عشق بالغانه
عشق واقعی، لحظه ای یا اتفاقی نیست، فرایندی است که دو طرف آگاهانه میسازند.
عشق بالغانه یا رشد یافته علاوه بر بخشیدن، سایر اجزای اساسی را نیز داراست: پاسخ گویی، احترام و درک، دوست داشتن و توجه فعال به زندگی و رشد دیگری.
همیشه به ما گفتهاند که عشق یک حادثه است. ناگهان اتفاق میافتد، قلبمان را فشرده میکند، پیشانیمان را تبدار میکند و زندگیمان دگرگون میشود. خیلی از ما هم تجربه این اتفاق ناگهانی را داشتهایم، اما آیا این به این معناست که ما عشق کاملی را تجربه کردهایم یا میکنیم؟ روانشناسها رابطه عاشقانه را فقط یک دگرگونی احساسی نمیدانند، آنها برای این احساس تعریف دیگری دارند. عشق حادثه نیست، آدمها باید عشق را در رابطه پرورش بدهند. عشقی که در یک نگاه اتفاق میافتد، چیزی فراتر از یک تجربه فوری و گذرا نیست. اگر قرار است رابطهای عاشقانه بنا کنیم، باید آن را در یک رابطه سالم و بالغ رشد بدهیم. اینجا صحبت از دو شکل متفاوت روابط عاشقانه بالغ و روابط عاشقانه کودکانه است.
برای اینکه بفهمید چقدر رابطهتان بالغ است، چند نشانه ساده و اولیه وجود دارد. بدون شک آن کشمکشهای هیجانی که بخواهید آنها را با یک رابطه جنسی پنهان کنید، یا مکالمهها و گفتوگوهای بیش از اندازه احساسی که باعث نگرانیتان میشود، نشانه یک رابطه بالغ نیستند.
عشق کودکانه
- مرز ندارد: عاشق فکر می کند معشوق باید تماما در اختیار او قرار گیرد و مرزهای روانی طرف مقابل را نیز درهم می شکند.
- ایده آل سازی می کند: به شدت دیگری را ایده آلیزه می کند و دگیری را واجد قدرت و حمایت کنندگی بسیار فرض می کند.
- استفاده از مکانیسم دفاعی دوپاره سازی : معشوق در نظر عاشق تماما خوب جلوه می کند با تجربه کوچک ترین ناکامی، معشوق تماما بد شده و عشق پرشور تبدیل به نفرت می شود.
- انتظار محبت یک طرفه: این افراد در حالی که انتظار توجه و مراقبت و محبت بی پایان از طرف پارتنر خود دارند اما حاضر نیستند چنین توقعاتی را برای طرف مقابل خود برآورده کنند.
- حس مالکیت دارد: در هر عشق سالمی، مقداری حس تملک وجود دارد اما این پدیده در عشق کودکانه، اساس ارتباط است؛ بنابراین کلیه ارتباطات دیگر باید محدود یا حذف شود.
- تحمل ناکامی را ندارد: عاشق همانند کودکی رفتار می کند که تاب تحمل «نه شنیدن» به خواسته هایش را ندارد.
عشق یک نمایش درام نیست. عشق دراماتیک، عشق دوران نوجوانی است برای آدمهایی است که راه ارتباط درست را بلد نیستند. کسانی که تصورات ذهنیشان از یک رابطه ایدهآل، پرهیجان و شیدایی است، وارد یک رابطه بالغ نشدهاند. عشق یک مکان آرام برای زندگی است، یک پوشش گرم و نرم که در شما احساس امنیت ایجاد میکند. عشق یک اتفاق طبیعی است و نیازی نیست برای مراقبت از آن هر روز بیش از حد تلاش و مبارزه کنید.
وقتی کسی را بیقید و شرط دوست دارید یا کسی عاشق شماست، به آرامش ذهنی میرسید. این آرامش را پیش از این تجربه نکردهاید. در یک رابطه عاشقانه بالغ، شما به این آرامش میرسید، در حالی که روابط نابالغ همیشه با استرس و نگرانی همراه است. عشق باعث سرزندگی و شادابی شما میشود.
رابطه عاشقانه هیجانی پر از شک و تردید است؛ مدام از خودتان میپرسید: «یعنی دوستم داره؟»،« به من خیانت میکنه؟»،« آیا این رابطه دوام میآره؟» در یک رابطه درست عاشقانه، هیچ وقت این سوالها به ذهنتان نمیرسد. شما جواب این سوالها را خیلی خوب میدانید و اصلا نیازی نیست که مدام به یکدیگر اطمینان بدهید. در رابطه احساس راحتی میکنید، امنیت دارید، شک و تردیدی ندارید.
در رابطه نابالغ همیشه احساس میکنید چیزی را از دست دادهاید. همیشه قلبتان پر از حفرههای خالی است. وقتی تنها هستید، همیشه نگران و پریشان میشوید. فقط زمانی احساس امنیت میکنید که یار، همراهتان باشد. برای پر کردن این حفره و خلاء عاطفی شما بیش از اندازه تمایل به گفتوگو یا سکس برای تخلیه هیجانی دارید.
آیا واقعا یک نیمه گمشده وجود دارد؟ شما دو نفر برای کامل کردن یکدیگر نیستید. در یک رابطه نابالغ مجبور میشوید خودتان را قربانی شریک زندگیتان کنید، چون تنها از این راه است که میتوانید در تارو پود هم تنیده شوید. عاشقان واقعی نیازی به یکی شدن ندارند. آنها دو فرد مستقل هستند که با عشق به آدمهای بهتری تبدیل میشوند. عشق راستین با اشتیاق و علاقه شما را به سوی تکامل فردی پیش میبرد.
در روابط نابالغ همیشه دیگران تهدیدی برای رابطه شما هستند. گذشته، عشقهای قدیمی، آشنایی با افراد جدید و دوستان صمیمی رابطه شما را تهدید نمیکنند. هنر عشق این است که به شما اعتماد به نفس بدهد. شما آنقدر خوب بودهاید که اکنون در این رابطه عاشقانه قرار دارید. عشقهای سطحی با شک و تردید همراه است. در حالی که در یک عشق پایدار آنقدر از خودتان مطمئن هستید که رابطه همراهتان با دیگران را هرگز تهدیدی برای رابطه دونفره خود نمیدانید. کسی عشق شما را نمیدزدد و مجبور نیستید بین خودتان و دیگران دیواری برای محافظت از عشقتان بکشید.
گذشته خوب و بد ما نباید در رابطه عاشقانه تاثیر چندانی داشته باشد. عاشق واقعی هرگز گذشته را معیاری برای سنجش امروز رابطه در نظر نمیگیرد. گدشته همه ما پر از حوادثی است که هیچکدام از ما به آن مفتخر نیستیم. این گذشته پاک نمیشود، اما عاشق واقعی به حال و آینده توجه میکند. آدمهای نابالغ نمیتوانند مرز بین امروز و دیروز را درک کنند. عاشق خوب نه تنها گذشته شما را میپذیرد، بلکه همراهیتان میکند تا زخمهایتان التیام پیدا کند.
عشق بالغانه
فرد عاشق ضمن تمایل به بودن با دیگری به مرزهای روانی طرف مقابل احترام می گذارد. این عشق، شرطی است؛ این پیام که «من تو را تحت شرایط خاصی دوست دارم»، اساس رابطه است، ایده آل سازی نمی کند، واقع بین است و تلاش می کند تمام خصایص منفی یا مثبت طرف مقابل را ببیند.
واکنش های شایع به ناکامی در عشق
- پرخاشگری: می تواند شامل برخوردهای فیزیکی، مزاحمت، تهدید و ویران سازی بوده و یا حتی خود را به شکل افسردگی نشان دهد.
- بی تفاوتی: بی اعتنایی و کناره گیری پاسخی است که رواج قابل توجهی دارد. این افراد در لاک خود می روند و سعی دارند نسبت به همه چیز بی تفاوت عمل کنند.
- استفاده از مکانیسم های دفاعی: استفاده از مکانیسم هایی چون دلیل تراشی، سرکوب و انکار در کوتاه مدت مفید است اما در درازمدت، اضطراب زا خواهد بود.
- فرایند سوگ: افراد سالم، در مواجهه با ناکامی در عشق، سوگواری می کنند که چهار مرحله دارد:
- انکار: فرد از دست دادن معشوق را انکار کرده و ارتباط عاطفی اش را حفظ می کند.
- چانه زدن: فرد در مقابل اینکه معشوق را از دست داده، مقاومت کرده، بنابراین او را در ذهن خود حفظ می کند.
- خشم: فرد از معشوق از دست رفته، عصبانی می شود و او را مسبب رنج های خویش می بیند
- حل شدن: فرد، فرایند سوگ خود را طی کرده و دوباره قادر خواهد بود، عاشق شود.