نقش آینهای مادر و خانواده
اولین آینه ای که نوزاد در آن خود را میبیند، چهره مادرش است.
مفهوم چهره مادر به مثابه آینه، یکی از عمیقترین ایدهها در روانشناسی رشد است. دیده شدن در ابتدای زندگی، سنگ بنای توانایی برقراری ارتباطی اصیل و معنادار با دیگران است.
این مقاله به بررسی نظریه وینیکات در مورد چهره مادر به عنوان اولین آینه برای نوزاد می پردازد. این آینه، نقشی حیاتی در رشد عاطفی و شکلگیری خود ایفا میکند. بر اساس این دیدگاه، نوزاد با نگاه کردن به چهره مادر، خود را در حالات و واکنشهای او میبیند. اگر چهره مادر پاسخگو باشد و بازتابی از خودِ نوزاد را به او برگرداند، ظرفیت خلاقانه نوزاد پرورش یافته و زمینهای برای یک تبادل غنی با جهان فراهم میشود. در مقابل، اگر مادر حالت چهره خود یا دفاعهای روانیاش را بازتاب دهد، نوزاد خود را نمیبیند. این امر منجر به تحلیل رفتن خلاقیت، جایگزینی درک حسی (صرفاً دیدن) به جای درک شهودی (دیدن خلاقانه و معنادار) و ایجاد آسیبهای روانی میشود.
این مقاله به این موضوع می پردازد که رابطه درمانی، همانند رابطه مادر و بچه است. همان طور که مادر به مثابه یک آینه است، درمانگر هم همانند آینه ایست که به بیمار اجازه میدهد تا بنیانهای «خود» را که در مراحل اولیه رشد به درستی شکل نگرفته، بازسازی و ترمیم کند.
چهره مادر به مثابه آینه اولیه
رشد عاطفی نوزاد به شدت تحت تأثیر تعامل با محیط اولیه، به ویژه چهره مادر، قرار دارد. وینیکات تأکید میکند که آنچه نوزاد در حالت عادی در چهره مادر میبیند، بازتابی از خودش است که بر اساس آنچه مادر در نوزاد میبیند، شکل میگیرد. این تبادل دوسویه، سنگ بنای رشد هیجانی و عاطفی فردی است. در این فرایند، نوزاد نه تنها با محیط خود ارتباط برقرار میکند، بلکه وجود خود را نیز تأیید میکند.
باید توجه داشت که مفهوم وینیکات با مرحله آینه ای ژاک لاکان متفاوت است. در حالی که لاکان بر آینه واقعی و نقش آن در شکلگیری «ایگو» تمرکز دارد، وینیکات بهطور خاص به چهره مادر بهعنوان یک آینه زنده و تعاملی میپردازد که فعالانه به نوزاد پاسخ میدهد و او را بازتاب میدهد. بنابراین، برخلاف تأکید لاکان بر شناسایی بصری، تمرکز وینیکات بر تبادل هیجانی دوسویه و تأیید وجودی است.
در یک تعامل سالم، زمانی که نوزاد به چهره مادر نگاه میکند، بازتابی از خودش را میبیند. “معمولاً، آنچه نوزاد میبیند خود اوست. به عبارت دیگر، مادر به نوزاد نگاه میکند و آنچه به نظر میرسد، به آنچه در آنجا میبیند، مرتبط است.” وقتی مادر به نوزاد نگاه میکند و آنچه را که نوزاد ابراز میکند بازتاب میدهد، نوزاد این فرصت را مییابد که تجربه درونی خود را در دنیای بیرون مشاهده کند. این فرآیند دوطرفه برای شکلگیری حس وجود داشتن(being) و خود(self)، حیاتی است.
در این شرایط محیط مساعد، نقشی اساسی در بلوغ شخصی نوزاد ایفا میکند. سه ویژگی اصلی محیط مساعد عبارتند از:
- ۱. در آغوش گرفتن (Holding): فراهم کردن حس امنیت و یکپارچگی.
- ۲. لمس کردن (Handling): تسهیل ارتباط روانتنی.
- ۳. ارائه ابژه (Object-presenting): ارائه اشیاء به گونهای که تجربه نوزاد از “همهتوانی” نقض نشود و نوزاد احساس کند که ابژه را خودش خلق کرده است.
نتیجه نهایی فراهم آمدن این کارکردهای محیطی، دستیابی به «حداکثر بلوغ شخصی» است. این بلوغ، مفهومی چندوجهی است که شامل یکپارچگی شخصیت، ارتباط متقابل روانی-تنی (ایجاد پیوند میان روان و جسم) و رابطه با اُبژه میشود. این فرآیندها بنیان سلامت روانی و شکلگیری خودِ واقعی (True Self) را تشکیل میدهند.
شکست مادر در ایفای نقش آینهای، پیامدهای عمیقی برای رشد نوزاد دارد. وقتی مادر حالات خلقی خود یا دفاعهای روانیاش را بازتاب میدهد، نوزاد با تجربهای از “دیده نشدن” مواجه میشود. اولین نتیجه این است که ظرفیت خلاقانه نوزاد شروع به تحلیل رفتن میکند و او به دنبال راههای دیگری برای بازپسگیری چیزی از محیط میگردد.
در اینجا، تمایز حیاتی میان دو نوع دیدن، یعنی ادراک معنایی (Apperception) و ادراک حسی (Perception)، وجود دارد.
- ادراک معنایی (Apperception): این پیامد مطلوب آینگی موفق است؛ یک تبادل خلاقانه و خود-غنیساز با جهان که در آن نوزاد نگاه میکند و خود را میبیند و بدین ترتیب وجودش تأیید میشود. این فرایند را میتوان در توالی کلیدی زیر خلاصه کرد: «وقتی نگاه میکنم، دیده میشوم، پس هستم. اکنون خلاقانه نگاه میکنم و آنچه را دریافت میکنم، ادراک نیز میکنم.» این توانایی، پایه و اساس خلاقیت و ارتباط معنادار با جهان است.
- ادراک حسی (Perception): این پیامد آینگی ناموفق است. در این حالت، چهره مادر صرفاً به یک ابژه برای دیدن تبدیل میشود، نه چیزی که بتوان به درون آن نگریست. وقتی مادر حالت روحی خود یا انعطافناپذیری دفاعهایش را بازتاب میدهد، نوزاد به جای دیدن خود، با چهره مادر مواجه میشود. این امر، پتانسیل یک تبادل غنی دوسویه را با یک مشاهده یکطرفه جایگزین میکند و نوزاد را از تجربه بنیادین «دیده شدن» محروم میسازد.
| ویژگی | Perception (ادراک حسی) | Apperception (ادراک تفسیری) |
|---|---|---|
| سطح پردازش | اولیه و حسی – سریع و خودکار | پیشرفته و شناختی – کند و تحلیلی |
| نقش تجربه | کم | بسیار زیاد |
| ماهیت | نسبتاً عینی | ذهنی و تفسیری |
| سؤال اصلی | «چه چیزی را میبینم؟» | «این برای من چه معنایی دارد؟» |
آسیبشناسی شکست در آینگی
وقتی نوزاد به چهره مادر نگاه میکند و خود را نمیبیند، یک گسست رشدی عمیق رخ میدهد که پیامدهای آن در طول زندگی فرد طنینانداز میشود. پیامدهای اصلی برای نوزادی که در چهره مادر بازتابی از خود نمییابد، به شرح زیر است:
- تحلیل رفتن ظرفیت خلاق: خلاقیت ذاتی نوزاد شروع به پژمردن میکند. از آنجا که بازتابی از خود دریافت نمیکند، مجبور میشود برای یافتن بازتابهای جایگزین، که اغلب کمتر مؤثر هستند، به محیط اطراف خود روی آورد. این جستجو میتواند به تلاشی مادامالعمر برای یافتن تأیید بیرونی تبدیل شود.
- غلبه ادراک حسی: نوزاد با این ایده خو میگیرد که «وقتی نگاه میکند، آنچه میبیند چهره مادر است». در این حالت، چهره مادر دیگر یک آینه نیست.
- رشد گوشبهزنگی: برخی نوزادان که با «شکست نسبی مادر» مواجه میشوند، تسلیم نمیشوند، بلکه شروع به مطالعه چهره مادر برای پیشبینی خلقوخوی او میکنند؛ درست مانند کسی که وضعیت هوا را بررسی میکند. این وضعیت، نوعی هوشیاری بیش از حد (Hypervigilance) ایجاد میکند که در آن نوزاد در حالت آمادهباش دائمی به سر میبرد و زندگیاش با احساس عدم اطمینان و تهدید همراه است.
- کنارهگیری دفاعی: در نهایت، بهعنوان یک مکانیسم دفاعی غایی، نوزاد ممکن است «کنارهگیری را سازماندهی کند، یا جز برای ادراک نگاه نکند». این یک خاموشی عمیق است که در آن نوزاد برای محافظت از خودش در برابر آسیب، از تعامل چشمپوشی میکند.
تأثیر بلندمدت این تجارب اولیه، فردی است که در بزرگسالی «درباره آینهها و آنچه آینه برای ارائه دارد، سردرگم است». برای چنین فردی، آینه صرفاً چیزی است که «باید به آن نگاه کرد، نه اینکه به درون آن نگریست». این دقیقاً همان جایی است که مواجهه درمانی فرصتی منحصربهفرد برای ارائه یک تجربه اصلاحی برای این شکستهای اولیه رشدی فراهم میکند.

پژواک آینه در بزرگسالی
ایده «آینه» به دوران نوزادی محدود نمیشود و در طول زندگی فرد گسترش مییابد. این نقش حیاتی در دو حوزه اصلی دیگر نیز ظاهر میشود:
- خانواده : با رشد کودک، اعضای دیگر خانواده مانند پدر، خواهر و برادر، و حتی «نگرش خانواده به عنوان یک کل» میتوانند این نقش آینهای را ایفا کنند. هر کودک از اینکه بتواند خود را در نگرش اعضای خانوادهاش ببیند، بهرهمند میشود. با این حال، باید درک کرد که آینه واقعی نیز اهمیت خود را عمدتاً از همین معنای استعاری میگیرد.
- رواندرمانی : وظیفه رواندرمانگر نیز شباهت زیادی به این نقش آینهای دارد. رواندرمانی به معنای ارائه تفسیرهای هوشمندانه نیست؛ بلکه عمدتاً به معنای «بازگرداندن آنچه بیمار به همراه میآورد» است. این فرآیند در واقع، «مشتق پیچیدهای از چهرهای است که آنچه را برای دیدن وجود دارد، بازتاب میدهد». از این طریق، درمانگر به بیمار کمک میکند تا خود واقعیاش را پیدا کند و احساس واقعی بودن کند.
وظیفه درمانی: یک تجربه آینگی ترمیمی
وظیفه اصلی درمانگر این است که بهعنوان یک آینه قابل اعتماد و پاسخگو عمل کند و به بیمار اجازه دهد تا به آنچه در دوران نوزادی ممکن نبود، دست یابد. این رویکرد، درمان را از یک تمرین صرفاً شناختی به یک تجربه هیجانی عمیق و تحولآفرین تبدیل میکند. کارکرد اصلی رواندرمانی، بر اساس نتیجهگیری وینیکات، ارائه تفسیرهای هوشمندانه نیست؛ بلکه «فرایندی طولانیمدت برای بازگرداندن آنچه بیمار با خود میآورد، به خود اوست. این، اشتقاقی پیچیده از چهرهای است که آنچه را برای دیده شدن در آنجا وجود دارد، بازتاب میدهد». درمانگر با گوش دادن فعال و بازتاب دادن دقیق تجربیات، احساسات و حالات بیمار، فضایی را فراهم میکند که در آن بیمار میتواند برای اولین بار خود را به وضوح ببیند.
هدف نهایی درمانی این است که بیمار بتواند «خودِ خویش را بیابد و قادر به وجود داشتن و احساس واقعی بودن بکند». باید میان صرفاً وجود داشتن و احساس واقعی بودن تمایز قائل شد. احساس واقعی بودن به معنای وجود داشتن بهمثابه خویشتن، برقراری ارتباط با ابژهها بهمثابه خویشتن و داشتن یک خودِ درونی است که بتوان برای آرامش و استراحت به آن پناه برد.
این وظیفه بازتابی، نیازمند توجه به دو نکته مهم است:
- بار هیجانی: چنانکه وینیکات تأکید میکند، «این کار آسان نیست و از نظر هیجانی فرساینده است». بازتاب دادن مستمر تجربیات بیمار، بهویژه تجربیات دردناک و آشفته، نیازمند ظرفیت هیجانی بالایی از سوی درمانگر است. با این حال، پاداش این تلاش، زمانی حاصل میشود که بیمار احساس کند همانگونه که هست، واقعاً دیده شده است.
- خطر تفسیر زودهنگام: وینیکات، هشدار میدهد که «تفسیر پیشرس، خلاقیت بیمار را نابود میکند و آسیبزا است». درمانگر باید در برابر وسوسه ارائه تحلیلهای سریع مقاومت کند و به بیمار اجازه دهد تا به مرحله «کشف چیزها برای خودش» برسد. این صبر و خویشتنداری، به بیمار امکان میدهد تا مالک فرایند بهبودی خود باشد.
مطالعه موردی
مورد اول: زنی که دائم صورتش را آرایش می کند
خلاصه مورد: زنی که با افسردگی روزانه دستوپنجه نرم میکند و تنها پس از آرایش کردن صورتش احساس بهبودی میکند. این زن «فوقالعاده باهوش و مسئولیتپذیر» است، سه پسر شایسته را بزرگ کرده و حامی همسر خود بود، اما همواره در آستانه افسردگی قرار داشت. او هر روز صبح را در حالتی از ناامیدی و فلجکنندگی آغاز میکرد و تنها پس از اتمام آرایش و پوشیدن چهرهاش در آینه، میتوانست با دنیا و مسئولیتهایش روبرو شود. این روال روزانه سرانجام به افسردگی مزمن تبدیل شد.
تحلیل: رفتار این زن یک مکانیسم دفاعی برای جبران فقدان بازتاب اولیه مادرانه بود. عمل پوشیدن چهره با آرایش در واقع تلاشی برای «مادرِ خود بودن» است؛ او آینه را وادار میکرد تا تأیید و شناختی را که هرگز از مادرش دریافت نکرده بود، به او بدهد. این مورد، به قول وینیکات، «وظیفه واداشتن آینه به توجه و تأیید را بزرگنمایی میکند.» وجود شایستگیهای بیرونی و موفقیتهای خانوادگی در این زن، تراژدی وضعیت او را عمیقتر میکند؛ این نشان میدهد که حتی بالاترین سطح از مسئولیتپذیری نیز نمیتواند فقدان یک خودِ درونیشده و باثبات را جبران کند. فشار روانی مادامالعمری که از ساختن حس خود به صورت روزانه و از بیرون ناشی میشد، در نهایت به شکل بیماری روانی و جسمی بروز یافت.
مورد دوم: بیماری که نیاز به «دیده شدن» دارد
خلاصه مورد: بیماری که توانایی بالایی در مشاهده دیگران دارد اما در احساس اینکه خودش دیده میشود، با مشکل مواجه است. او میتواند شخصیتهای مختلف در یک کافه را تحلیل کند، اما وقتی از او پرسیده میشود که آیا کسی به او نگاه کرده است، پاسخی نمی تواند بدهد. این بیمار، زنی با ظاهری چشمگیر بود که علیرغم حضور فیزیکیاش، احساس نامرئی بودن میکرد و در موقعیتهای اجتماعی، به جای اینکه در مرکز توجه باشد، به مشاهده دیگران میپرداخت.
تحلیل: مسئله اصلی این بیمار از منظر نقش آینهای مادر، نیاز عمیق به «دیده شدن برای آنچه واقعاً هست» بود. تمام فرآیند روانکاوی او حول محور همین «دیده شدن» میچرخید. حساسیت او به هنر، صرفاً یک جایگزین نیست، بلکه یک مکانیسم حیاتی برای حفظ انسجام روانی است. به گفته وینیکات، فقدان زیبایی به معنای واقعی کلمه شخصیت او را متلاشی میکند، زیرا بازتابی از هرجومرج درونی است که حاصل “پس نگرفتن آنچه میدهد” در دوران نوزادی است. حس زیباییشناسی او به عنوان جایگزینی بسیار توسعه یافته اما دردناک برای تجربه گمشده دیده شدن و تأیید شدن عمل میکرد. او در هنر به دنبال نظمی بود که در روان خود فاقد آن بود، زیرا چهره مادرش هرگز این نظم را برای او بازتاب نداده بود.
مورد سوم: بیمار با مادر افسرده
خلاصه مورد: زنی که مادر و پرستاری افسرده داشته و علاقهای به چهره خود ندارد، اما مجذوب چهره پر از چینوچروک تحلیلگرش میشود. این مورد به زنی با سابقه تحلیل طولانیمدت مربوط میشود که علاقه مشخصی به چهره خود یا آینه نداشت و در بزرگسالی نیز تنها برای یادآوری اینکه «شبیه یک پیرزن عجوزه شده» به آینه نگاه میکرد. این بیمار در مرحلهای از درمانش، از تحلیلگر خود درخواست عکسی از چهره اش میکند.
تحلیل: درخواست بیمار برای عکس تحلیلگر، یک جستجوی پیچیده برای تجربهای اصلاحی از بازتاب بود. تحلیلگر این رفتار را اینگونه تفسیر کرد: بیمار به دنبال چهرهای بود که بتواند او را بازتاب دهد، اما همزمان به خطوط چهره تحلیلگر نیز کشیده میشد، زیرا این خطوط «بخشی از خشکی و بیروحی چهره مادرش را بازتولید میکرد.» این دوگانگی نشاندهنده کشمکش درونی او بین میل به شفا و تکرار الگوی آشنای اولیه است. ناتوانی او در تحمل افسردگی دیگران – و تمایلش به کنارهگیری و پرستاری از روح خود- مستقیماً به نیازهای برآورده نشده و طاقتفرسای ناشی از کودکی بدون بازتاب با مادری افسرده بازمیگردد. این مورد، پویایی پیچیده انتقال (transference) را در زمینه آینگی به نمایش میگذارد. بیمار همزمان در جستجوی چهرهای بود که بتواند او را بازتاب دهد، و در عین حال، در چهره پر از چینوچروک تحلیلگر، بازتولیدی از «انعطافناپذیری مادرش» را میدید. بیمار به دنبال آینهای شفابخش است، اما همزمان الگوی آسیبزای قدیمی را بر چهره درمانگر فرافکنی میکند و کار درمانی نیازمند درک هر دو جنبه این پویایی است.
مورد چهارم: بیمار هراسان از آینه خالی
خلاصه مورد: این بیمار در یکی از جلسات تحلیل، به طور خودجوش به ایده کودکی اشاره میکند که به آینه نگاه میکند و «هیچ چیز نمیبیند» و این تصویر را به حواسپرتی مادرش در دوران نوزادی خود مرتبط میسازد. او سپس به علاقه شدید خود به نقاشیهای فرانسیس بیکن اشاره میکند.
تحلیل: علاقه بیمار به بیکن، کاوشی شهودی در زخم اصلی روان او بود: جستجو برای بازتاب در جایی که هیچ بازتابی وجود نداشته است. فرانسیس بیکن، ترجیح میداد روی نقاشیهایش شیشه قرار دهد تا تماشاگر هنگام نگاه کردن به اثر، بازتاب چهره خود را نیز ببیند. این کار، آینه را به بخشی از تجربه هنری تبدیل میکند. علاقه بیمار به این جنبه از کار بیکن، نشاندهنده درگیری ناخودآگاه او با همان مسئله «آینه خالی» است. تصمیم تحلیلگر مبنی بر عدم ارائه تفسیری زودهنگام، از اهمیت درمانی بالایی برخوردار است. این خویشتنداری تحلیلی، خود یک بازتاب درمانی قدرتمند است. تحلیلگر با امتناع از تحمیل تفسیر خود، به جای آن، توانایی خلاقانه بیمار برای کشف حقیقت روان خود را “بازتاب” میدهد. این عمل، خودِ فرآیند “دیده شدن” و تأیید شدن است که در نوزادی غایب بود و به بیمار اجازه میدهد تا مالک اکتشافات خود باشد. این مورد، شاهدی قدرتمند بر اهمیت راهبردی خویشتنداری درمانی است. این بیمار در فرایند خلاقانه خودیابی، به تنهایی به هسته اصلی آسیب خود دست مییابد.
نتیجهگیری
در پایان، میتوان استدلالهای کلیدی این مقاله را چنین جمعبندی کرد: عمیقترین و مؤثرترین کارکرد درمانگر، فراهم آوردن آینهای قابل اعتماد و غیرنفوذی است که آنچه را بیمار با خود میآورد، به او بازمیگرداند. این فرایند، فراتر از تکنیکهای تفسیری است و به هسته اصلی نیاز انسان برای دیده شدن و تأیید شدن میپردازد.
هدف نهایی بالینی، تسهیل کشف خودِ واقعی بیمار است؛ به گونهای که او بتواند احساس واقعی بودن کند و به شیوهای اصیل در جهان وجود داشته باشد. این به معنای یافتن راهی برای وجود داشتن بهمثابه خویشتن، برقراری ارتباط با دیگران بهمثابه خویشتن، و داشتن پناهگاهی درونی برای آرامش است.
همانطور که وینیکات اشاره میکند، این کارکرد آینهای فراتر از رابطه مادر و نوزاد است و به کل سیستم خانواده گسترش مییابد. هر یک از اعضای خانواده میتوانند از دیدن خود در نگرشهای دیگر اعضا یا نگرش کلی خانواده بهرهمند شوند. این اصل، بر اهمیت محیطهای حمایتی و بازتابدهنده در تمام مراحل زندگی تأکید دارد.
مفهوم چهره مادر به مثابه آینه، یکی از عمیقترین ایدهها در روانشناسی رشد است. دیده شدن در ابتدای زندگی، سنگ بنای توانایی برقراری ارتباطی اصیل و معنادار با دیگران است. این «احساس واقعی بودن» چیزی فراتر از صرفاً وجود داشتن است؛ به معنای «یافتن راهی برای وجود داشتن به عنوان خود، برقراری ارتباط با دیگران به عنوان خود، و داشتن یک خودِ درونی است که بتوان برای آرامش به آن پناه برد». وقتی این آینه اولیه به درستی عمل میکند، فرد پایهای محکم برای یک زندگی روانی سالم پیدا میکند. اما وقتی این آینه خالی، بیتفاوت یا مخدوش باشد، فرد ممکن است تمام عمر خود را در جستجوی بازتابی باشد که در کودکی از او دریغ شده است.
واژهنامه مفاهیم کلیدی
|
اصطلاح
|
تعریف بر اساس متن
|
|
نقش آینهای (Mirror-role)
|
کارکرد اصلی چهره مادر که از طریق آن، حالت درونی نوزاد را به او باز میتاباند. این فرآیند برای رشد عاطفی سالم و شکلگیری «خود» ضروری است.
|
|
ادراک شهودی (Apperception)
|
یک فرآیند خلاقانه و دوطرفه برای دیدن، که در آن فرد خود را در جهان میبیند. این فرآیند به غنیسازی خود و کشف معنا در دنیای دیدنیها منجر میشود و بر پایه «دیده شدن» شکل میگیرد.
|
|
ادراک حسی (Perception)
|
دیدن منفعلانه و عینی اشیاء آنگونه که هستند، بدون فرآیند غنیسازی متقابل. زمانی که مادر در نقش آینهای خود شکست میخورد، نوزاد صرفاً چهره مادر را «ادراک حسی» میکند به جای آنکه خود را در آن ببیند.
|
|
محیط (Environment)
|
برای نوزاد، محیط در ابتدا از «خود» جدا نیست. کارکردهای اساسی آن شامل در آغوش گرفتن (Holding)، در دست گرفتن (Handling) و ارائه شیء (Object-presenting) است که برای رشد شخصی نوزاد حیاتی است.
|
|
شیء ذهنی (Subjective object)
|
شیئی که به گونهای به نوزاد ارائه میشود که او احساس میکند خودش آن را خلق کرده است. این تجربه به حس قدرت مطلق مشروع نوزاد اعتبار میبخشد.
|
|
رشد و بالندگی (Maturation)
|
فرآیندی که در مراحل اولیه رشد شامل مفاهیمی چون یکپارچگی، ارتباط متقابل روانتنی و ارتباط با ابژه میشود.
|
|
احساس واقعی بودن (Feeling real)
|
حالتی فراتر از صرفاً «وجود داشتن». به معنای یافتن راهی برای زیستن به عنوان خود، برقراری ارتباط با اشیاء به عنوان خود و داشتن یک «خود» که بتوان برای آرامش به آن پناه برد.
|
|
خودشیفتگی ثانویه (Secondary narcissism)
|
مرحلهای در رشد که در آن پسران و دختران برای دیدن زیبایی و عاشق شدن به آینه نگاه میکنند. وینیکات معتقد است این رفتار نشاندهنده تردیدی است که در مورد عشق و مراقبت مداوم مادر به وجود آمده است.
|
منبع : D. W. Winnicott – Playing and Reality
🌿 آیا نیاز به مشاوره دارید؟
در مقاطع مختلف زندگی، گفتوگو با یک مشاور میتواند مسیرتان را روشنتر کند.
جهت رزرو وقت مشاوره حضوری یا آنلاین، با ما در ارتباط باشید.