذت جنسی، غلبه بر بازداریها و ادغام امیال جنسی منحرف در صمیمیت است.
- ۲. روابط ابژهای غالب : این حوزه به چگونگی فعال شدن روابط ابژهای درونیشده گذشته در هر یک از طرفین و القای نقشهای مکمل از طریق همانندسازی فرافکنانه اشاره دارد.
- ۳. ایجاد یک ایگوی ایدهآل مشترک: این امر به معنای شکلگیری یک ایدهآلسازی مشترک از یکدیگر و از رابطه است که میتواند هم اهداف دفاعی داشته باشد و هم حس مسئولیت و دغدغه متقابل را تقویت کند.
یکپارچهسازی عشق و پرخاشگری
ادغام لیبیدو و پرخاشگری (عشق و نفرت) جنبه اصلی ظرفیت برای عشق بالغ است.
- • پرخاشگری و هیجان جنسی: به گفته استولر (۱۹۷۹)، پرخاشگری جزء ضروری هیجان جنسی است. هیجان جنسی به بازآفرینی موقعیتهای خطرناک و بالقوه ناکامکننده و غلبه بر آنها از طریق ارضای فانتزی و عمل جنسی خاص کمک میکند. سرکوب بیش از حد پرخاشگری، پاسخ جنسی را تضعیف کرده و به یکنواختی و کسالت در زندگی زناشویی منجر میشود.
- • دوسوگرایی و عمق رابطه: یکپارچهسازی روابط ابژهای «کاملاً خوب» و «کاملاً بد» مستلزم تحمل دوسوگرایی است. این تحمل، امکان فعال شدن سناریوهای ناخودآگاه و همانندسازی فرافکنانه را فراهم کرده و رابطه را غنی میسازد. ایدهآلسازیای که تحمل هیچگونه پرخاشگری را ندارد، شکننده و نامطلوب است.
انتخاب شریک و ثبات رابطه
انتخاب بالغانه شریک زندگی شامل قضاوتهای ارزشی و اهداف پختهایست که فراتر از ارضای نیازهای عاشقانه و صمیمیت، به زندگی معنای گستردهتری میبخشد. با این حال، حتی در بهترین شرایط، ثبات یک زوج تضمین شده نیست.
- چالش بلوغ عاطفی: بلوغ عاطفی و خودآگاهی عمیق، فرد را قادر میسازد تا دیگرانی را که به طور واقعبینانه میتوانند شریک مناسبی باشند، تشخیص دهد. این امر مستلزم چشمپوشیهای مکرر است که میتواند به رابطه موجود عمق بخشد.
- آگاهی از فقدان: تعهد عمیق به یک شخص و ارزشهای یک زندگی مشترک، ثبات رابطه را تقویت میکند. در نهایت، همه روابط انسانی باید به پایان برسند و تهدید فقدان، ترک شدن و در نهایت مرگ، وجود دارند. آگاهی از این واقعیت نیز به عشق عمق میبخشد.
واژهنامه اصطلاحات کلیدی
|
اصطلاح
|
تعریف بر اساس متن
|
|
آسیبشناسی خودشیفتهوار (Narcissistic Pathology)
|
نوعی آسیبشناسی که هم در مردان و هم در زنان نسبتاً مشابه است و به عنوان مانع اصلی برای یک رابطه پایدار و رضایتبخش عمل میکند. در افراد خودشیفته، عاشق شدن میتواند نشاندهنده آغاز ظرفیت برای نگرانی و احساس گناه باشد.
|
|
اضطراب اختگی (Castration Anxiety)
|
در زنان، این اضطراب به عنوان یک عارضه ثانویه در نظر گرفته میشود که مهار اولیه رابطه تناسلی واژینال را تقویت میکند. در مردان، این اضطراب به ترس از پدر در زمینه ادیپی مرتبط است.
|
|
ایدهآل ایگو (Ego Ideal)
|
بخشی از ساختار روانی که شامل آرمانها، ارزشها و اهداف است. در یک زوج، برقراری یک ایدهآل ایگوی مشترک، یک حوزه مهم تعامل است که میتواند به رابطه عمق و مسئولیت ببخشد یا در صورت غلبه پرخاشگری، به سرکوب متقابل منجر شود.
|
|
تثبیت خودشیفتهوار (Narcissistic Fixation)
|
وضعیتی در مردان که ناشی از ارضای بیش از حد نیازهای خودشیفتگی توسط مادر است و منجر به انکار تفاوت آلت تناسلی خود با پدر و عدم همذاتپنداری با قدرت پدری میشود. این امر با روابط وابستهی کودکانه با زنان مشخص میشود.
|
|
تمایلات جنسی منحرف چندشکلی (Polymorphous Perverse Sexuality)
|
جنبههایی از تمایلات جنسی دوران کودکی که شامل فانتزیهای سادومازوخیستی است. سرکوب این تمایلات میتواند به یکنواختی و کسالت در زندگی جنسی زوجین منجر شود، در حالی که ادغام آنها میتواند به غنای رابطه کمک کند.
|
|
حسادت به آلت مردی (Penis Envy)
|
در دختران، این حسادت بیشتر بازتابی از تقویت تعارضات ادیپی تحت تأثیر پرخاشگری است. غلبه بر آن برای رشد جنسی سالم ضروری است.
|
|
دون ژوان (Don Juan)
|
کهنالگوی مردی که به لحاظ جنسی بیقیدوبند است. در متن، به عنوان فردی توصیف میشود که در مرحلهای میانی بین مهار جنسی و همانندسازی کامل با پدر قرار دارد.
|
|
روابط ابژه (Object Relations)
|
الگوهای درونی شده روابط با دیگران (ابژهها) که در دوران کودکی شکل گرفتهاند. در زوجین، این روابط درونی شده به طور ناخودآگاه فعال میشوند و بر تعاملات آنها تأثیر میگذارند.
|
|
عقده ادیپ (Oedipus Complex)
|
مجموعهای از امیال، تعارضات و فانتزیهای ناخودآگاه در دوران کودکی که حول محور روابط با والدین میچرخد.
|
|
همانندسازی فرافکنانه (Projective Identification)
|
یک مکانیسم دفاعی ناخودآگاه که در آن، فرد جنبههایی از خود را به شخص دیگری فرافکنی میکند و سپس آن شخص را وادار به رفتار مطابق با آن فرافکنیها میکند. هنری دیکس دریافت که این فرآیند در تعارضات زناشویی نقش مهمی ایفا میکند.
|
|
هویت جنسیتی اصلی (Core Gender Identity)
|
حس درونی و اولیه فرد از مرد یا زن بودن. متن از این دیدگاه حمایت میکند که این هویت از همان ابتدا به عنوان مرد یا زن تثبیت میشود و تعریف والدین از هویت جنسیتی نوزاد، سازماندهنده اصلی آن است.
|
منبع : Otto Kernberg . Love Relations: Normality and Pathology (1995)
🌿 آیا نیاز به مشاوره دارید؟
در مقاطع مختلف زندگی، گفتوگو با یک مشاور میتواند مسیرتان را روشنتر کند.
جهت رزرو وقت مشاوره حضوری یا آنلاین، با ما در ارتباط باشید.