دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

زن سنتوم مرد است

Jacques Lacan

لکان می‌گوید:‌ «یک زن در حیات یک مرد چیزی است که به آن باور دارد. مرد به یک گونه باور دارد، گونه‌ای از جنس اجنه جاری در هوا یا ارواح آب»، گونه‌ای جادویی و در حال انقراض که از منطقی رمز آلود تبعیت می‌کند. از این نقطه نظر، یک زن برای یک مرد، افق رهایی است، حالتی شاعرانه؛ اما اگر زن از او فرار کند، او گرفتار است، مسحور شده. (پارادوکس های عشق – پل وینسیگورا)

هگل نفس فروکاستن هر چیز به یک واژه (نمادینه شدن ) معادل مرگ و نابودی آن چیز می دانست . زبان امر نام گذاری شده ( نشانه ) را ساده میکند و آن را به یک ویژگی واحد فرو می کاهد .حال آن چیز در قامت یک نشانه اسیر نظم نمادین میشود ، به طور مثال طلا که از بافت طبیعی خودش بیرون می کشیم و آن را به عنوان یک کالای گرانبها و تجسمی برای میل ارضا ناپذیرمان به ثروت اندوزی ، معنا و تفسیر میکنیم . ولی اتفاقی که می افتد این است که در خلال فرآیند نمادینه شده و زبانمند شدن همواره قسمی از امر نامگذاری شده از نمادینه شدن فرار می کند و در ورای معنا و دسترسی زبان و انسان زبانمند قرار می گیرد .این قسمت معنا ناپذیر سنتوم نام دارد .

معنای سنتوم:

وقتی یک نشانه ( زن ، یهودی ، طلا و هر چیز دیگری ) شکل می گیرد و معنا و برداشت ما را سازمان می دهد قسمتی از موجودیت آن نمادینه و معنا نمی شود. این قسمت معنا نشده و سیال موجب میشود تا نشانه به یک معنای خاص و کلیشه ای محدود نگردد و دامنه معناپذیری برای نشانه و شیء باز باشد. از این جهت سنتوم علاوه بر اینکه معنا ناپذیر است ولی به عنوان پشتوانه ای برای معنا پذیری بیشتر عمل میکند . سنتوم به ما اجازه میدهد که بتوانیم برگردیم و معنا را بازیابی و دوباره تعریف کنیم . پس سنتوم مکمل و پشتوانه معنا است . مرد معنا را از موجودیت حویش از سنتوم خود می گیرد و زن به عنوان سنتوم مرد تعریف میشود.

lacan
lacan

زن به مثابه سنتوم مرد :
ضرب المثلی در زبان فارسی وجود دارد که می گوید زن بلاست ، ولی هیچ خانه ای بی بلا نماند ، فسمت نخست ،زن بلاست ، برگردانی برای این تز بدنام لکانی است که زن ،سمپتوم مرد است . سمپتوم برابر است با رنجی که در قالب یک رمز خود را بازنمایی میکند .زن در فیگور حوا ، همان رنج و استعاره ای از گناه نخستین است .البته منظور از زن ، نشانه و واژه ی زن است . زن ، به وسیله ی مفهوم زن در زبان، به یک ویژگی واحد ( فریبی برای مرد) فروکاسته می شود و تجسمی برای میل به گناه برای مردی می شود که اسیر میل یک زن شده است .
در نزد لکان چیرگی زبان و امر نمادین بزرگترین مانع بر سر راه ژوئیسانس (مازاد دردناک لذت که به شکل یک سمپتوم آشکار میشود ) می باشد . لکان در سیر تحولی نظری اش ، سمپتوم را به منزله ی سنتوم بازخوانی کرد . سمپتوم یک استعاره و یک رمز است که به وسیله ی تاویل و تفسیر معنا می شود . ولی سنتم موجودیتی معنا نشده است ، قسمی از وجود که از فرآیند نمادینه شده فرار می کند و بی واسطه و بدون نیاز به رمز و استعاره ، ژوئیسانس تولید می کند .


مرد در رابطه با زن اینگونه فرض میکند که : زن همان چیزی است که مرا به واقعیت خودم لنگر می کند ، واقعیتی که از آن دور مانده ام . مرد فکر می کند زن میخواهد چیزهایی در مورد او بگوید . سوال اینکه ، اون چه میخواهد ؟ حتی در سرسری ترین حرکات زن به دنبال دلالت هایی برای خویش می گردد ، او با آنچه زن می‌گوید دلالت می‌یابد. اما زن ناگشوده باقی می‌ماند، زن همچون یک سنتم ، کاملاً نمادینه نمی شود. لکان اضافه می‌کند، مرد به آن زن باور دارد، همانند کسی که به یک صدا باور دارد. وقتی که زن صحبت می‌کند، دانش و حقیقت طرد می‌شوند. به منظور شنیدن آنچه این صدا می‌گوید، اهمیت کمی دارد که آنها دروغ باشند . بدین گونه است که باید این اظهار نظر لکان را درک کرد که برای پی بردن به ارزش یک مرد باید به زن او نگاه کرد. اینکه زن چه طور و به چه چیز مرد اش را دلالت می دهد .
سنتم آخرین تکیه گاه انسجام هستی شناختی سوژه و نقطه ای که به سوژه میگوید « تو آنی » و سوژه فرض میکند که به واسطه وجود این نقطه معنا ناپذیر ، معنا می شود . اگر سنتم محو شود ، مرد زمین زیر پای خود را سست خواهد دید . برای همین می گویند هیچ خانه ای بدون بلا نماند .

Meisam Shaiestefar

۴ ۳ رای ها
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها