تحولات علوم اعصاب در نظریه روانکاوی
انگیزههای اصلی ما سائقهای غریزی نیستند، بلکه عواطف هستند.
نظریه روانکاوی در حال فاصله گرفتن از مدل مکانیکی سائقها و حرکت به سوی درکی عمیق تر از عواطف و احساسات مبتنی بر زیستشناسی مغز است.
تحولات جدید در علوم اعصاب، بازنگری در نظریه روانکاوی را ضروری میسازد. این تغییرات بهطور خاص دو حوزه اصلی نظریه روانکاوی را تحت تأثیر قرار میدهد که نیازمند تجدیدنظر هستند:
- نظریه سائقها (the theory of drives)
- نظریه ناهشیار پویا (the theory of the dynamic unconscious)
بر اساس شواهد جدید، لازم است که مدل کلاسیک انگیزههای روانی مورد بازنگری قرار گیرد. شواهد علوم اعصاب نشان میدهد که عواطف، و نه سائقها به معنای کلاسیک آن، انگیزههای اولیه رفتار انسان هستند.
نظریه سائقها در روانکاوی، بهویژه با توجه به یافتههای مدرن علوم اعصاب، به بازنگری قابلتوجهی نیاز دارد. مدل اصلی فروید دیگر نمیتواند به طور کامل انگیزههای بنیادین عملکرد روانی را تبیین کند و باید جای خود را به مدلی مبتنی بر نظامهای عاطفی بدهد. فروید معتقد بود که نظامهای انگیزشی بنیادین روانی، سائق زندگی یا لیبیدو (libido) و سائق مرگ یا پرخاشگری (aggression) هستند. او منشأ سائق لیبیدو را در نواحی شهوتزای پوست میدانست و تحول آن را از تکانههای جنسی تا چیرگی میل جنسی تناسلی به تفصیل شرح داد. این تحولات در نهایت به شکلگیری روابط ابژه در صورتبندی ادیپی (oedipal constellation) میانجامید.
با این حال، نظریه فروید کاستیهای مهمی داشت. او هرگز منشأ و تحول سائق مرگ یا پرخاشگری را به روشنی تبیین نکرد. هدف نهایی این سائق، یعنی نیروانا (حالت بی تنشی)، همواره به عنوان جنبهای بحثبرانگیز در نظریه سائق دوگانه، باقی مانده است.
نظامهای عاطفی به عنوان انگیزههای اولیه
شواهد کنونی علوم اعصاب نشان میدهد که نظامهای عاطفی (affect systems) انگیزههای اولیه رفتار انسان هستند. در حالی که تعارضات ناهشیار بین تکانههای لیبیدویی و پرخاشگرانه همچنان علت اصلی آسیبشناسی روانی محسوب میشود، منشأ این سائقها را باید در نظامهای عاطفی بنیادین جستجو کرد. طبقهبندی معاصر، این نظامها را به دو دسته مثبت و منفی تقسیم میکند:
• عواطف مثبت: دلبستگی (attachment)، شهوت (erotism) و پیوند بازیگوشانه (play bonding).
• عواطف منفی: خشم، ترس، جنگ-گریز (fight-flight) و جدایی-وحشت (separation-panic).
نظامهای عاطفی مثبت به عنوان یک سائق زندگی (لیبیدو) و نظامهای عاطفی منفی به عنوان سائق مرگ (پرخاشگری) است. مبنای این طبقهبندی، کیفیت لذتبخش و وابستهجویانه نظامهای مثبت در مقابل کیفیت دردناک و خصمانه نظامهای منفی است. بر این اساس، لیبیدو و پرخاشگری به عنوان یکپارچهسازیهای تحولی (developmentally supraordinate integration) این نظامهای عاطفی ظهور میکنند.
با این رویکرد، سائقهای اصلی از نظامهای عاطفی بنیادین تشکیل میشوند:
لیبیدو: نظامهای عاطفی مثبتِ دلبستگی، شهوت و بازی به ترتیب سائقهای انگیزشی بنیادینِ وابستگی، میل جنسی و تعامل وابستهجویانه را به وجود میآورند که در مجموع لیبیدو را تشکیل میدهند. تعارضات مربوط به هر مؤلفه نیز مشخص است: ترس از رهاشدگی (وابستگی)، ممنوعیت ادیپی به همراه رقابت و احساس گناه (میل جنسی)، و رقابت بینفردی و ابراز وجود (تعامل وابستهجویانه).
پرخاشگری: نظامهای عاطفی منفی، یعنی جنگ-گریز و جدایی-وحشت، مؤلفههای اصلی سائق پرخاشگری را تشکیل میدهند. این سائق شامل تلاش برای مبارزه و نابودی ابژههای خطرناک و همچنین کوشش برای فرار از موقعیتهای تهدیدآمیز است.
یاک پانکسپ در نظریه نوروساینس عاطفی خودش از نظام جستجوگر (SEEKING system) هم نام می برد. این نظام عاطفی بنیادین، یک گرایش کلی برای کاوش در محیط و تعامل با ابژههای ارضاکننده را نشان میدهد.
ناهشیار پویا
مفهوم ناهشیار پویا (the dynamic unconscious) نیز بر اساس یافتههای جدید علوم اعصاب نیازمند بازنگری است. یافتههای جدید بین «ناهشیار اولیه» (کارکردهای زیرقشری و قشر غیرارتباطی) و «ناهشیار ثانویه» (فرایندهای هیجانی اولیه و حافظه رویهای) تمایز قائل میشوند. با این حال، ناهشیار پویای واقعی با بلوغ قشر ارتباطی و هیپوکامپ و شکلگیری حافظه بیانی بلندمدت (long-term declarative memory) به وجود میآید.
نکته مهم این است که محتوای ناهشیار پویا، در اصل آگاهانه بوده اما در طول رشد، سرکوب یا تجزیه شده است. تمام محرکهای حسی در ابتدا ناهشیار هستند و پس از یک فرایند سریع و انتخابی در قشر مغز و ساختارهای زیرقشری، وارد آگاهی میشوند. آگاهی انسان شامل خودآگاهی، آگاهی از بدن، هویت و کارکرد حافظه کاری (working memory) است که به فرد امکان میدهد تا خود و محیط پیرامونش را به صورت یکپارچه درک کند.
میتوان رشد ناهشیار پویا را به سه دوره مجزا تقسیم کرد:
- ۱. فراموشی نوزادی: در این دوره، از بدو تولد، نوزاد دارای آگاهی است اما هنوز توانایی انتقال تجربیات به حافظه بیانی بلندمدت را ندارد. این دوره با فراموشی طبیعی نوزادی مطابقت دارد. تأثیرات این دوره، بهویژه تروماها، تنها در الگوهای رفتاری و عواطف گسسته باقی میمانند، نه به عنوان خاطرات سرکوبشده.
- ۲. موضع پارانوئید-اسکیزوئید: در سال دوم و سوم زندگی، ظرفیت حافظه بلندمدت شکل میگیرد، اما گسست بین روابط ابژه درونی آرمانیشده و آزارگر غالب است. این مرحله با «موضع پارانوئید-اسکیزوئید» ملانی کلاین مطابقت دارد. تثبیت در این مرحله به سازمان شخصیت مرزی (borderline personality organization) منجر میشود.
- ۳. موضع افسردهوار: این دوره که از سال سوم یا چهارم زندگی آغاز میشود، با یکپارچهسازی روابط ابژه، شکلگیری هویت طبیعی و غلبه واپس رانی به عنوان دفاع اصلی مشخص میشود. این مرحله با «موضع افسردهوار» کلاین و تثبیت ساختار سهگانه (نهاد، من، فرامن) همخوانی دارد. در این دوره، مکانیسمهای دفاعی مرتبط با واپس رانی مانند عقلانیسازی (rationalization)، دلیلتراشی (intellectualization)، واکنشوارون (reaction formation) و اشکال پختهتر فرافکنی (projection) و انکار (negation) نیز شکل میگیرند.
پیامدهای درمانی
این مدل رشدی از تعارضات روانی ناهشیار، پیامدهای تشخیصی و درمانی مهمی دارد. رویکرد درمانی باید متناسب با سطح تحولی آسیبشناسی بیمار تنظیم شود.
- درمان آسیبهای اولیه (ساختارهای اسکیزوئید) : بیمارانی که در سال اول زندگی دچار ترومای شدید شدهاند، با چالشهای درمانی منحصر به فردی روبرو هستند. انتقال (transference) در این بیماران به جای خاطرات روشن از روابط ابژه، به صورت الگوهای رفتاری عجیب و غریب ظاهر میشود. آنها ممکن است به کنارهگیری کلی از روابط، بیاعتمادی عمیق و سردرگمی بین تجربیات خوب و بد گرایش داشته باشند. رویکرد درمانی نیازمند تفسیر آن چیزی است که بولاس (Bollas) «دانستههای نیندیشیده» (unthought known) مینامد. این کار مستلزم یک فرایند درمانی بسیار آهسته، آزمایشی و استفاده قابلتوجه از انتقال متقابل (countertransference) است. در صورت وجود نقص شناختی شدید، خطر بروز روانپریشی وجود دارد.
- درمان آسیبهای سطح دوم (سازمان شخصیت مرزی) : برای بیمارانی که در سطح دوم تحولی تثبیت شدهاند و دچار سازمان شخصیت مرزی (borderline personality organization) هستند، درمان بر تفسیر دفاعهای ابتدایی مانند دوپاره سازی (splitting) و همانندسازی فرافکنانه (projective identification) متمرکز است. رواندرمانی متمرکز بر انتقال، نمونهای از کاربرد مؤثر این رویکرد است.
- درمان آسیبهای سطح سوم (سازمان شخصیت نوروتیک) : برای بیمارانی که آسیبشناسی آنها در سطح سوم قرار دارد، یعنی هویت یکپارچه و دفاعهای پخته غالب هستند، روانکاوی استاندارد درمان انتخابی است. این رویکرد برای درمان نوروزهای نشانهای و آسیبشناسی منش در سطح نوروتیک مناسب است.
از نظر درمانی، ابراز عاطفه در یک محیط امن بسیار حیاتی است. گرهارد روث (Gerhard Roth) اشاره میکند که رویکردهای صرفاً شناختی برای تعارضات هیجانی عمیق کافی نیستند، زیرا بین ناحیه پشتی-جانبی قشر پیشپیشانی و سیستم لیمبیک ارتباط مستقیمی وجود ندارد. در مقابل، مداخلاتی که مولفه عاطفی مهمی دارند، از طریق قشر پیشپیشانی شکمی-میانی و بخش قدامی سینگولوم به سطوح عمیقتر تجارب عاطفی در هیپوکامپ دسترسی پیدا میکنند. بیماران با سازمانهای شخصیت اسکیزوئید و مرزی به رویکردهای فنی ویژهای نیاز دارند تا بتوانند با فعالسازی شدید عواطف ابتدایی و تمایل به کنشنمایی (acting out) مقابله کنند.
نتیجهگیری
به طور خلاصه، نظریه روانکاوی نیازمند بازنگری در چهار حوزه اصلی است:
- ۱. نظامهای انگیزشی اولیه، نظامهای عاطفی هستند؛ لیبیدو و پرخاشگری تحولات ثانویه حاصل از یکپارچهسازی عواطف محسوب میشوند. سائقها در نهایت از نوروساینس عاطفی نشأت میگیرند.
- ۲. تعارضات بین عشق و نفرت در ابتدا آگاهانه و در بستر فعالسازی اولیه نظامهای عاطفی در رابطه خود و دیگری (مادر) رخ میدهند. اگر شرایط شدیداً تروماتیک حاکم باشد، آثار این تعارضات تنها در الگوهای رفتاری و عواطف گسسته باقی میماند. در موارد کمتر شدید، این تعارضات در مرحله دوم تحول (سازمان شخصیت مرزی) جذب میشوند.
- ۳. با حرکت به سوی یکپارچگی هویت، مکانیسمهای سرکوب و ساختار سهگانه (من، فرامن، نهاد) تکامل مییابند و یک ناهشیار پویای واقعی و تثبیتشده شکل میگیرد. دستیابی به یکپارچگی هویت، زمینه را برای کاربرد تکنیک روانکاوی کلاسیک فراهم میکند.
- ۴. در تمام موارد، تفسیر گرایشهای انتقالی فعالشده و کاربست پیامدهای هیجانی آنها در چارچوب بیطرفی فنی، مشخصه اصلی روانکاوی است.
واژهنامه اصطلاحات کلیدی
|
اصطلاح
|
تعریف
|
|
سازمان شخصیت مرزی (Borderline Personality Organization)
|
یک سطح از سازمان شخصیت که با تثبیت در مرحله دوم رشد ناهشیار پویا مشخص میشود. ویژگی اصلی آن غلبه مکانیسمهای دفاعی ابتدایی مانند دوپارهسازی، همانندسازی فرافکنانه و انکار است که از یکپارچگی هویت جلوگیری میکند.
|
|
انتقال (Transference)
|
فعالسازی روابط اُبژه درونیشده گذشته بیمار در رابطه با درمانگر. در این فرآیند، بیمار به طور ناهشیار بازنماییهای خود و اُبژه را به ترتیب اجرا و فرافکنی میکند و عواطف مرتبط با آن روابط را در موقعیت «اینجا و اکنون» درمان تجربه میکند.
|
|
پرخاشگری (Aggression)
|
یک سائق سطح بالا است که از یکپارچهسازی و تحکیم سیستمهای عاطفی منفی (خشم، ترس، جنگ-گریز و وحشت-جدایی) به وجود میآید. این سائق شامل تلاش برای مبارزه و نابودی اُبژههای خطرناک یا فرار از موقعیتهای تهدیدآمیز است.
|
|
حافظه رویهای (Procedural Memory)
|
نوعی حافظه ناهشیار که شامل یادگیری مهارتها و الگوهای رفتاری است که پس از تجربه اولیه هشیار، خودکار میشوند. این نوع حافظه میتواند شامل الگوهای اولیه ارتباط با محیط باشد که بدون ثبت در حافظه بیانی، بر رفتار تأثیر میگذارند.
|
|
حافظه کاری (Working Memory)
|
عملکردی که شامل توسعه یک مفهوم یکپارچه از خود، آگاهی از نیازها، عواطف و هیجانات کنونی، و توجه متمرکز بر جنبههای خاص رابطه با محیط است. این عملکرد به ادغام اطلاعات از مناطق مختلف مغز بستگی دارد.
|
|
دوپارهسازی (Splitting)
|
یک مکانیسم دفاعی ابتدایی که در آن تجارب عاطفی مثبت و منفی (و بازنماییهای خود و اُبژه مرتبط با آنها) از یکدیگر جدا و گسسته نگه داشته میشوند. این امر منجر به ایجاد یک دنیای درونی آرمانی و یک دنیای آزارگر میشود.
|
|
روابط اُبژه (Object Relations)
|
ساختارهای روانی درونی که از تعاملات اولیه فرد با دیگران مهم (اُبژهها) شکل میگیرند. این ساختارها از واحدهای دوتایی متشکل از بازنمایی خود، بازنمایی اُبژه، و عاطفه پیونددهنده آنها تشکیل شدهاند و دنیای درونی فرد را میسازند.
|
|
سائق (Drive)
|
سائقها سیستمهای انگیزشی اولیه نیستند، بلکه یک سطح رشدی ثانویه و فوقانی محسوب میشوند که از یکپارچگی سیستمهای عاطفی به وجود میآیند. لیبیدو و پرخاشگری دو سائق اصلی هستند.
|
|
سائق مرگ (Death Drive)
|
مفهومی که توسط فروید برای توضیح خودتخریبی شدید ارائه شد. از دیدگاه کِرنبرگ، این یک سیستم انگیزشی ثانویه و آسیبشناختی است که از غلبه بیش از حد سیستمهای عاطفی منفی و سرمایهگذاری پرخاشگری علیه خود ناشی میشود.
|
|
سیستمهای عاطفی (Affect Systems)
|
بر اساس این نظریه، عواطف اولیه، رفتار انسان را هدایت می کنند. این سیستمها به دو دسته مثبت (دلبستگی، اروتیسم، بازی) و منفی (خشم، ترس، جنگ-گریز، وحشت-جدایی) تقسیم میشوند و پایههای عصبی-زیستی مشخصی دارند.
|
|
لیبیدو (Libido)
|
یک سائق سطح بالا که از یکپارچگی سیستمهای عاطفی مثبت (دلبستگی، شهوت، بازی) پدید میآید. این سائق شامل انگیزههای بنیادین وابستگی، میل جنسی و تعامل اجتماعی است.
|
|
موضع افسردهوار (Depressive Position)
|
مرحله سوم رشد که از حدود سال سوم یا چهارم زندگی آغاز میشود. ویژگی آن، یکپارچگی روابط اُبژه درونیشده آرمانی و آزارگر، شکلگیری هویت بهنجار، و غلبه واپسزنی به عنوان مکانیسم دفاعی اصلی است.
|
|
موضع پارانوئید-اسکیزوئید (Paranoid-Schizoid Position)
|
مرحله دوم رشد (حدود سال دوم و سوم زندگی) که در آن ظرفیت حافظه بلندمدت توسعه مییابد. ویژگی آن، تجزیه و دوپارهسازی بین روابط اُبژه درونیشده آرمانی و آزارگر است.
|
|
ناهشیار اولیه (Primary Unconscious)
|
شامل کارکردهای تمام مناطق زیرقشری مغز (مانند ساقه مغز و سیستم لیمبیک) و کارکردهای غیرتداعیگر قشر مغز. این بخش از ناهشیار به طور ذاتی و از ابتدای حیات وجود دارد.
|
|
ناهشیار پویا (Dynamic Unconscious)
|
بخشی از ناهشیار که محتوای آن در اصل هشیار بوده اما به دلیل تعارض، واپسزده یا تجزیه شده است. این بخش تنها با بلوغ حافظه بیانی بلندمدت (پس از دو سالگی) شکل میگیرد و محتوای آن میتواند به هشیاری بازگردد.
|
|
ناهشیار ثانویه (Secondary Unconscious)
|
شامل فرآیندهای هیجانی انباشتهشده نوزاد قبل از بلوغ قشر تداعیگر و همچنین حافظه رویهای ناهشیار. این تجارب، ردهای رفتاری از خود به جای میگذارند اما خاطره بیانی ندارند.
|
|
واپسزنی (Repression)
|
مکانیسم دفاعی غالب در مرحله سوم رشد (موضع افسردهوار). در این فرآیند، تجارب و خیالپردازیهای متعارض و غیرقابل تحمل از حیطه هشیاری به ناهشیار پویا (نهاد) رانده میشوند.
|
|
واحدهای دوتایی (Dyadic Units)
|
بلوکهای سازنده ذهن و مؤلفههای بنیادین خیالپردازی ناهشیار. هر واحد از سه بخش تشکیل شده است: ۱) بازنمایی خود، ۲) بازنمایی یک اُبژه مهم، و ۳) یک عاطفه غالب که تعامل بین آن دو را مشخص میکند.
|
منبع :Hatred, Emptiness, and Hope: Transference-Focused Psychotherapy in Personality Disorders
🌿 آیا نیاز به مشاوره دارید؟
در مقاطع مختلف زندگی، گفتوگو با یک مشاور میتواند مسیرتان را روشنتر کند.
جهت رزرو وقت مشاوره حضوری یا آنلاین، با ما در ارتباط باشید.