تفاوت روان پویشی و روانکاوی
روانکاوی کلاسیک عمدتا بر روانشناسی نهاد استوار بوده است که در آن غرایز و تعارض هایی در رابطه با این غرایز، نیروهای برانگیزنده شخصیت، آسیب روانی در نظر گرفته شده اند، در حالی که برخی از روانکاوان هنوز نظریه روانشناسی نهاد را ترجیح می دهند. دیگران از الگوی هارتمن ، کریس ، لوینشتاین ، اریکسون و راپاپورت پیروی می کنند که به ایجاد روانشناسی خود کمک کرده اند .
روانکاوی | روان پویشی |
نهاد | خود |
درون روانی | میان فردی |
دفاع ها | تسلط ، سازگاری |
زیستی | اجتماعی |
۱ – در حالی که روانشناسی نهاد، فرض می کند که خود تمام انرژی خویش را از نهاد کسب می کند. روانشناسی ایگو، فرض می کند که خود دارای فرایند هایی مثل حافظه، ادراک و هماهنگی حرکتی است که فطری هستند و انرژی مجزا از نهاد دارند .
۲ – روانشناسی نهاد در تعارض های جاری بین غرایز و مقررات جامعه خود برای یافتن تعادل امن و ارضا کننده فقط وظیفه دفاعی دارد. اما در روانشناسی خود، خود جایگاهی فارغ از تعارض دارد و سازگاری فرد با واقعیت و تسلط بر محیط از جمله آنها است . تلاش خود برای سازگار شدن با واقعیت عینی و تسلط یافتن بر آن انگیزش اصلی رشد شخصیت است. روانشناسی خود فرض می کند که خود عالم بدون تعارض هم دارد.
روانشناسان خود تعارض های ناشی از تکانه ها را رد نمی کند بلکه فقط تلاش مجزای خود برای سازگاری و تسلط را با اهمیت می دانند.
۳ – روانشناسی نهاد، آسیب روانی را ناشی از تثبیت اولیه جنسی یا پرخشگری می دانند ولی روانشناسان ایگو، آسیب روانی را ناشی از ناتوانی در پروراندن فرایند های خود مانند قضاوت و استدلال اخلاقی می دانند.
منبع : نظریه های روان درمانی ، پروچاسکا و نوکراس ، یحیی سید محمدی ، تهران ، نشر روان.