دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

تعریف بهنجاری و نابهنجاری

یکی از بهترین و کامل‌ترین مدل‌هایی که درمورد تعریف نابهنجاری روانی وجود دارد، مدل سلیگمن است. به‌نظر او هر چه تعداد بیشتری از این ۷ مورد در  فرد صادق باشد، با یقین بیشتری میتوان گفت که او از نظر روانی ،نابهنجار است.

۱-رنج کشیدن

بر خلاف نظر بودا که می‌گفت «ما دنیا آمده‌ایم که در رنج باشیم»، روان‌شناسان بالینی می‌گویند وقتی که ما رنج می‌کشیم، ممکن است واقعا به یک مشکل روانی مبتلا باشیم. افسرده‌ها رنج می‌کشند، وسواسی‌ها از فکرهایشان کلافه شده‌اند، کسانی که ترس مرضی دارند، موقع مواجه‌شدن، از ترس و موقع مواجه‌نشدن، از پیش‌بینی ترس درد می‌کشند اما بعضی‌ها هم هستند که اصلا از بیماری‌های روانی‌شان ناراحت نیستند؛ مثلا کسانی که اختلال شخصیت دارند اصلا خودشان را بیمار نمی‌دانند، یا اسکیزوفرن‌ها که کاملا رابطه‌شان با واقعیت قطع شده است، از اینکه بیمارند، ناراضی نیستند. بعضی رنج‌ها هم طبیعی است.

رنج‌کشیدن یکی از عناصر نابهنجاری است، اما نه وجودش حتما دلیل بر بیماری است و نه وجودنداشتن‌اش دلیل بر سلامت روان.

۲ناسازگاری با جامعه

نمی‌گوییم که همه ناسازگارها، بیمار روانی‌اند اما گاهی فقط همین ناسازگاری کفایت می‌کند که بگوییم یک‌نفر بیمار است. شخصیت‌های ضداجتماعی تمام هدفشان این است که قانون‌شکنی کنند. آنها فقط از خلاف لذت می‌برند؛ یعنی فقط با شکستن هنجارهای اجتماعی حال می‌کنند. ناسازگاری با جامعه گاهی به‌تنهایی و بیشتر وقتی که با عنصر‌های دیگر نا بهنجاری ترکیب شود، یکی از عنصر‌های نابهنجاری است.

۳-نامعقول و غیرقابل درک‌بودن رفتار

این یکی، تشخیص‌اش تقریبا راحت است. وقتی که یک نفر بارها و بارها یک ظرف تمیزشده را می‌شوید، دارد خلاف عقل سلیم رفتار می‌کند. وقتی یک نفر ساعت‌های متوالی، در یک حالت بدنی غیرقابل تحمل قرار می‌گیرد و ژست‌اش را تغییر نمی‌دهد، وقتی که یک نفر می‌گوید که تمام مردم شهر می‌خواهند او را بکشند، وقتی که از سر و ته حرف‌های یک نفر هیچ چیزی حالی‌تان نمی‌شود، وقتی که یک نفر تمام چک‌هایش را بدون پشتوانه خرج می‌کند، دارد این عنصر از بیماری روانی را آشکار می‌کند؛ یعنی او نامعقول و غیر قابل درک است.

۴پیش‌بینی‌ناپذیری و نداشتن کنترل

این یکی هم بحث‌برانگیز است. خیلی از ما شیفته شخصیت‌هایی هستیم که خلاقیت‌های رفتاری غیرقابل پیش‌بینی دارند. اما تصور کنید همین آدم یک روز با شما رفیق رفیق باشد، یک روز دیگر دشمن دشمن. تصور کنید همین آدم صبح خوشحال خوشحال باشد و عصر بدون هیچ دلیلی ناراحت ناراحت.

پست های مرتبط

ممکن است این آدم نتواند کنترلی بر احساساتش داشته باشد و این یکی از نشانه‌های مشکل روان‌شناختی است؛ البته اگر روزهای زیادی این عدم کنترل طول کشیده باشد. حتی از نظر روان‌شناس‌ها هم بهتر است که آدم گاهی کنترلش را از دست بدهد و بزند زیر همه‌چیز.

۵-نادر و ناپسندبودن

بعضی رفتارها هستند که هم خیلی کمیاب هستند و هم جامعه آنها را نمی‌پسندد؛ مثلا بزرگسالی که برهنه در خیابان‌های شهر بگردد را به ندرت می‌توانید ببینید و جامعه هم این‌طور رفتار را دوست ندارد. این رفتار احتمالا نابهنجار است. اما اگر همین رفتار نادر مورد پسند بود، استعداد محسوب می‌شد. مثلا نبوغ کمیاب است، اما چون موردپسند مردم است، نابهنجار نیست.

۶ناراحت‌شدن دیگران

گاهی رفتار‌های بیمارگونه، برای خود بیمار اصلا مشکل خاصی ایجاد نمی‌کند اما دیگران را بی‌نهایت ناراحت می‌کند؛ مثلا کسی که اختلال شخصیت وابسته دارد، می‌خواهد تمام روز و شب را با او باشید، کسی که از افسردگی دوقطبی رنج می‌برد، در یکی از فازهایش شروع می‌کند به حرف‌زدن و تا چند ساعت پشت ‌سر هم حرف‌های بی‌ربط می‌‌زند و دوست دارد شما هم گوش کنید. این یکی را هم با احتیاط بگذارید جزو عناصر نابهنجاری روانی.

۷تخلف از معیارهای اخلاقی و آرمانی

آدم‌هایی که سلامت روان دارند، آدم‌های نسبتا خوبی هستند! یعنی اینکه بعضی وقت‌ها نابهنجاری ریشه‌اش در بی‌اخلاقی است. آدمی که خیلی پرخاشگر است، آدمی که خیلی جاه‌طلب است، آدمی که خیلی وقیح است، علاوه بر اینکه معیارهای اخلاقی را زیر پا می‌گذارد، ممکن است از نابهنجاری روانی هم رنج ببرد.

منبع: آسیب شناسی روانی-سلیگمن

۳.۳ ۳ رای ها
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

2 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها