ازدواج و ایماگو درمانی
همسر گزینی :
افراد جوان اغلب بر پایه احساسات و تمایلات جنسی متقابل به همسر گزینی دست می زنند ، لیکن همیشه این طور نیست. چون بعضی روابط اساساً خارج از رفاقت و علاقه متقابل رشد می کند. هر چند عنصر عشق رمانتیک واحساسی اغلب قوی است، و در جامعه غرب تمایلی است که توسط رسانه های گروهی، موسیقی بومی وعموماً فرهنگ نسل جوان تقویت می شود. اغلب طرح خصوصیاتی از سوی یکی از دو طرف نسبت به دیگری که بهنظر می رسد نیازهای عاطفی عضو دیگر را برآورده خواهد ساخت نیز به همه این ها اضافه می شود. این حالت همانعاشق بودن است که در آن محبوب به طور واقعی نگریسته نمی شود .
سیر تاریخی نحوه انتخاب همسر :
تاریخ شیوه های متعدد و متنوعی از امر همسرگزینی به یاد دارد. اسارت و یغما بری زن، خریداری یا مبادله او، زناشویی داد و ستدی ، مبادله دو نامزد ، مبادله خواهران با همدیگر، اهدای دختر به یک قبیله یا طایفه در برابر وقع قتلی تحت عنوان ”خون بس“، نامزد کردن در دوران کودکی، لویرا ( اجبار مرد به ازدواج با بیوه برادر خود) ، سوروا ( ازدواج زن با شوهر خواهر خود هنگام مرگ خواهر) از جمله شیوه های همسرگزینی بوده است . در اکثر بخش های جهان ازدواج مستلزم توافق خانواده های طرفین و گاهی مواقع رهبران اجتماعی و رهبران مذهبی آنها می باشد. گاهی حتی بدون حضور طرفین ؛ یعنی به صورت ”ازدواج تنظیم شده“ صورت می گرفت . در کل ویژگی غالب این شیوه های ذکر شده، عدم توجه به احساسات شخصی و بی اعتنائی به آزادی های فردی طرفین ازدواج می باشد.
همراه با تحول اجتماعات سنتی به صنعتی و گسترش شهرنشینی، از اقتدار والدین در انتخاب همسر کاسته شد. بهوجود آمدن ارزش های جدید و بالارفتن سطح تحصیلات و آگاهی فرزندان سبب به وجود آمدن شکاف فکری بین خواسته های فرزندان گردید ، تا حدی که انها نیز اجازه اظهار نظر درباره همسر آینده خویش را یافتند . در کل، در سرتاسر جهان نسبت به ده سال پیش، روند این گونه شده که افراد در انتخاب همسر استقلال ، خودرأیی و آزادی بیشتری داشته باشند . نهضت انتخاب مستقل و آزاد ، ظاهراً به صنعتی شدن جهان و بالاخص به رشد نقش زن به حد متوسط در تولید و رشد اقتصاد مربوط می شود. به گونه ای که در حال حاضر، در حالت افراطی،افرادی هستند که شتابزده همسر خود را انتخاب می کنند، بدون اینکه جوانب کار را در نظر بگیرند و با والدین یا اقوام و خویشان دیگر مشورت کنند . برای انسان های معاصر سخت است درک کنند قبلاً در اکثر نقاط جهان، احتمال اینکه فرد همسر خود را از روی عشق و دوست داشتن انتخاب کند، بسیار پایین بوده است. اکثر افراد به طور حتم باور دارند که آنها بدبخت بوده وسرنوشت غم انگیزی داشته اند و حتی اینکه وارد یک زندگی زناشویی شدن بدون دوست داشتن را غیر اخلاقی میدانند.
ایماگو درمانی (انگاره درمانی) :
در فرهنگ لغت وبستر ایماگو چنین معنا شده است : نماینده ی یک شخص یا یک چیز، کپی ، همانندی ، تصویر ذهنی . ایماگو تصویری است مرکب از کسانی که در کودکی بیش از دیگران بر شما تأثیر گذار بوده اند. این تصور ممکن است تشکیل یافته از پدر و مادر شما، یک یا تعداد بیشتری خواهر یا برادر یا حتی پرستار بچه یا فامیلی نزدیک باشد . وقتی دو نفر عاشق می شوند، اتفاقی بسیار محسوس رخ می دهد که فراتر از جذابیت فیزیکی است و آن هم میل و رغبت برای مصاحبت و حتی شباهت در ارزشها و علایق است. برنامه کار اینگونه است ، ما به طور ناهشیار به دنبال یک شخص خاصی هستیم که به ما کمک کند برنامه کودکی خود را کامل کنیم، دردهای کودکی را التیام دهیم و تمامیت خود را به دست آوریم. ظاهراً این برگرفته از نظم طبیعت است که به طور همسان سعی می کند خود را تعمیم دهد. وقتی ، جنگل آتش بگیرد، طبیعت فوراً شروع به التیام اثر سوختگی ها می کند و دوباره جنگل را تازه می کند. وقتی نفت نشت می کند، طبیعت فرآیندی را شروع می کند که سرانجام نفت را پاک می کند، اگر چه ممکن است ۵۰ سال یا بیشتر طول بکشد.
جایی که زخم ها عاطفی باشد، فرآیند التیام شروع می شود . همانطور که وقتی شما بازوی خود را می خراشید و پوسته پوسته می شود، اثر زخم می ماند. بدن شما با عفونت آن زخم مبارزه می کند و پوست نو ایجاد می شود. جایی که در کودکی زخم های عاطفی به وجود آمده ( مثل خودهای تخریب شده، ترس از طرد یا رها شدن، ترس از کنترل شدن یا خفه شدن، شک به شایستگی خود، اهمال و غفلت) محرک و انگیزه ای برای التیام این زخم ها می شود . اما از آنجایی که زخم های عاطفی مطلقاً جراحت های ارتباطی هستند، فقط در روابط، آن هم ارتباطی از نوع خاص التیام می یابد. گرچه، چنانچه آنقدر خوش شانس بودید که در محیطی امن و سرشار از توجه و حمایت بزرگ شوید، احتمالاً هنوز هم زخم هایی نامرئی با خود همراه دارید. چرا که از بدو تولدتان، موجودی پیچیده و وابسته بودید که نیازهایتان پایانی نداشتند. این کودک که در اوان زندگی خود تجربیات تلخ و دردناکی را متحمل شده است، در بزرگی نسبت به افرادی که پیرامون او هستند یا احساس ”بریدگی“ خواهد کرد و یا اینکه تلاش خواهد نمود تا با آنها جوش بخورد.
ما می توانیم فقط از طریق کسی که ما را آزرده یا شخصی بسیار شبیه او التیام پیدا کنیم . شخصی که به طور معقول شبیه او باشد. در اینگونه موارد همه ما برای کامل شدن و تمامیت تلاشی درونی داریم. برای رسیدن به این هدف باید همسری انتخاب کنیم که بیشترین ظرفیت را در التیام بخشیدن و ایمن کردن ما از زخم های بچگی دارد و همچنین بتواند نیازهایی که در کودکی به آنها دست نیافته ایم برای ما برآورده سازد. لذا لازم است فرد با شخصی ارتباط برقرار کند که نیازهای او را در عمیق ترین سطح فعال سازد و کسی که به اندازه کافی شبیه والدین زخم زننده او باشد . برای انجام طرح التیام یابی، لازم است با شخصی ارتباط داشته باشیم که شبیه والدین زخم زننده باشد .
البته هیچ کس با ذهن سالم هرگز فردی که شبیه والدین زخم زننده اش، دارای صفات منفی باشد، را انتخاب نمی کند. آیا کسی آگاهانه به دنبال فردی افسرده، غیر قابل دسترس، منزوی و انتقادی برای شریک زندگی است ؟ گویی مجبور بودن به یافتن راهی برای ارتباط و متعهد شدن به شخصی که نهایتاً به طور دردآوری در حوزه های بسیار خاص با ما ناهماهنگ و ناسازگار باشد، جزء طبیعت ما است. طبیعت، عشق رمانتیک را به عنوان یک راه حل به وجود می آورد. این عشق، به طور موقتی برای ما دارو و درمان است، و مانع از آگاهی ما از ویژگی های منفی می شود. در ما این انتظار ایجاد می شود که نیازهای درونی ما رفع شود و از زخم های کهنه التیام یابیم. ما در این حالت باقی می مانیم تا اینکه به کسی وابسته می شویم و امیدوارانه ازدواج می کنیم و متعهد می شویم .
در واقع اینجاست که « ازدواج ناخودآگاه » رخ می دهد . در اینجا انبار نیازهای ارضا نشده ای است که از کودکی با خود به همراه داریم. این نیازهای برآورده نشده که از ما حمایت و مراقبت می کنند و به ما اجازه می دهند بدون مزاحمت راه خود را به سوی تکامل و بلوغ طی کنیم. سپس بعد ازنامزدی ( یا همینکه مدت زمانی با هم بودیم ) دارو و درمان بودن این ارتباط کم کم تحلیل می رود ، نوارهای زخم بسته باز می شود و ما شریک خود را همانگونه که واقعاً هست، می بینیم ؛ افسرده، انتقادی، غیر قابل دسترس، غیر قابل اعتماد، کاملاً غرغرو، که به طور قابل ملاحظه ای صفاتی شبیه صفات والدین ما دارند. در اینجا اکثر مردم ضمانت وتعهد را کنار می گذارند. اشتباهاً اینگونه نتیجه گیری می کنند که در انتخاب همسر یک خطای عمدی مرتکب شده اند. نمی توانند ببینید که این در واقع بخشی از طرح طبیعت برای التیام بوده است.
در مرحله تنازع قدرت، تقریباً نیمی ازافراد طلاق می گیرند . آنها اینگونه قضاوت می کنند که انتخاب بدی داشته اند و لذا به سوی ارتباط دیگری می روند ودوباره همین چرخه را شروع می کنند البته عامل دیگری در فرآیند انتخاب همسر وجود دارد که طرح طبیعت را برجسته تر می کند. ما نه تنها با افرادی در ارتباط هستیم که برای ما التیام بخش باشند، بلکه همچنین با افرادی رابطه برقرار می کنیم که برای رشد در زمینه هایی به ما نیاز داشته باشند، بدین ترتیب می توانیم برای آنها التیام بخش باشیم .
منابع :
هندریکس، هارویل . بازگشت به عشق (راهنمایی برای زوج ها). ترجمه هادی ابراهیمی . تهران: انتشارات نسل نواندیش.
بارکر، فیلیپ . خانواده درمانی پایه. ترجمه حسین دهقانی و زهره دهقانی . تهران: انتشارات رشد.
خیلی خوب بود ممنون.لطفا راه حلشم بگین.من دو بار به همین شکل وارد رابطه شدم و بعد از مدتی پشیمون شدم
درود
خواهش می کنم . در اولین فرصت پستی در این مورد روی وب سایت قرار می گیرد .
با تشکر
سلام مطلبتون در مورد ایماگو خوب بود . میشه منبع در این رابطه معرفی کنید. یا بیشتر و مفصلتر مطلبی ارایه کنید و شیوه حل و فصلش را هم بنویسید