انواع عواطف
عواطف فعال ساز و عواطف بازدارنده (نظریه سیلوان تامکینز)
عاطفه همیشه هشیارانه نیست و به آسانی قابل دسترسی نمی باشد. در فرایند تکامل، عاطفه قبل از شناخت پدیدار شده و اغلب قبل از فرایندهای شناختی پردازش می شود.
تفاوت هیجان، احساس و عاطفه
هیجان (Emotion): تجربه ای بیولوژیک است که در بدن رخ می دهد و می توان به گونه ای عملی آنها را انداره گرفت، مثلا ترشح نوعی هورمون، یا تغییر در تنفس و ضربان قلب، یا فعالیت مغزی و یا حالات چهره ای. تجربیاتی ذاتی و مشترک و فرا شخصیتی هستند، لحظه ای و ناگهانی اند و اغلب ناخودآگاه اند. همچنین هیجانات مسری هستند.
هیجانات اصلی شامل شادی(لذت)، خشم، غم، ترس، علاقه(عشق)، شرم(احساس گناه) و تنفر(انزجار) هستند. این برچسب های هیجانی، ماهیت های مجزایی ندارند بلکه گروهی از احساسات مختلف هستند. مثلا ترس، در برگیرنده طیفی از پاسخ های نگرانی، اضطراب یا وحشت است. یا خشم در برگیرنده پاسخ هایی مانند بی قراری، تهییج، قاطعیت یا پرخاشگری است.
احساس (Feeling): تجربه ای غیربیولوژیک و ذهنی است که توسط تجربیات و خلق و خوی شخصی شکل می گیرند و از فردی به فرد دیگر و شرایطی به شرایط دیگر متفاوت است. احساس ابراز هیجان به صورت درونی است.
بسیاری از نظریه پردازان احساس را برای تجربه هشیار هیجان به کار می برند. در درمان معمولا درمانگر مکررا احساس های خارج از آگاهی بیمار را شناسایی می کند. پس فعل احساس کردن، معنای گسترده تری دارد زیرا افراد هم می توانند احساس های خود را احساس کنند و هم می توانند حس های دیگر را نیز احساس کنند، مثل حس های بیرونی، مانند حرکت در فضا.
احساسات اطلاعات مهمی را با خود حمل می کنند و حذف این اطلاعات مساوی است با حذف بخش حیاتی از خود. افراد باید با همه احساسات به عنوان نشانه های حیاتی رفتار کنند، هر چند ضرورتا نباید به آنها عمل کرد ولی همیشه باید به آنها توجه کرد.
عاطفه (Affect): عاطفه را می توان پاسخ دهی هیجانی فعلی فرد تعریف کرد که از روی حالت چهره و رفتار کلامی وی استنباط می شود. عاطفه همان چیزی است که هنگام ابراز هیجان در چهره و حالات افراد بصورت ظاهری مشاهده می شود. عاطفه ابراز هیجان به صورت بیرونی است.
عاطفه را می توان مجموعه ای ذاتی از پاسخ های روان شناختی، جسمانی، چهره ای و هورمونی دانست که ما را بر می انگیزد و به طرف رفتاری سوق می دهد. عاطفه همیشه هشیارانه نیست و به آسانی قابل دسترسی نمی باشد. در فرایند تکامل، عاطفه قبل از شناخت پدیدار شده و اغلب قبل از فرایندهای شناختی و به طرز جداگانه ای پردازش می شود.
عاطفه چیزی است که به زندگی ما انگیزه میدهد. ما زندگی خود را به نحوی سازمان می دهیم که تجربه عواطف مثبت را به حداکثر رسانده و عواطف منفی را به حداقل برسانیم. هرچند همیشه در این کار موفق نمی شویم اما این کاریست که انجام میدهیم. به اعتقاد تامکینز، عاطفه برای تمامی انتخاب های مهمی که می کنیم انگیزه ایجاد می کند.
انواع عواطف بر اساس نظریه سیلوان تامکینز(Silvan Tomkins)
- عواطف فعال ساز (مانند خشم): ما را به رفتار کردن، درگیر شدن، یا روی آوردن وا می دارد.
- عواطف بازدارنده (مانند شرم): ما را به بسته رفتار کردن، کناره گیری، یا اجتناب وا می دارد.
بیشتر عواطف در یکی از این دو طبقه قرار می گیرند، اما تعداد محدودی از آنها مانند ترس و تنفر می توانند هم فعال ساز باشند و هم بازدارنده.
انواع عواطف فعال ساز
این عواطف انرژی زا هستند و ما را به سمت یک کنش سوق می دهند. این عواطف معمولا ما را با رویارویی بجای اجتناب، پذیرش بجای خاموشی و حرکت به جای سکون، بر می انگیزانند.
۱- خشم / قاطعیت : آزردگی، تهییج، از کوره در رفتن، اوقات تلخی، غضب، خشم انفجاری
کارکرد : فعال سازی ابراز نیازها، تعیین حد و مرز، عقب راندن یا متوقف کردن عملی نامطلوب و یا جلوگیری از تجاوز به حریم فردی.
۲- غمگینی / سوگ : تاسف، اشک ریختن، هق هق، گریه، عزاداری. تامکینز این طبقه را پریشانی دلتنگی می نامد.
کارکرد : فعال سازی گریستن، استفاده از حمایت اجتماعی، تسکین درد و پذیرش واقعیت فقدان.
۳- ترس / وحشت : هشدار، هول، رعشه، هراس
کارکرد : فعالسازی گریز، ترس، می تواند مانع از کنش شود.
۴- خوشی/ لذت : شادکامی، خرسندی، آرامش، آسودگی، کیف، تسلط، صلح، تعجب، فیض
کارکرد : آرام کردن و سیالی ذهن و بدن و تکرار کنش های لذت بخش، فعال سازی آرامیدگی عضله ها، رهایی و آرامش همراه با آرامش ذهن.
۵- علاقه : شیفتگی، شور، شوق، امید، کنجکاوی، اشتیاق، سرزندگی، رغبت
کارکرد : فعال سازی توجه و تمرکز، روی آوردن یا رفتارهای کاوشی
۶- نزدیکی هیجانی / شفقت : مراقبت، همدلی، عشق، وفاداری، دلبستگی، لذت در دیگران، اعتماد
کارکرد : فعال سازی رفتاری در مقابل نیازهای دیگران، پذیرفتن دیگران، در آغوش گرفتن، لمس کردن، محافظت و مراقبت از دیگران.
۷- عواطف مثبت نسبت به خود : همدلی نسبت به خود، مراقبت از خود، عزت نفس، اعتماد به نفس، خود ارزشمندی
کارکرد : حفظ عزت نفس و یکپارچگی خود، مراقبت از خود
۸- تمایل جنسی : انگیختگی، شهوت، میل جنسی. تامکینز به لحاظ فنی این طبقه را جزو سائق ها می داند.
کارکرد : فعال سازی رفتار جنسی
انواع عواطف بازدارنده
عواطف بازدارنده، ما را به سمت توقف عمل، عقب نشینی به جای پیش روی و انقباض به جای انبساط سوق می دهند. عواطف بازدارنده، پاسخ های ما را تعدیل می کنند. این عواطف، وقتی در حد متوسط به کار می روند، می توانند بی نهایت مفید باشند، ولی زمانی که بسیار کم یا بسیار زیاد استفاده شوند، به بروز آسیب شناسی منجر خواهند شد.
۱- اضطراب / هراس : ترس و وحشت فلج کننده، بیم، نگرانی، عصبی بودن، گوش به زنگ بودن، خوف، دهشت
کارکرد: بازداری رفتارهایی که فرد را در معرض خطر قرار می دهند.
۲- شرم / تحقیر : خودآگاهی، شرمساری، سر افکندگی
کارکرد: بازداری رفتار غیر قابل قبول برای احساس خود شخص.
۳- گناه : خطا، تقصیر، سرزنش خود. تامکینز بر این باور است که این طبقه، برگرفته از شرم / تحقیر است.
کارکرد: بازداری رفتار غیر قابل قبول در زمینهٔ فرهنگی، اجتماعی یا قانونی.
۴- درد / رنج هیجانی: آسیب، آشفتگی، افسردگی، زجر، مصیبت، گرفتاری، بدبختی. درد و رنج یک عاطفهٔ پایه ای واحد نیست، بلکه ترکیبی از عواطف متعدد است(مثلا، پریشانی، گناه، شرم، خشم یا ترس).
کارکرد: بازداری رفتار به واسطهٔ ایجاد ناراحتی یا رنج مفرط.
۵- بی احترامی / تنفر : اهانت، تمسخر، انزجار
کارکرد: بازداری نزدیکی هیجانی به دیگران. به لحاظ بالینی، این عاطفه، بیشتر در تعارضات جنسی یا تروما دیده می شود.
بسته به شیوه استفاده از یک عاطفه و پیامدهای آن عاطفه، عاطفه می تواند برای فرد و محیط اجتماعی مفید(انطباقی) و یا زیان بخش(غیر انطباقی) باشد. مثلا خشم برای تعیین حد و مرز به طرز مناسبی بکار گرفته می شود(انطباقی) و یا به طرز نامناسبی بصورت طغیان و خشم مفرط و یا پرخاشگری استفاده می گردد(غیر انطباقی).
هر کدام از عواطف فعال ساز یا بازدارنده می توانند نسخه های انطباقی یا غیر انطباقی داشته باشند. قضاوت درباره انطباقی بودن نحوه ابراز عاطفه کاملا متاثر از فرهنگ و مذهب و محیط اجتماعی فرد است.
منبع : درمان عاطفه هراسی(راهنمای رواندرمانی پویشی کوتاه مدت). نویسندگان: مک کالو، کان، اندرفر، کاپلان، ولف.