اختلال مو کندن
اختلال موکنی در طبقه ای کنار اختلال وسواس فکری – عملی می باشد، موکنی اختلالی است که شباهت های بسیار قدرتمندی با کندن اجباری پوست دارد. این وضعیت بطور قابل ملاحظه ای در خانم ها بیشتر یافت می شود و معمولا از سنین اولیه بزرگسالی شروع شده و اغلب در تمام زندگی فرد با وی می ماند، مگر اینکه درمان شود.
شدت نشانگان موکنی درجات مختلف دارد. اما ویژگی هایی که معرف موکنی هستند عبارتند از؛ بیرون آوردن اجباری مو از ریشه از قسمت هایی مانند پوست سر، ابرو، مژه که گاهی موجب طاسی می شود. معمولا این افراد از انگشتانشان برای مو کندن استفاده می کنند هر چند برخی از موچین کمک می گیرند. مشکل دیگری که با این وضعیت ارتباط دارند جویدن مو است. این افراد سعی می کنند فقدان موهای خود را که بعلت موکنی رخ می دهد، بپوشانند. ممکن است فرد بخاطر از دست دادن موهایش خجالت زده یا افسرده باشد بطوریکه از موقعیت های اجتماعی اجتناب نماید. اگرچه این افراد به زندگی خود ادامه می دهند و ازدواج می کنند، اما روابط صمیمانه اجتنابی دارند که بخاطر ترس از برملا شدن خجالت بار موکنی آنهاست.
ملاکهای تشخیصی
- A. موکنی مکرر که به بی مویی منجر میشود.
- B. اقدامات مکرر برای کاهش دادن یا متوقف کردن موکنی.
- C. موکنی موجب ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی، یا زمینههای مهم دیگر عملکرد میشود.
- D. موکنی یا بی مویی ناشی از بیماری جسمانی دیگر نیست (مثل بیماری پوستی).
- E.موکنی با نشانههای اختلال روانی دیگر (مثل اقداماتی برای بهبود بخشیدن به نقص یا عیب خیالی در ظاهر، در اختلال بدشکلی بدن) بهتر توجیه نمیشود.
ویژگیهای تشخیصی
ویژگی اصلی اختلال موکنی، کندن مکرر موی خویشتن است (ملاک A). موکنی میتواند درهر ناحیه بدن که مو رشد میکند روی دهد؛ رایج ترین نواحی کاسه سر، ابروها، و پلکها هستند، در حالی که نواحی کمتر متداول، زیر بغل، صورت، ناحیه شرمگاهی، و اطراف مقعد است. نواحی موکنی ممکن است با گذشت زمان تغییر کنند. موکنی ممکن است به صورت دورههای کوتاه روی دهد که در طول روز یا در طول دورههای نه چندان مکرر، اما مداوم پراکنده شده باشند. به طوریکه به مدت چندساعت یا چندماه دوام داشته باشد. ملاک A ایجاب میکند که موکنی به بی مویی منجر شود، اما افراد مبتلا به این اختلال ممکن است به صورت کاملاً پخش شده موکنی کنند (یعنی، موهای تکی را از تمام نواحی بکنند) طوری که بی مویی به صورت آشکار قابل رویت نباشد. به گونهای دیگر ممکن است افراد سعی کنند بی مویی خود را پنهان یا استتار کنند (مثلاً یا استفاده از لوزم آرایش، روسری، یا کلاه گیس).
افراد مبتلا به اختلال موکنی تلاشهای مکرری برای کاهش دادن موکنی با متوقف کردن آن انجام میدهند (ملاک B). ملاک C اشاره دارد که موکنی ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی یا زمینههای مهم دیگر عملکرد ایجاد میکند. اصطلاح ناراحتی، عواطف منفی را شامل میشود که ممکن است توسط فرد مبتلا به اختلال موکنی تجربه شود، مثل احساس نداشتن کنترل، شرمندگی، و خجالت. اختلال قابل ملاحظه ممکن است در زمینههای مختلف عملکرد روی دهد (مثل اجتماعی، شغلی، تحصیلی، و اوقات فراغت)، که تا اندازهای به علت اجتناب از کار، مدرسه، یا موقعیتهای عمومی دیگر است.
شیوع
در کل جمعیت، برآورد شیوع ۱۲ ماهه برای اختلال موکنی در بزرگسالان و نوجوانان ۱ تا ۳ درصد است. زنان بیشتر از مردان به این اختلال مبتلا میشوند که نسبت آن ۱۰:۱ است. در بین کودکان مبتلا به اختلال موکنی، پسرها و دخترها به طور برابری این اختلال را نشان میدهند.
شکل گیری و روند
موکنی ممکن است در کودکان دیده شود و این رفتار معمولاً در طول اوایل رشد برطرف میشود. شروع موکنی در اختلال موکنی عموماً با شروع بلوغ یا پس از آن همزمان است. روند معمول اختلال موکنی مزمن است و اگر این اختلال درمان نشده باشد، افزایش و کاهش مییابد. تعداد کمی از افراد بدون برگشت بعدی ظرف چندسال پس از شروع بهبود مییابند.
برای موکنی چه درمانی وجود دارد؟
تحقیقات در زمینه درمان شناختی رفتاری موکنی در سالهای اخیر رشد زیادی داشته است. البته درمان یک فرد الزاما درمان مناسب برای همه افراد نمی باشد. بطور اولیه باید با درمانگر خود راجع به رفتارهای موکنی تان صحبت کنید تا با علایم آشنا شوید. درمان اولیه موکنی یک نوع درمان رفتاری شناختی به نام آموزش واژگون سازی عادت نامیده می شود. آموزش واژگون سازی عادت در اوایل ۱۹۷۰ توسط روانشناسانی به نام ناتان آذرین و جرجی نان برای درمان عادات عصبی که بطور خودکار تکرار می شوند مانند موکنی، تیک ها، لکنت زبان، پوست چیدن به کار رفت.
آموزش واژگون سازی عادت مبتنی بر این اصل است که موکنی یک پاسخ شرطی به شرایط و رویدادهای خاص می باشد و فردی که دچار موکنی است از برانگیزاننده های این رفتار خود ناآگاه است. بنابراین ابتدا درمان بر آگاه سازی بیمار از عادت موکنی خود می باشد. از فرد خواسته می شود از زمان و مکان و چرخه هایی که معمولا موجب موکنی می شوند، گزارشی آماده کند. آموزش واژگون سازی عادت موضوع بیمار را در فرایندی دو مرحله ای به چالش می کشد. اول اینکه فرد با مشکل موکنی یاد می گیرد که نسبت به موقعیت ها و رویدادهایی که اپیزود موکنی را فرا می خوانند، آگاه شود. دوم اینکه فرد می آموزد در پاسخ به این موقعیت ها و رویدادها از رفتارهای جایگزین استفاده کند. درمانگر افراد دچار موکنی را تشویق می نماید تا آگاهی روزافزونی از اوقات روز، حالات هیجانی و سایر عواملی که موکنی را ایجاد می کنند، بسط دهد.
درمان موکنی
در میان درمانهای شناخته شده برای موکنی فقط رفتاردرمانی شناختی از حمایت های مطالعاتی علمی برخوردار است. رفتاردرمانی شناختی شامل تشخیص و تغییر الگوهایی می شود که موجب موکنی می شوند. در واقع رفتار درمانی شناختی مبتنی بر فرضیه یادگیری است، به این ترتیب که زمانی که ما رفتارها و افکار جدید را در پاسخ به عواطف یا موقعیت های آشنا تمرین می کنیم، ساختار فیزیکی مغز ما هم عملا تغییر می کند. ما مسیرهای عصبی جدیدی را توسعه داده و با تکرار، رفتار جدید به یک پاسخ خودکار تبدیل می شود.
منبع : خلاصه کاپلان و سادوک / مهدی گنجی / نشر ساوالان / جلد ۲