دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

۴ مفهوم نظریه ویلهلم رایش

خوشبختی جنسی مستلزم تخریب نظم اجتماعی پدرسالار است

رایش، در کتاب کارکردِ اورگاسم، نتیجه‌گیری می‌کند که سلامت روانی به توانِ اورگاستیک بستگی دارد، یعنی به این‌که فرد بتواند با تمام وجودش خود را به اوج‌ تحریک جنسی بسپارد.

ویلهم رایش

ویلهلم رایش، روان‌پزشک و روان‌کاو، فیلسوف، نویسنده و اندیشمند سیاسی است که توانست پژوهش‌هایش را به‌طور مناسب در مسیرهای متعدد، زیست‌شناسی، فیزیک و ریاضیات به پیش ببرد. او به جایگاه اولویت سکسوالیته که اصل پایه‌ای آموزه‌ فرویدی است، پای‌بند است؛ وی هیچ‌گاه اجازه نمی‌دهد که حاشیه‌‌رفتن‌ها و گریز زدن‌های تفسیر استعاری یا نظربافی‌های متافیزیکی حواسش را پرت کند؛ برای او انرژی جنسی(لیبیدو)، به‌ منزله‌ یک امر فیزیکی(جسمانی) است که به طور تنگاتنگ به سیستم عصبی مرتبط است.

از دید وی انرژی اورگن، انرژی کیهانی بنیادین و آغازینی است که همه‌جا در عالم حضور دارد و رایش خاطر نشان می‌کند که این انرژی یک واقعیت مادی و قابل اندازه‌گیری است که می‌تواند مورد آزمایش و کاربست قرار گیرد، اما مادیّت آن به‌طور ریشه‌ای از ماده‌ بی‌جان و مکانیکی مطرح‌شده در علم فیزیک سنتی متمایز است، زیرا در برگیرنده‌ کیفیت‌های بنیادین موجود زنده است. در اندیشه‌ رایش مفهوم اورگون بر همامیزی مفاهیم ماده، کارکرد و زیست‌انرژی استوار است؛ بنابراین اندیشه‌ رایش را می‌توان ماتریالیستی، کارکردگرا، انرژی‌گرا نامید. ساختار محوری‌ اندیشه رایش، اقتصاد جنسی است.

رایش بین دو اصطلاح نوروز نشانه ای و نوروز منشی تمایز گذاشت. امروزه نوروز نشانه ای را اختلال(Disorder) و نوروز منشی را اختلال شخصیت(Personality disorder) می نامند.

ویلهم رایش۱. عشق و کار و دانش

عشق، کار و دانش، سرچشمه‌های زندگی هستند، پس باید بر آن فرمان‌روا نیز باشند.

ویلهلم رایش در دوبرژنیکا واقع در اتریش به دنیا می‌آید. رایش خردسال در ملک پدری، در کارهای مزرعه مشارکت می‌کند و به رفتار و خلق و خوی جانوران علاقمند است. به هنگام جنگ ۱۹۱۴ در مقام افسری در جبهه‌ ایتالیا به سر می‌برد. سپس در وضعیت بسیار خراب مالی تحصیلاتش را در دانشکده‌ پزشکی وین با تنگدستی ادامه می‌دهد. با وجودی که هنوز خیلی جوان است در جامعه‌ روان‌کاوی وین پذیرفته می‌شود، جایی که با همان اولین کارهایش منزلتِ چشمگیری می‌یابد. از ۱۹۲۲ تا ۱۹۳۰ در درمانگاه روان‌کاوی‌ که فروید بنیان نهاده مشغول کار می‌شود. در ۱۹۳۰ به برلین می‌رود و در حزب کمونیست آلمان فعالانه مبارزه می‌کند، و نزد جوانان کارگر از وجهه‌ بسیاری برخوردار است. 

او در طولِ سال ۱۹۳۳، که مصادف با پیروزی نازیسم است، دو کتاب منتشر می‌کند: روان‌کاوی منشی و روان‌شناسیِ توده‌ای فاشیسم. از حزب کمونیست طرد می‌شود، و در ۱۹۳۴ از انجمنِ روان‌کاویِ بین‌المللی نیز اخراج می‌گردد.

در منطقه‌ی ماین آمریکا ملکِ وسیعی تهیه می ‎کند و نامِ آن را «اورگونون» می‌گذارد؛ آزمایشگاه‌هایی در آن‌جا می‌سازد و پژوهش‌گران بسیاری را گرد می‌آورد؛ کارهایش را درباره‌ی بیون‌ها، یعنی کیسه‌ها یا حفره‌های کوچکی که انرژی الکتریکی دارند، ادامه می‌دهد. رایش می‌کوشد تا از انرژی اورگون موجود در اتمسفر علیه تشعشعات هسته‌ای استفاده کند، اما پیامدهای عجیب و سهمیگنی بر می‌انگیزد: از قرائن چنین بر می‌آمد که اورگونی که «مورد حمله قرار گرفته» و مورد تعرض موادِ رادیواکتیو (رادیوم) بوده‌اند، تبدیل به «آموک» شده‌اند. این آزمایش عمدتاً عبارت بود از محصور کردن سوزن‌های حاوی رادیوم در فضاهایی بسته که نقش خازن اورگون را داشتند؛ موش‌های تحتِ آزمایش می‌میرند و کالبدشکافیِ آن‌ها نشان می‌دهد که مرگ‌شان بر اثر آسیب‌های مشابه آسیب سرطان خون بوده است؛ ناظرانِ شرکت‌کننده در آزمایش دچار اختلال‌های گوناگونی می‌شوند که گویی نشانه‌هایی از «درد اتمی» است: تهوع، سردرد، سرگیجه، بی‌حالی، التهاب چشم و غیره.

رایش در سال ۱۹۴۸، کتاب گوش کن آدمک، را منتشر می‌کند، جزوه‌ی نقادانه‌ای در افشای اعمال و عقایدِ آدم‌های عادی مبتلا به اختلال های عاطفی، یعنی خواستِ آسیب‌رسانی و ویران‌گری؛ مرضی که ریشه‌اش ناتوانیِ اورگاستیک است. خصومت روبه افرایش پزشکان، روان‌شناسان و روان‌کاوانِ آمریکایی و کارزار تحقیر و تمسخر علیه رایش در ۱۹۴۷، باعث می‌شود که اداره‌ی غذا و دارو خواهان یک تحقیقِ قضایی شود؛ پس از یک محاکمه‌ ناروشن در ۱۹۵۶، رایش را به دو سال زندان محکوم می‌کند. مراجعِ قدرت دستگاه‌های بسیار مهم رایش را ضبط می‌کنند و و کتاب‌ها و آثار منتشر شده‌ او را در دو نوبت در آتش می‌سوزانند. رایش در ۱۹۵۷ زندانی شده، در ۳ نوامبر همان سال در ندامت‌گاهش بر اثر سکته‌ قلبی می‌میرد. 

۲. زره منشی

ویلهلم رایش، برپایه‌ تجارب درمانگاهی‌اش، در کتاب کارکردِ اورگاسم(۱۹۴۲) نتیجه‌گیری می‌کند که «سلامتِ روانی به توانِ اورگاستیک بستگی دارد، یعنی به این‌که فرد بتواند با تمام وجودش خود را به اوج‌گیری تحریک جنسی بسپارد.» رایش کامیابی جنسی را به صورتی صرفا فیزیولوژیکی و فیزیکی تعریف می‌کند:

تنش مکانیکی ← پر شدنِ بار بیو الکتریکی ← تخلیه‌ی بار بیو الکتریکی ← آرمیدگی مکانیکی

اما تمدن اخلاقی و ضدجنسی ما از تنظیم‌شوندگی طبیعی انرژی حیاتی جلوگیری می‌کند؛ به جای خوشبختی، اضطراب حاکم است. پیامدهای بازداری انرژی اورگاستیک، گرفتگی‌ها و شکل‌گیری مقاومت‌های روان تنانه‌ایست که در مجموع «زره منشی» نامیده می‌شوند، پدیده‌ای که تببینِ کنونی و ساختاریافته‌ پیچ‌وخم‌های لیبیدویی شخص را نشان می‌دهد.

۳. مارکسیسم و روان‌کاوی و انقلاب جنسی

برخلاف فروید، که به فرضیه‌ رانه‌ی مرگ متوسل می‌شود، رایش مدافعِ این نظر است که فقر و فلاکت جنسی رابطه‌ بنیادین با ازخودبیگانگیِ اقتصادی و اجتماعی دارد. کتاب انقلابِ جنسی(۱۹۳۶) با اتکا بر تأملی منظم در نوشته‌های مارکس و انگلس و تحلیلی از موقعیت‌های مشخصِ تاریخی، خانواده را به عنوان «کارخانه‌ ایده‌ئولوژی‌های اقتدارگرا و ساختارهای روانیِ محافظه‌کار» افشا می‌سازد.

خوشبختی جنسی مستلزمِ تخریب نظم اجتماعی پدرسالار است؛ اما مبارزه علیه نظامِ سرمایه‌دارِ دولتِ بورژوایی نیز، که مطابق با یک استراتژیِ مارکسیست ـ لنینیستی انجام می‌گیرد، نیازمندِ آن است که انسان تکانه‌هایی در شرطی‌شدن‌های ناخودآگاهانه‌اش ایجاد کند، و لنگرگاه های عاطفی ـ ایده‌ئولوژیکی را که بر اثر یک تعلیم و تربیتِ سرکوب‌گرانه در او نقش بسته در هم بشکند.

روان‌شناسیِ توده‌ایِ فاشیسم، منشاء و اشکالِ «طاعون عاطفی» را، که عرصه‌ مطلوب همه‌ اقتدارگرایی‌هاست، تشریح می‌کند. فروید و مارکسیسم ارائه‌شده توسط رایش، بر پایه‌ی تعریف سکسوالیته همچون نیرویی انقلابی، سنتزی است از روان‌شناسیِ فرویدی و جامعه‌شناسی و سیاستِ مارکسیستی؛ و خواهانِ آن است که انقلابِ جنسی در هر پراتیک انقلابی درج گردد. رایش، که دشمنِ بوروکراسی‌ها، چه لیبرال و چه استالینی است تحت عنوان دموکراسی کار از نوعی کمونیسم لیبرتری دفاع می‌کند که مهم‌ترین خواسته‌هایش نفیِ هر گونه سلسله‌مراتب، کاهشِ بسیار شدید قدرت دولت و خودگردانی در بطنِ سلول‌های تولیدی خودمختار است.

رایش معتقد بود که شکل‌گیری ساختار اقتدارگرا در جامعه، از طریق سرکوب امیال جنسی و عدم دسترسی به جنس مخالف صورت می‌گیرد و به همین علت «طاعون عاطفی» عرصه مطلوب همه اقتدارگرایی‌ها تعریف می‌شود. فقر و محرومیت جنسی یا طاعون عاطفی به‌عنوان یک پارادایم ذهنی و رفتاری سبب بروز اختلالات بسیار پرهزینه در زمینه‌های امنیتی، بهداشت روانی و اخلاق عمومی می شود که قرائت آموزه‌های دینی دلایل آن را فراهم می کند.

۴. چشم‌اندازهای اورگونومی

انرژیِ اورگون، که به اشکالِ ویژه در همه‌ جای عالم وجود دارد و در برگیرنده‌ هویتی ساختاری و کارکردی است، محور کارهای رایش است. انگشت نهادن بر خصلتِ هذیانی یا پارانویایی نظریه‌ اورگونومی کار ساده‌ایست. به نظر ما برخوردِ سازنده‌تر آن است که اورگونومی رایشی را همچون برنامه‌ای مدرن و حاوی پژوهش‌های چندرشته‌ای درک کنیم که هدف‌اش فراگذشتن از حصاربندی‌های تقلیل‌دهنده‌ی رشته‌های علمی است، یعنی چشم‌اندازی به‌شدت وحدت‌بخش که پدیده‌های گوناگون را در ارتباط با هم قرار می‌دهد، پدیده‌هایی چون حرکاتِ پروتوپلاسم، تکاملِ سلول‌های سرطانی، شیوه‌های کارکردِ سیستمِ عصبی، گسترشِ فاشیسم، تشعشاتِ اتمی، تغییر مسیرهای کهکشانی، و غیره.

اما ارزشمندترین تلاشِ رایش شاید در پرسش‌گری‌های پیوسته‌ی او نهفته باشد، یعنی پرسش‌های مربوط به انگیزه‌ها، سازوکارها و اهداف غایی علم و دانایی. روحیه‌ حاکم بر این پرسش‌ها نزدیکی بسیار با رویکرد انتقادی کسانی چون نیچه دارد؛ رایش داده‌های حسی، تأثرات احساسی، شهودهای وجودی، زیسته‌ها، چگونه بودن‌ها و چگونه بیان کردن‌ها را به درونِ فرایند شناخت باز می‌آورد و بدین‌سان تصویری را که انسان به مثابه انسان خردمند(homosapiens) از خودش دارد، واژگون می‌سازد.

منابع

  • ویلهلم رایش اثر چارلز راکرافت
  • گوش کن آدمک اثر ویلهلم رایش
  • روانشناسی توده ای فاشیسم اثر ویلهلم رایش
۴ ۳ رای ها
رأی دهی به مقاله

* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه مقالات سایت، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام هماهنگ نمایید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها