مولفه های هیجان
هیجان دارای چهار بعد اصلی احساس، پاسخ های بدنی، معنای هدف و رفتارهای ابرازگرانه است.
اساسیترین احساساتی که آدمی تجربه میکند هم شامل انگیزههایی مانند گرسنگی و میل جنسی است و هم هیجانهایی مانند شادی و خشم. انگیزهها و هیجانها رابطه تنگاتنگی با هم دارند. هیجانها مانند انگیزههای اساسی میتوانند رفتار را فعال سازند و هدایت کنند، و ممکن است با رفتار برخاسته از انگیزش همراه باشند. برای مثال، میل جنسی نه فقط انگیزهای است نیرومند بلکه منبع بالقوه شادی نیز هست. در این مطلب با مولفه های هیجان آشنا می شویم.
انگیزهها و هیجانها را به رغم شباهتهایی که دارند، باید از هم متمایز دانست. یکی از وجوه تمایز آنها این است که هیجانها را محرکهای بیرونی فرا میخوانند، در حالی که انگیزهها منشاء درونی دارند. بهعبارت دیگر، هیجانها را غالباً رویدادهای بیرونی بر میانگیزند و جلوههای هیجانی نیز معطوف همان رویدادهاست. برعکس، انگیزهها غالباً تحتتأثیر رویدادهای درونی (مثلاً نوعی عدم تعادل زیستی) بروز میکنند و طبیعتا معطوف اشیاء خاصی (مانند غذا، آب، جفت جنسی) در محیط هستند. وجه تمایز دیگر انگیزه از هیجان این است که انگیزه را معمولاً نیاز معینی فرا میخواند، در حالیکه محرکهای بسیار زیادی میتوانند هیجانها را فرا خوانند (برای مثال، پدیدههای بسیار گوناگونی میتوانند موجب خشم شوند).
در عین حال این تمایزها مطلق نیست، چنانکه منبعی بیرونی میتواند انگیزهای را فراخواندـ مثلا منظره غذا می تواند موجب احساس گرسنگی شود. با این حال، تفاوتهای انگیزش و هیجان از نظر منبع فعالسازی، تجربهٔ فردی و میزان تأثیر بر رفتار در چنان حدی است که ناگزیر باید این دو را جداگانه بررسی کنیم.
مولفه های هیجان
هیجان وضعیت پیچیده ای است در پاسخ به تجربه های دارای بار احساسی. هر هیجان حداقل ۶ مولفه دارد(لازاروس، ۱۹۹۱).
- یکی از مولفه های هیجان که با آن بیشتر آشنائیم، تجربهٔ شخصی ما از هیجان است، یعنی حالت عاطفی یا احساساتی که با هیجان همراه هستند.
- واکنشهای جسمانی، دومین مؤلفهٔ هیجان محسوب میشوند. برای مثال، وقتی عصبانی هستید ممکن است بیآنکه بخواهید بدنتان بلرزد یا صدایتان را بلند کنید.
- سومین مؤلفه، مجموعهٔ افکار و باورهایی است که با هیجان همراه هستند و ظاهراً بهطور خودکار در ذهن پیدا میشوند. برای مثال، احساس شادی غالباً همراه با اندیشیدن دربارهی دلائل آن است (موفق شدم، توانستم به دانشگاه راه یابم).
- چهارمین مؤلفهٔ تجربه هیجانی، جلوههای چهره است. برای مثال، وقتی حالت انزجار به شما دست میدهد، احتمالا در حالیکه دهان باز و پلکها نیمبسته است، اخم میکنید.
- پنجمین مؤلفه، واکنشهای کلی به هیجان است. برای مثال، هیجان منفی ممکن است در شما دید منفی نسبت به جهان بیافریند.
- ششمین مؤلفه، پیدایش تمایز به دست زدن به اعمالی معین در ارتباط با هیجان است: یعنی سلسله رفتارهائی که هنگام تجربهٔ هیجانی رخ میکنند؛ مثلاً خشم ممکن است به پرخاشگری منجر شود.
با توجه به آنچه گفته شد، مولفه های هیجان عبارتند از:
- تجربهی ذهنی هیجان.
- پاسخهای جسمانی درونی، بهویژه آنهائی که با دستگاه عصبی خودمختار ارتباط دارند.
- شناختهای شخصی درباره هیجان و موقعیتهای مرتبط با آن.
- جلوههای چهره.
- واکنشهای شخص به هیجان.
- گرایش به اعمال معین.
هیچیک از این مولفهها بهتنهائی گویای حالت هیجانی نیست، بلکه ترکیبی از همه آنها است که هیجان معینی را بهوجود میآورد. علاوه بر این، هر یک از این مؤلفهها ممکن است بر دیگر مؤلفهها اثر بگذارد. برای مثال، ارزیابی شناختی شما از هر موقعیت معین میتواند هیجانی خاص در شما ایجاد کند، اگر فکر کنید فروشنده سعی دارد سر شما کلاه بگذارد، احتمال دارد عصبانی شوید، اما اگر در حال عصبانیت در چنین موقعیتی قرار بگیرید ممکن است رفتار فروشنده را فریبکارانهتر بدانید.
نظریهپردازان هیجان اینک به یک چشمانداز سامانهای در مورد هیجان توجه دارند که در آن مولفه های هیجان با یکدیگر آثار تعاملی دارند. پرسشهای اساسی در نظریههای جدید هیجان، به ماهیت دقیق مؤلفهها و مکانیسم اثرگذاری آنها بر یکدیگر معطوف هستند. برای مثال، پرسشهایی در این زمینه مطرح است که پاسخهای خودمختار، باورها و شناختها، و حالتهای چهره چگونه بر هیجان معینی که تجربه میشود اثر میگذارند. مثلاً میپرسیم وقتی برانگیختگی دستگاه خودمختار شدیدتر باشد، آیا خشم بیشتری تجربه میکنید؟ اصولاً بدون برانگیختگی دستگاه خودمختار میتوان احساس خشم کرد؟ آیا شدت خشم بستگی به اندیشهٔ خاص یا حالت خاص چهره دارد؟ علاوه بر پرسشهای مربوط به شدت هیجان، این پرسش نیز مطرح است که کدامین مولفه های هیجان سبب میشوند که هیجانها را متفاوت از هم احساس کنیم. چه مؤلفههایی هیجانها را از یکدیگر متمایز میسازند؟
برای درک تفاوت میان شدت و تمایز هیجانها، میتوان این احتمال را در نظر آورد که برانگیختگی دستگاه خودمختار، شدت هیجانها را بسیار افزایش دهد، اما الگوی برانگیختگی در هیجانهای مختلف تقریباً یکسان باشد. در صورت صحت چنین فرضی، برانگیختگی دستگاه خودمختار را نمیتوان ملاکی برای تمایز هیجانها از یکدیگر دانست.
برانگیختگی و هیجان
وقتی هیجان شدیدی از قبیل ترس یا خشم دست میدهد، احتمالا تغییرات بدنی متعددی را نیز احساس میکنیم که از آن جمله، تند شدن تنفس و ضربان قلب، خشکی گلو و دهان، عرق کردن، لرزش بدن و احساس دلآشوبه. قسمت عمده تغییرات فیزیولوژیائی که همزمان با برانگیختگی هیجانی رخ میکند ناشی از فعال شدن بخش سمپاتیک دستگاه عصبی خودمختار است که آمادهسازی بدن برای اقدام اضطراری را بر عهده دارد. دستگاه سمپاتیک تغییرات زیر را سبب میشود (که البته لزوما همزمان روی نمیدهند).
- فشارخون و ضربان قلب افزایش مییابد.
- تنفس تندتر میشود.
- مردمک چشم فراخ میشود.
- تعریق افزایش مییابد و ترشح بزاق و مخاط کم میشود.
- سطح قند خون بالا میرود تا انرژی بیشتری فراهم شود.
- بههنگام جراحت، خون سریعتر لخته میشود.
- خون بهجای معده و روده، بیشتر بهسوی مغز و عضلات مخطط سرازیر میشود.
- موهای پوست سیخ میشود و باعث دانهدانه شدن پوست میگردد.
دستگاه سمپاتیک، جاندار را آماده صرف انرژی میکند. وقتی هیجان فروکش میکند، دستگاه پاراسمپاتیک، دستگاه حفظ انرژی، کنترل را بر عهده میگیرد و جاندار را بهحالت بهنجار باز میگرداند.
این فعالیتهای دستگاه عصبی خودمختار را فعالیت نواحی حیاتی خاصی از مغز، از جمله هیپوتالاموس و قسمتی از دستگاه کناری (لیمبیک) راهاندازی میکند. از این نواحی تکانههائی به هستههائی در ساقه مغز که بر عملکرد دستگاه عصبی خودمختار نظارت دارند، فرستاده میشود. آنگاه، دستگاه عصبی خودمختار بهطور مستقیم بر عضلات و اندامهای درونی اثر میگذارد تا برخی تغییرات بدنی که قبلاً توصیف شده صورت گیرد، و ضمنا بهطور غیرمستقیم موجب ترشح هورمونهای آدرنال میشود تا تغییرات بدنی دیگری صورت پذیرد.
باید توجه داشت که برانگیختگی شدید فیزیولوژیائی، مشخصه آن دسته از حالات هیجانی از قبیل خشم یا ترس است که طی آن جاندار برای دست زدن به عمل، مثلاً جنگیدن یا فرار کردن، آماده میشود. برخی از این پاسخها ممکن است در مواقع شادی یا تحرک جنسی نیز روی دهند. توجه شود که در برخی حالات هیجانی مانند اندوه یا ماتم بعضی از فرایندهای بدنی کند میشود.
منبع : زمینه روانشناسی هیلگارد / انتشارات رشد / فصل ۱۱