۱۰۱ مکانیسم دفاع روانی
دانلود بخشی از کتاب ۱۰۱ مکانیسم دفاع روانی
استیو ۲۶ ساله برای اینکه بتواند رابطه ی جنسی دلخـواهی بـا همسـرش داشـته باشـد ، داوطلب تزریق تستسترون بود. وی معتقد بود که دلیل خوبی برای ایـن کـار دارد و آن اینکه چندین ماه قبل به علت داشتن تومور خوشخیم در هیپوفیز مجبـور بـوده اسـت زیر بار عمل جراحی برداشت غدهی هیپوفیز بـرود و حـالا نیـاز بـه درمـان جـایگزین دارد. موقعی که استیو در بیمارستانی برای تزریق هورمون بستری شده بود من دانشـجوی انترن بخش داخلی همان بیمارستان بودم. آن زمان چیز زیادی درباره ی روان شناسی و یا مکانیزمهای دفاعی نمی دانستم. اما یک روز کـه کشـیک بخـش بـودم دقـایقی چنـد فرصت آن را پیدا کردم که با استیو خلـوت کـنم و علاقـه ام را بـه او در بـاره ی علـت تزریق تستسترون در میان بگذارم.
او عنوان کرد که تستسترون ناتوانی جنسـی اش را در رابطه با همسرش کاهش می دهد. همین طور که پیش می رفتـیم کـم کـم خجالـت او از طرح این موضوع فرو می نشست و من می توانستم پرونده را بـا کنکـاش در مشـکلات جنسی او تکمیل کنم. یک لحظه استیو آهی کشید و بلند شد، نگاهی بـه در انـداخت و بعـد از اینکـه از بسته بودن در اتاقش مطمئن شد، گفت: «خوب حالا که ما صادقانه بـاب گفتگـو را در این باره باز کرده ایم لازم میدانم نکته ای را به شما بگویم.
حقیقت ایـن اسـت کـه مـن صرفاَ برای اینکه بتوانم با همسرم رابطه ی جنسی خوشایندی داشته باشم تن به تزریـق می دهم. در حالی که از طریق رابطه ی نامشروع با چنین مشکلاتی مواجه نیستم!” استیو شروع بـه شـکایت از همسـرش کـرد کـه هیچوقـت بـا او رابطـه ی جنسـی لذتبخش نداشته است. و از همان شروع ازدواج همسرش زنی خجالتی بوده است. از وقتی هم که پسر دو ساله شان به دنیا آمده است رابطه ی جنسی آنها نسبتاً دیـر بـه دیـر بوده است. او اضافه کرد که مشکلات جنسی اش نبایستی ربطی به عمل جراحی داشـته باشد. با اینکه به همسرش عشق می ورزید، اما این موضوع هم کمکـی بـه حـل مسـأله نکرده بود، زیرا همسرش همیشه قدردان او بوده است.
او حسرت وافـر خـود را بـرای داشتن رابطه ی جنسی لذتبخش با همسرش ابراز می کرد، زیرا معتقد بود که همسرش در سایر زمینه های زندگی زن مهربانی بوده است (به طور مثـال حـداقل زمـانی کـه از بیماری رنج می برده است، کمک بزرگی به او کرده بود). بعد از چند روز که کشیک بودم، همسر استیو را دیدم که کنار تخت او ایستاده بود. آنها بی رودربایستی در باره ی مسایل اخیر خود بحث کرده بودند و همسـرش خواسـتار این بود که بتواند بر بازدارنده های رابطه ی جنسی بـا شـوهرش غلبـه کنـد، لـذا از وی خواسته شد که حتماً به دنبال مشاوره باشد. در همان مجموعه که انترن بخـش داخلـی بودم برخی از بیماران را به سوپروایزر بخش ارجاع می دادم که بهتر دیدم همین کـار را در مورد آنها نیز انجام دهم.
سالها پس از پایان تحصیلات دوره روانپزشکی و آغاز دوره ی آموزش روان تحلیلی دیگر قادر بودم آنچه که در آشنایی من با استیو اتفاق افتاده بود، فرمول بندی کنم. وقتی از استیو در باره ی زمینه های ایجاد مشکلات جنسی او سؤال کرده بودم در واقع او را با بسیاری از دفاع هایی که به کار می برد روبرو کرده بودم، از جملـه دفـاع هـای: دروغ پردازی در باره علـت نـاتوانی جنسـی ، جابجـایی تمـایلات جنسـی و توجیه عقلانی و عینی سازی یعنی توجیه مشکلات جنسـی خـود بـه داشـتن ریشه های صرفاً جسمی.
بدون اینکه خودم هم متوجه شوم از طریق روش درمان حمایتی علاقـه ی خود را به مشکلات او نشان داده بودم و او نیز توانسته بود به من اعتماد کنـد و نـوعی از “شکل گیری مصالحه جویی غیرانطبـاقی را اینگونـه نشـان دهـد: دوری از همسرش و دروغ گفتن به او برای فرار از احساس گناه؛ سرکوب ناکامیها، و جابجایی خواسته های جنسی خود به شکل نامشروع. به عبارت دیگر استیو بر اسـاس روابـط خـارج از عرفـی کـه بـا غریبـه هـا داشـت می دانست که حتی بدون تزریق تستسـترون، از نظـر جسـمی عملکـرد جنسـی لازم را دارد. اما به هر حال خودش را متقاعد کرده بود کـه بـرای داشـتن رابطـه ی جنسـی بـا همسرش نیازمند تزریق و یا چیزی شبیه پر جادویی دامبو می باشد.
اصطلاح دفاع اشاره بـه آن نـوع از شـگردهای خـاص روان دارد کـه احساسـات را از حیطه ی خودآگاه به خارج (ناخودآگاه) می راننـد. بـرای همگـان قابـل درک اسـت کـه درمانگران تلاش دارند تا از احساسات افرادی که آنها را درمان می کنند، سر در بیاورند. اما در عمل، یافتن این احساسات برای کمک به مردم و چیره شدن بر مشکلاتشـان بـه تنهایی کافی نیست.
بـرای بیمـاران مهـم اسـت کـه بداننـد چـرا و چگونـه دفـاع هـای ناخودآگاه مانع آگاه شدن به احساسات ناخوشایندشان می شود. آنها در جلسات درمـان بایستی به تدریج بـه ایـن شـناخت نایـل شـوند کـه در حقیقـت ریشـه ی بسـیاری از اختلالات هیجانی آنها ناشی از دفاع ها و یا ترکیبی از دفاع های مسأله ساز و عواطف سر به مهر می باشد.
با بینش کافی به مکانیسم های دفاعی و آگاهی بـه احساسـات بیمـارگون، افـراد بـه آسانی و با شفافیت بیشتری به کنه معنای رفتارهایی که تـا آن لحظـه منطقـی بـرای آن نمی یافتند، رسیده، و از علایم بیماری و شیوه ی نگرش خود اطلاعات بیشتری کسـب می کنند.
رسیدن به چنین شناختی، نشانه های روانپزشکی دردناک (از قبیل افسردگی ها و هراس ها) را در افراد کاهش داده و باعث ایجاد تغییـرات رفتـاری سـالم در زنـدگی می شود. احتمالاً تعداد دفاع ها بی شمار است و تنها محدود به ۱۰۱ موردی که مـن فهرسـت کرده ام نمی شود.
دو تن از متخصصین حوزه ی روان تحلیلی یعنی آنا فرویـد (سـندلر و فروید، ۱۹۸۳) و چارلز برنر( ۲۰۰۲)، تاکید داشتند که تقریبا هـر چیـزی ممکـن اسـت دفاع تلقی شود. خیره شدن به جایی (رنیـک، ۱۹۷۸ صـفحه ۵۹۷)، جیـغ و داد ، بـازی گلف، و همینطور پس انداز کردن می تواند دفاع محسوب شود، یا حداقل تمـامی ایـن فعالیتها ممکن است علامتی از یک دفاع خـاص باشـند.
عواطف می توانند لذتبخش و یا غیرلذتبخش باشند. به طور معین عواطف غیر لذتبخش از دو محتوی تشکیل می یابد: احساس غیرلذتبخش به انضمام یک فکر آزاردهنده، که خبر از وقـوع امـری در آینده می دهد («اضطراب») یا به شکل آزار دهنـده ای احسـاس مـی کنـیم یـا فکـر می کنیم اتفاقی در گذشته روی داده است («عواطف افسرده»).
حال می توانیم تعریف دفاع را در عبارت زیر بسط دهیم: دفاعها آن دسته از اقدامات روانی هستند که طی قواعد خاصی مانع از آگاه شدن فرد به مضمون یا مضامین عاطفی غیرلذت بخش (تفکر، احساس و یا هر دوی آنها) و مانع ورود آنها به حیطه ی هوشیاری می شوند.
منبع : ۱۰۱ مکانیسم دفاع روانی – تألیف جروم اس. بلکمن – ترجمه غلامرضا جوادزاده – ویرایش سیده زهرا رفیعی . انتشارات ارجمند