داروهای روانگردان (الکل)
الکل یک داروی کند کننده قوی است
اعتیاد به الکل، اختلالی ناشی از مصرف افراطی، تکانشی، کنترل نشده، مکرر و بلند مدت است که به سلامتی و روابط اجتماعی شخص لطمه میزند.
در شیمی به هر ترکیب شیمیایی که یک گروه هیدرکسیل (-OH) متصل به کربن داشته باشد، الکل گویند. فرمول کلی یک الکل ساده غیر حلقهای CnH2n+1OH است. بهطور کلی، زمانی که نام الکل به تنهایی به کار میرود، معمولا منظور اتانول است. اتانول مایعی بیرنگ و فرار با بویی بسیار تند است که از تخمیر شکرها به دست میآید. هزاران سال است که معمولا الکل به عنوان یکی از عاملهای اعتیادآور به شمار میآید. الکل را زکریای رازی پزشک ایرانی به عنوان یک ترکیب شیمیایی کشف کرد. کشف این ماده دستاوردی بزرگ بود و به پیشرفت در صنعت بسیار کمک کرد.
داروهای کند کننده
داروهایی هستند که فعالیت ذهنی و جسمی را کم میکنند و در دستگاه عصبی مرکزی ایجاد رخوت میکنند. برخی از کند کنندههای معروف عبارتند از:
- ۱) الکل
- ۲) باربیتوراتها
- ۳) آرامبخشها
- ۴) مواد افیونی
- ۵) داروهای استنشاقی (حلاّلهای فرار و افشانهها)
الکل
الکل را میتوان از راه تخمیر انواع بسیاری از مواد به دست آورد، از جمله: حبوبات، مانند جو، گندم و ذرّت، میوهها مانند انگور، سیب و آلو و شاه توت و…. از راه فرایند تقطیر میتوان محتوای الکلی تخمیر شده را افزایش داد و مشروب الکلی قوی مانند ویسکی یا ودکا به دست آورد.
الکل یک داروی کندساز قوی است که فعالیتهای ذهنی و جسمی را کم میکند. الکل موجود در نوشیدنیها را اِتانول مینامند که از مولکولهای نسبتا ریزی تشکیل یافته است که به آسانی و به سرعت جذب بدن میشوند و به همهی اعضای بدن میرسند. هر چند الکل به طور یکسان در تمام بدن توزیع میشود اما احتمال دارد که اثرات آن خیلی سریع در مغز احساس شود زیرا بخش زیادی از خون که از قلب پمپ میشود به مغز میرود و بافت چربی در مغز، الکل را خیلی خوب جذب میکند.
اندازهگیری مقدار الکل موجود در بازدم (با دستگاه دمسنج) شاخص معتبری از میزان الکل خون به دست میدهد. در نتیجه تعیین رابطهی بین غلظت الکل خون (blood alcohol concentration)و رفتار امکان پذیر میشود. وقتی درجهی غلظت الکل خون(BAC) به ۳ تا ۵صدمدرصد (۳۰ تا ۵۰ میلیگرم الکل در ۱۰۰ میلیلیتر خون) می رسد، در شخص احساس شنگولی، آرامش و رهایی از قید و بند به وجود میآید. در این حالت شخص حرفهایی می زند که در حالت عادی بر زبان نمیآورد و خوشمشربتر و رهاتر میشود. حتی آدمهای خجالتی و تودار بعد از مشروب خوردن، پرحرف و معاشرتی میشوند.
در غلظت ۱/. درصد الکل در خون، اختلال چشمگیری در کارکردهای حسّی و حرکتی پیدا میشود. شخص جویده جویده حرف میزند و در هماهنگی حرکات خود دچار مشکل میشود. برخی افراد عصبانی و پرخاشجو و برخی دیگر ساکت و عبوس میشوند. در غلظت۲/. درصد، شخص به کلی توان کنترل خود را از دست میدهد، و با رسیدن غلظت الکل به سطحی بالاتر از ۴/. درصد، خطر مرگ در پیش است. دلیل بیبندوباری آدمها بعد از مشروب خوردن این است که مناطق مغزی دخیل در خودداری و قضاوت آنان شل میشوند.
تعریف حقوقی مستی در اکثر ایالتهای امریکا، غلظت ۱/. (یک دهم درصد) الکل در خون است.
اعتیاد به الکل، اختلالی ناشی از مصرف افراطی، تکانشی، کنترل نشده، مکرر و بلند مدت است که به سلامتی و روابط اجتماعی شخص لطمه میزند. محققان دریافتهاند که وراثت در اعتیاد به الکل نقش دارد، هر چند هنوز مکانیسم ارثی اعتیاد به الکل دقیقاً مشخص نشده است. شاید چون مغز کسانی که از لحاظ ژنتیکی گرایش به الکل دارند نمیتواند دوپامین کافی که در ما احساس لذت ایجاد میکند تولید کند، الکل باعث افزایش غلظت دوپامین آنان میشود و لذت را در آنان به حدی میرساند که منجر به اعتیاد آنها میشود.
جرج وایلانت(۱۹۹۲) طی مطالعه طولانی روی ۷۰۰ نفر نشان داد، حدودا یک سوم الکلیها چه تحت درمان قرار بگیرند، چه نگیرند، بهبود مییابند، و به همین جهت قاعده یک سوم را پیش کشید:
- ۱) یک سوم معتادان به الکل تا ۶۵ سالگی یا مردهاند یا وضعیت وحشتناکی دارند.
- ۲) یک سوم معتادان به الکل هنوز در حال دست و پنجه نرم کردن با اعتیادشان هستند.
- ۳) یک سوم معتادان به الکل، الکل را ترک کردهاند یا فقط گاه گاه و آن هم در محافل اجتماعی مشروب میخورند.
الکل چطور بر مغز تأثیر میگذارد؟
الکل همچون سایر داروهای روانگردان به منطقهی کلاهک قدامی و nucleus accumbence می رود. الکل غلظت انتقال دهندههای عصبی به نام گاما آمینو بوتیریک اسید(گابا) را که در نواحی مختلف مغز مثل قشر مخ، مخچه، هیپوکامپ و بادامه توزیع میشود، بالا میبرد. سطح پایین بودن گابا و اضطراب با هم رابطه دارند. هنگام مصرف الکل، قشر پیشانی که در تصمیمگیری و قضاوت و کنترل تکانه دخالت دارند، تأثیر میگذارد. عقدههای پایه که در رفتارهای اجباری دخالت دارند به مصرف بیشتر الکل بدون در نظر گرفتن دلیل و پیامدهایش کمک میکند. همچنین در موارد شدید مصرف الکل، فرد دچار مشکل فراموشی می شود.
اثرات دارویی الکل عبارتنداز:
- ۱) گیجی، آرمیدگی، رهایی از بازداریها
- ۲) افزایش اعتماد به نفس
- ۳) کندی واکنشهای حرکتی
مصرف زیاد یا طولانی الکل میتواند مشکلات جدّی برای سلامت بیافریند:
- فشار خون و سکتهی قلبی
- زخم معده، سرطانهای دهان، گلو و معده، التهاب کبد
- افسردگی
- نقایص مادرزادی
مصرف الکل در نوجوانی
مطالعات نشان داده اند که مصرف مواد روانگردان و الکل در نوجوانان با نگرش های غلط و اطلاعات نادرستی که نسبت به این مواد دارند ارتباط مستقیم دارد. این نگرش ها عمدتا به دلیل تبادل اطلاعات غلط میان گروه همسال، تبلیغات سودجویان بازار مواد و عدم آگاهی والدین از این مواد و اثرات آن شکل گرفته اند.
نوجوانان و والدین آنها باید آگاه باشند که مصرف مشروبات الکلی یک تهدید جدی به حساب می آید، بنابراین باید دانش خود را در این زمینه افزایش داده و اطلاعات صحیح و دقیقی را مبنای قضاوت خویش قرار دهند. در بسیاری از نوجوانان الکل اولین انتخاب آنها برای مصرف مواد می باشد. اوایل نوجوانی دوران بویژه پرخطری برای شروع تجربه مصرف الکل به حساب می آید. برخی از والدین صرفا مصرف الکل در فرزندشان را خیلی پرخطر نمی بینند اما باید بدانند که الکل یک ماده نیرومند و دارای خاصیت تآثیرگذاری بسیار بالا روی خلق و قضاوت صحیح و مهارتهای مقابله ای آنها می گذارد.
- تصادفات رانندگی ناشی از مصرف الکل که منجر به مرگ می گردند در میان نوجوانان از شیوع بالایی برخوردار است.
- نوجوانانی که الکل مصرف می کنند به احتمال بیشتری درگیر رفتارهای جنسی پرخطر و به تبع آن بیماری های مقاربتی می شوند.
- نوجوانانی که الکل مصرف می کنند بیش از دیگران قربانی جرائم خشن از قبیل درگیری های فیزیکی تجاوز به عنف و سرقت می گردند .
- افت تحصیلی و ترک تحصیل در نوجوانانی که الکل مصرف می کنند شایع تر از دیگران است .
- فردی که در نوجوانی شروع به مصرف الکل می کند، ۴ برابر بیشتر از فردی که دربزرگسالی الکل مصرف می کند دچار وابستگی و اعتیاد به الکل می گردد.
مصرف الکل یک رفتار بسیار پرخطر و تهدیدکننده برای نوجوانان است و هرچه این رفتار در سنین پایین تری رخ دهد احتمال بروز مشکلات مرتبط با آن بیشتر خواهد بود.
در گرایش نوجوان به مصرف مواد، الکل جزئی از مواد واسطه ای به شمار می رود.
چرا نوجوانان به مصرف الکل روی می آورند ؟
الکل از جمله موادی است که بیشتر به صورت گروهی و در جمع دوستان و آشنایان مورد مصرف قرار می گیرد و این امر دال بر آن است که مهمترین عامل روی آوردن نوجوانان به مصرف الکل فشار همسالان یا قرار گرفتن در جمعی است که الکل مصرف می کنند، می باشد. گروهی از نوجوانان فکر می کنند الکل آنها را از بحران های دوران نوجوانی رها ساخته و تعاملات ایشان با دیگران را تسهیل می کند و آنها سرحال و جذاب و خونسرد جلوه می دهد اما وقتی این ماده به کرات مورد استفاده قرار گیرد خطر وابستگی را پیش می کشد دیگر بدون مصرف الکل در محیط های اجتماعی قادر نخواهد بود به خوبی ایفای نقش کند.
نوجوانان بسیاری مصرف الکل را تجربه می کنند اما همه آنها به این ماده وابسته نمی شوند . خطر سوءمصرف الکل در برخی افراد بیشتر از سایرین است :
- آنهایی که مصرف الکل را در سنین پایین تر از ۱۵ سال تجربه می کنند .
- کسانی که دارای والدین مصرف کننده الکل هستند .
- کسانی که دوستان نزدیکی دارند که الکل یا سایر مواد را مصرف می کنند
- کسانی که مشکلات رفتاری از جمله پرخاشگری رفتارهای ضداجتماع یا تکانشی بودن دارند
- کسانی که تجربه حادثه آسیب زا در دوران کودکی داشته اند مثل کودک آزاری
- کسانی که با مشکلات تحصیلی عمده روبرو هستند
- کسانی که والدین حمایت کننده ندارند و آنهایی که تجربه طرد یا بدرفتاری از سوی والدینشان دارند .
سایر داروهای کند کننده
- باربیتوراتها (مثلا نمبوتال و سکونال (Nembutal & Seconal : مصرف باربیتوراتها در مقادیر خیلی زیاد در حافظه و تصمیمگیری اختلال ایجاد میکند؛ همچنین میتواند مرگبار باشد. به همین دلیل، معمولاً در خودکشیها از باربیتوراتها استفاده میشود. قطع ناگهانی باربیتوراتها میتواند باعث سکته شود. به خاطر اعتیادآور بودن و مصرف بیش از حد آنها، امروزه به جای آنها از آرامبخشها استفاده میشود. اثرات دارویی باربیتوراتها: ۱) مشکل تنفسی ۲) اغماء ۳) مرگ احتمالی.
- آرامبخشهای خفیف (مثل دیازپام Valium، آلپرازولام Xanax و کلونازپام): این داروها اضطراب را کم کرده و آرامش ایجاد میکنند و معمولاً برای آرام کردن افراد مضطرب و عصبی تجویز میشوند. قطع مصرف آنها نیز میتواند نشانههای ترک ایجاد کند.
- داروهای استنشاقی (حلالهای فرار و افشانهها): در سالهای اخیر افزایش چشمگیری در استنشاق حلالهای صنعتی و افشانهها، به منظور ایجاد احساس مستی پیدا شده است. حلالهای فرار عبارتند از: بنزین، تینر، محلولهای شوینده، چسب و تمیزکننده لاک ناخن. افشانهها، مانند رنگهای افشانهای حاوی گونههای سمی الکلاند. مصرف کنندگان معمولا این ماده را گرم و بخار آن را از راه دهان یا بینی استنشاق میکنند.
منابع :
- متن کامل زمینه روانشناسی هیلگارد، اتکینسون و همکاران
- جزایری، علیرضا. مجموعه پیشگیری از الکل، نشر دانژه
نوشیدن الکل در حد متعادل برای قلب مفید است
هاروارد گزت (نشریه رسمی دانشگاه هاروارد)، گزارش میدهد که پژوهشگران برای نخستین بار دریافتند مصرف الکل به مقدار کم تا متوسط آثار طولانیمدت استرس در مغز را کاهش میدهد و احتمالا همین تاثیر عاملی مهم در کاهش خطر بیماری قلبی در افراد شرکتکننده در این مطالعه بوده است که به مقدار کم تا متوسط الکل مصرف میکردند. این یافتهها در نشریه کالج آمریکایی قلب و عروق منتشر شدهاند.
مصرف کم تا متوسط الکل (برای زنان یک شات در روز و برای مردان یک تا دو شات در روز) خطر بیماری قلبی را کم میکند. نشانههای استرس در آمیگدال، در افرادی که به مقدار کم یا متوسط الکل مصرف میکنند، در مقایسه با کسانی که الکل نمینوشند، کاهش می یابد. حمله قلبی و سکته مغزی در آنهایی که به میزان کم یا متوسط الکل مینوشند، کمتر است.
اگر آمیگدال بیش از حد آماده و هشیار باشد، سیستم عصبی سمپاتیک تقویت میشود، در نتیجه فشار خون بالا میرود، ضربان قلب افزایش مییابد و باعث آزاد شدن سلولهای التهابی میشود. پیامد استرس مزمن، فشار خون بالا، افزایش التهاب، خطر چاقی و ابتلا به دیابت و بیماریهای قلبی عروقی است.
با این حال، هرچند مصرف کم یا متوسط الکل خطر ابتلا به بیماریهای قلبی-عروقی را کاهش میدهد، مصرف زیاد الکل خطر ابتلا به سرطان را بالا میبرد. با مصرف الکل به مقدار زیاد، (بیش از ۱۴ شات در هفته)، خطر حمله قلبی به تدریج افزایش و فعالیت کلی مغز کاهش مییابد (که بر سلامت شناختی تاثیر نامطلوبی بگذارد).
سندرم ورنیکه کورساکوف چیست؟
سندرم ورنیکه کورساکوف نوعی اختلال مغزی است که به دلیل کمبود ویتامین B۱ یا تیامین ایجاد می شود. این سندرم در واقع دو وضعیت جداگانه است که می تواند همزمان رخ دهد؛ بیماری ورنیکه (WD) و سندرم کورساکوف. علائم ورنیکه کورساکوف ممکن است شامل گیجی، تغییر در چشم ها و بینایی، یا داستان سرایی اغراق آمیز و غیره باشد. الکلیسم یا مصرف مزمن الکل، شایع ترین علت ورنیکه کورساکوف است. WKS همچنین می تواند با کمبود رژیم غذایی یا سایر شرایط پزشکی که جذب ویتامین B۱ را مختل می کند، مرتبط باشد.
سندرم کورساکف که در برخی می گساریهای مزمن رخ میدهد، از ترکیب میخواری و کمبود ویتامین B (تیامین) ناشی میشود. مشخصههای سندرم کورساکف پیشرفته عبارتند از: مشکلات حسی – حرکتی، آشفتگی شدید، تغییرات شخصیتی و خطر مرگ بر اثر مشکلات کبدی و اختلالات معدهای – رودهای و قلبی. معاینه پس از مرگ مبتلایان به سندرم کورساکف، حاکی از ضایعات دیانسفالی میانی(تالاموس و هیپوتالاموس میانی) و صدمه منتشر برخی از ساختارهای مغزی دیگر است.
کمبود طولانی تیامین، به از دست دادن یا کوچک شدن نورونها در سرتاسر مغز، مخصوصا در بخشی از هیپوتالاموس و تالاموس خلفی – میانی، هستهای که آکسونهایی را به سمت قشر پیشپیشانی میفرستد، منجر میشود. بنابراین نشانههای سندرم کورساکف، شبیه نشانههای افرادی است که قشر پیشپیشانی آنها صدمه دیده، از جمله بیتفاوتی، سردرگمی و یادزدودگی پیشگستر و پسگستر. در این بیماران، خاطرات تازه و گذشته از بین میروند و به نظر میرسد که شخص در تشکیل خاطرات جدید ناتوان است. علاوه بر این، نقایص ادراکی و از دست رفتن قوه ابتکار به وجود میآید. روانآشفتگی می گساری غالبا بخشی از تاریخچه زندگی بیمار مبتلا به سندرم کورساکف است. هر قدر کمبود ویتامین اثر طولانیتری گذاشته باشد، فرد به “ویتامیندرمانی” کمتر پاسخ میدهد.
نشانه برجسته نشانگان کورساکف، افسانهبافی و جعل قصه است. این بیماران در مورد تمام سؤالها افسانهبافی نمیکنند، بلکه فقط در رابطه با سؤالهایی که انتظار دارند پاسخ آنها را بدانند، افسانهبافی میکنند. برای مثال، به سوال بیمعنایی نظیر «پرنسس لوتیا کیست؟» جواب میدهند «نمیدانم». اما در رابطه با سوالهایی درباره خودشان، خانوادهشان و موضوعات آشنای دیگر، افسانهبافی میکنند. معمولا پاسخها در مورد گذشته مصداق دارد، مانند «دیشب برای رفتن به سینما بیرون رفتم». اغلب پاسخهای افسانهبافیشده، بیشتر از آنکه پاسخهای درستی باشند، خوشایند هستند. این گرایش ممکن است تلاش بیمار را برای حفظ کردن هیجانات خوشایند منعکس کند یا اینکه صرفا بیانگر این واقعیت باشد که برای بیماری که در بیمارستان بستری است، زندگی در گذشته، از زندگی در زمان حال خوشایندتر است. برخی بیماران افسانهبافیهای خود را به یاد میآورند و مرتبا آنها را تکرار میکنند. مانند بیماری که همیشه میگفت که «از دیروز» در بیمارستان بوده است. به نظر میرسد که مشکل اصلی این باشد که بیماران در جلوگیری از پاسخی که قبلا دادهاند، مشکل دارند.
خاطرات جعلی و دروغین، یک سندروم روانشاختی در باور کردن رخدادهایی است که اساسا اتفاق نیفتادهاند. در جعل قصه رویدادی که اتفاق نیفتاده است، آنچنان بیان می شود که گویی در گذشته اتفاق افتاده است.
منبع : جیمز کالات؛ روانشناسی فیزیولوژیک، ترجمه یحیی سید محمدی