لاکان، زبان و سکسوالیته
من همیشه حقیقت را می گویم، نه تمام آن را،
برای این که گفتن تمام آن در دسترس ما نیست.
گفتن تمام آن عملا نا ممکن است.
همین ناممکن است که حقیقت را به امر واقع می رساند (ژاک لکان).
از سر گرفتن مجدد بحث سکسوالیته زنانه باید از ارتباط بین سکسوالیته و ناخودآگاه آغاز شود. هیچ کدام از آثار لاکان که برای جدا کردن این دو از هم نوشته شده است، چندان منطقی به نظر نمیرسند. از نظر لاکان، ناخودآگاه، فرد را از هر نقطهنظر قاطع، از ارتباط با شناختی که از روال روحی و پیشینه خویش دارد، دور میکند و بهطور همزمان طبیعت داستانگونه دستهبندی جنسی را که موجود بشری داراست، آشکار میکند. در بیان لاکان، هویت جنسی به عنوان یک قانون عمل میکند، چیزی که برای هر فرد مقرر میشود. از نظر او این واقعیت که افراد براساس یک تضاد (اینکه آیا آن فرد فالوس۱ دارد یا ندارد) به خط میشوند، موضوع را روشن میسازد. اما این همان مشکل قدیمی و لاینحلی است که لاکان بر آن تاکید میکند.
دیدگاه لاکان درباره فردیت با ارجاع آن به نظریه وهم، توسعه پیدا کرده است. او در دهه ۱۹۳۰ مفهوم «مرحله آینهای»۲ را مطرح کرد۳ که بر اساس آن تصویر کودک در آینه به الگو و زیربنایی برای شکلگیری هویتهای بعدی او در آینده تبدیل میشود. این تصویر، یک وهم است چرا که کمبود کودک برای یک هماهنگی محرک و تکهتکه کردن فطرت او را پنهان یا متوقف میکند. با این حال روند فوق برای کودک مفید است، چون اولین حس هویت را به کودک منتقل میکند که بر اساس آن میتواند خودش را بشناسد. با این وجود تمام اینها برای لاکان یک فانتزی محسوب میشود ـ همان تصویری که به کودک شخصیت میدهد، هویت او را نیز به دو بخش تقسیم میکند. علاوه بر این، آن لحظه حیاتی که کودک به ادراک مورد بحث دست پیدا میکند تنها در ارتباط با حضور و نگاه مادر معنا پیدا میکند؛ حضوری که تضمینکننده حقیقت برای کودک است.
در دریافت لاکان از فردیت، تصویر آینه، نقشی محوری دارد، چرا که صافی آشکار و کمال آن یک اسطوره است. تصویری که با آن برای اولینبار خودمان را میشناسیم، یک «تشخیص اشتباه» است. با این وجود لاکان بسیار مراقب است که دیدگاه او تنها به جنبه دیداری محدود نماند و تاکید میکند که «این نظریه درباره آینه باید به عنوان پدیدهای تلقی شود که فقط تصویر را بازتاب نمیدهد، بلکه بر آنچه از سوی کودک شنیده، لمس و آرزو میشود نیز تاثیری مشابه دارد.»۴
در اندیشه لاکان فاعل از ورای زبان است که موجودیت پیدا میکند ـ تصویر آینه نشانگر لحظهای است که در آن فاعل، در شرایطی خارج از خودش قرار میگیرد و از آن پس میتواند به آن لحظه استناد کند. در اینجا فاعل، فاعل کلام۵ است و فاعل آن شرایط، قرار گرفتن در خارج از خود است. زبان، تنها درصورتی کارکرد مییابد که در غیاب یک شی، جایگزین آن شود.
لاکان از این هم فراتر میرود و عنوان میکند که نمادسازی، در غیبت شی به جریان میافتد. او در این تفکر به فروید اقتدا میکند و برای نمونه دلیل گریه کودک را دلبستگی وهمگونه به اشیا میداند.۶توضیحات بعدی او در «ورای اصل لذت»۷ به نمادسازی کودک از غیبت مادر در بازیهای کودکانه مربوط میشود. در نمونه اول کودک توهم اشیایی را پیدا میکند که آرزویشان را دارد؛ و در نمونه دوم، کودک یک شی را از تختخواب خود بیرون میاندازد تا حضور و غیبت مادر را نمادسازی کند. بنابراین، نمادسازی از زمانی آغاز میشود که کودک برای اولین بار به این احساس دست پیدا کند که هر چیزی ممکن است از دست برود؛ کلمات به جای اشیا قرار میگیرند، برای آنکه آنها تنها زمانی مجال گفته شدن پیدا میکنند که اشیا گمشده باشند. در نزد لاکان، فاعل تنها میتواند در ظرف زمان و با تکرار مدام آن لحظه بنیادی و تقلیلناپذیر، کارکرد پیدا کند. از اینروست که فاعل در زبان بهعنوان یک بخش یا دسته،۸ تعین پیدا میکند.
لاکان رتبه زبان را نمادین دانسته است و من۹ و بازشناسیهای آن را امری خیالی میداند.
سکسوالیته به این عرصه ناپایدار تعلق دارد و تا پایان به کار خود برای تطبیق نیازها و آرزوها ادامه میدهد. به این ترتیب هر جنس، به شکل انحصاری و اسطورهای جایگاه خود را برای راضی و کامل کردن جنس مقابل پیدا میکند. این اتفاق زمانی روی میدهد که دستهبندیهای «مذکر» و «مونث» به عنوان نماینده مکمل و مطلقی در نظر گرفته شوند که طعمه شکلی از پیچیدهسازی شدهاند که در آن دشواریهای مربوط جنسیت به سرعت از بین میروند: «برای بحث درباره این شکاف و به منظور رفع مشکل موجود، بر خاصیت تناسلی از ورای بلوغ تکیه میشود. هر چند که این رویکرد کاملا صادقانه به نظر میرسد، اما در حقیقت چیزی جز یک نیرنگ نیست.»۱۰ بنابراین لاکان ادعا میکند که روانکاوی نباید بر تقسیمبندی «مونث» و «مذکر» به عنوان دو مقوله تکمیلکننده استوار باشد که هر کدام از آنها از موجودیت خود و دیگری اطمینان دارند؛ بلکه روانکاوی باید قوه مخیلهای را آشکار کند که این دو بر آن استوار شدهاند.
از نظر لاکان عدم موفقیت در بهکارگیری مفهوم نمادها موجب شد روانکاوی به شکل فزایندهای بر کفایت و عدم کفایت رابطه مادر و فرزندی متمرکز شود؛ تمرکزی که تمایل دارد اندیشه یک نقش مادرانه بهطور ضمنی با خود داشته باشد. مفهوم اختگی نیز به دلیل ارجاع به قانون پدری، برای لاکان از اهمیت ویژهای برخوردار بود. بنابراین وقتی لاکان خواستار بازگشت به مقام پدر میشود، خودش را به طور ذاتی از مفهوم جامعهشناختی این نقش، کاملا مبرا میبیند. پدر بودن، کارکردی دارد و به قانونی مربوط میشود؛ مقامی خارج از دوییت ذهنی دارد و در مقابل قانونی قرار میگیرد که آن را زیرپا میگذارد.
تنها از طریق این ارجاع درباره قانون و ممنوعیت است که میتوان به درکی از مفهوم فالوس و موضوع پیچیده اخته کردن پیبرد، چرا که مردود دانستن این دیدگاه به معنی از دست دادن بینش مبتنی بر این ارجاع است. برای درک مفهوم مرتبط با فالوس و پیش از طرح هر سوالی درباره آن، به عنوان نشانه افتراقی که جنسیت را متمایز میکند، (دختر یا پسر، دارا بودن یا دارا نبودن این آلت) باید محور «میل» قرار گیرد.
فالوس با شکستن این دوییت ذهنی، یک لحظه انحراف را نشان میدهد (لاکان این رویداد را با عنوان «کمبود هستی» فاعل نامگذاری میکند) که به خودی خود، موجب تقسیم فردیت خواهد شد. فالوس، تمایل جنسی را به ابعاد صریح دیگری منتسب میکند ـ مرحلهای از نماد بیرونی که از نظر لاکان میل جنسی را نمیتوان بر اساس آن درک کرد. اهمیت فالوس به آن است که جایگاهش در تحول سکسوالیته بشری چنان است که حتی طبیعت نیز نمیتواند جای آن را بگیرد.
نکتهای که معمولا در نقد نظریه لاکان در ارتباط با فالوسمحوری نادیده گرفته میشود این است که ورود فاعل به نظم نمادین، خودش برابر نمایش ارزشهای فالوس است. فاعل باید وجود یا کمبود میل را در مقام دیگری تشخیص بدهد، باید متوجه شود که قطعیت یا حقیقت مطلق وجود ندارد و باید بتواند دریابد که وجود فالوس یک حیله است (این امر برای لاکان، مفهوم اختگی را بیان میکند). فالوس در صورتی میتواند به جایگاه خود دست یابد که نشانگر تزلزل در هرگونه هویتی باشد که فاعل آن را به عنوان علامت مشخصه خود در نظر میگیرد.
بنابراین فاعل، هویت خود را با ارجاع به فالوس مشخص میکند اما آن هویت، هویتی نمادین و پنهان است (چیزی که برای سوژه مقرر میشود). این دیدگاه که «هر گونه حرف زدنی میتواند چیزی باشد» باید در یک طرف از این تقسیمبندی، جای خودش را مشخص کند.
بنابراین تفاوت جنسی بر این اساس مشخص میشود که آیا یک فاعل دارای فالوس هست یا خیر. این امر نشان میدهد تفاوت کالبدشناختی نشانگر تفاوت جنسی نیست (چیزی که با قطعیت قابل تمیز دادن از دیگری است) بلکه تفاوت کالبدشناختی به تصویر کردن تفاوت جنسی میانجامد و این موضوع به تنها نکتهای تبدیل میشود که برای بیان این تفاوت، مجاز است. پس طرز تفکر فوق، زندگی جنسی کودک در سالهای اولیه را با این مخالفت خام که هرگونه پیچیدگی مردود یا سرکوب است، تحت پوشش قرار میدهد. به این ترتیب فالوس بر تقلیل تفاوتها به نمونهای قابل دیدن و ارزشی ظاهری دلالت دارد.
فروید، لحظهای را که کودک پسر و دختر متوجه تفاوت جنسی خود میشوند به عنوان لحظه بروز یک آسیب تعبیر میکند که دختر در آن پی میبرد دچار یک فقدان است (مخالفت با دیدگاه فروید معمولا از همینجا آغاز میشود). اما فقط در صورتی میتوان به فقدانچیزی با مشاهده پی برد که سلسله مراتب ارزشی از پیش تعیین شدهای برای آن وجود داشته باشد (در واقعیت هیچ فقدانی وجود ندارد). چیزی که به حساب میآید، آن قوه احساس نیست، بلکه معنایی است که برای آن بهکار گرفته میشود. بنابراین آن لحظه مورد بحث، در حوزه نمادها معنی پیدا میکند.
- ۱-فالوس (phallus) در لغتنامهها به معنی آلت تناسلی مردانه ترجمه شده است، اما در نظریه ژاک لاکان درباره جنیست، این کلمه مفهومی فراتر را در برمیگیرد که در نهایت به بررسی اختگی در هر فرد منجر میشود. بههمین دلیل در ترجمه این متن به جای برگردان فارسی این کلمه از همان شکل انگلیسی آن استفاده شده است تا مفهوم در نظر گرفته شده برای آن دچار تقلیل نشود.
- ۲-mirror stage
- ۳-J. Lacan, ‘Le Stade du mirroir comme formateur de la function de Je’, in Écrits Paris: Seuil, 1936
- ۴-J. Lacan, ‘Cure psychanalytique à l’aide de la poupée fleur’, Comptes rendus, reunion 18 Octobre, Revue française de la psychanalyse, 4 (October-December), 1949, p.1567
- ۵-یا به گفته لاکان «parle-être»
- ۶-S. Freud, ‘Project for scientific psychology’, in S. Freud with J. Breuer, Studies of Hysteria (1893); reprinted in The Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud, vol. II, London: Hogarth, 1953-74, p.319
- ۷-S. Freud, Beyond the Pleasure Principle (1920), Standard Edition, WI. XVIII, p.14
- ۸-همان Ichspaltung فروید یا انشعاب نفس
- ۹-Ego
- ۱۰-Lacan, ‘The meaning of the phallus’, p.81
منبع : http://afghanwomennews.com