دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

مغز انسان

مغز انسان حدود ۲۵ درصد کالری(انرژی) روزانه را مصرف می‌کند.

در انسان، مغز و نخاع مجموعا بخش دستگاه عصبی مرکزی (CNS) را تشکیل می‌دهند که وظیفه آن دریافت وضعیت درونی و بیرونی بدن، پردازش پیام‌های دریافتی و صدور فرمان‌های مرتبط است.

اعصاب مغزی

مغز انسان، عضو مرکزی دستگاه عصبی انسان است که به همراه طناب نخاعی، دستگاه عصبی مرکزی را تشکیل می‌دهند. مغز، شامل مخ، ساقه مغز و مخچه است. این عضو، اکثر فعالیت‌های بدن، همچون پردازش، یکپارچه سازی و هماهنگ‌کردن اطلاعات دریافتی از اعضای حسی را کنترل کرده و با ارسال دستورالعمل‌هایی به سایر نقاط بدن، تصمیم‌سازی می‌کند. مغز در استخوان‌های جمجمه قرار داشته و توسط آن‌ها محافظت می‌شود.

مغز به ۳ قسمت تقسیم می شود :

  • رومبانسفال (مغز پسین) : پشتی ترین و انتهایی ترین بخش مغز است که شامل بصل النخاع، پل مغزی و مخچه است.
  • مزانسفال (مغز میانی) : شامل بام مغز، کلاهک، برجستگی فوقانی، برجستگی تحتانی و جسم سیاه است
  • پروزانسفال (مغز پیشین) : شامل تالاموس ، هیپوتالاموس ، قشر مخ ، هیپوکامپ و گره های پایه است.

مغز پسین

بصل النخاع بخشی از نخاع است که در محل ورود به جمجمه کمی قطور می شود و با همکاری اعصاب جمجمه ای بر پیامهای حسی سر ، حرکت ماهیچه های سر و برون دادهای پاراسمپاتیکی نظارت دارد . بصل النخاع برخی از بازتابهای حیاتی از جمله : تنفس ، ضربان قلب ، استفراغ ، ترشح بزاق ، سرفه و عطسه را کنترل می کند . آسیب به بصل النخاع مرگ آور است .مصرف زیاد مواد افیونی به دلیل آسیب رساندن به بصل النخاع ، منجر به مرگ خواهد شد.

اعصاب مغزی

اعصاب جمجمه ای: همانطور که قسمتهای پایین بدن از طریق اعصاب حرکتی و حسی با نخاع در ارتباط هستند ،گیرنده های ماهیچه ای سر و اندامهای درونی بدن با ۱۲جفت عصب جمجمه ای، یکی از چپ و یکی از راست به مغز متصل هستند . هر عصب جمجمه ای از یک هسته مرکزی سرچشمه می گیرد که خاستگاه آن دسته ای از نورونهایی است که داخل CNS (دستگاه عصبی مرکزی که مغز ونخاع را شامل می شود) قراردارند. هسته ها اطلاعات حسی دریافتی را یکپارچه می کنند و بر پیامهای حرکتی ارسالی نظارت دارند. هسته های اعصاب شماره ۵تا ۱۲ جمجمه ای در بصل النخاع و پل مغزی قراردارند. هسته های اعصاب شماره ۱تا ۴ در مغز میانی و مغز پیشین قرار دارند.

شماره نام عصب کارکرد اصلی
۱ بویایی بوییدن
۲ بینایی دیدن
۳ محرک حرکت چشم نظارت بر حرکات چشم، انقباظض مردمک
۴ اشتیاقی (قرقره ای) نظارت برحرکات چشم
۵ سه قلو حسهای پوستی صورت ، نظارت بر ماهیچه های آرواره برای جویدن و بلعیدن
۶ محرک خارجی چشم نظارت برحرکات چشم
۷ صورتی (چهره ای) چشایی، نظارت برچهره، گریه کردن، ترشح بزاق و بازشدگی عروق خونی سر
۸ شنوایی شنیدن ، تعادل
۹ زبانی – حلقی چشایی در جلوی زبان، نظارت برجویدن، ترشح بزاق،حرکات گلو (هنگام صحبت کردن)
۱۰ واگ حس های مربوط به گردن و قفسه سینه، نظارت برگلو، مری،حنجره، اعصاب پاراسمپاتیک معده، روده ها و سایر اندامها
۱۱ شوکی نظارت بر حرکات گردن و شانه
۱۲ زیرزبانی کنترل ماهیچه های زبان

پل مغزی در جلوی بصل النخاع قراردارد و مانند بصل النخاع هسته های تعدادی از اعصاب جمجمه ای را در بر می گیرد . در پل مغز رشته های اصلی اعصاب نخاعی به صورت ضربدری در می آیند ، بطوریکه نیمکره راست مغز با ماهیچه های سمت چپ بدن و نیمکره چپ مغز با ماهیچه های سمت راست بدن ارتباط پیدا می کند . بصل النخاع و پل مغزی ، دستگاه شبکه ای و دستگاه رافه را نیز در بر می گیرند.

دستگاه شبکه ای reticular formation به دو بخش بالا رو و پایین رو تقسیم می شود . بخش پایین رو : یکی از چندین منطقه مغزی است که بخشهای حرکتی نخاع را کنترل می کند . بخش بالارو : برون دادهایی را به بیشتر مناطق قشر مخ ارسال می کند ، به ویژه مناطقی که برانگیختگی و توجه را افزایش می دهند.

دستگاه رافه raphe system با ارسال آکسونهایی به مغز پیشین ،آمادگی مغز را برای پاسخ دادن به محرکها افزایش یا کاهش می دهد.

مخچه cerebellum با شیارهایی عمیق و فراوان از ساختارهای نسبتا بزرگ مغز پسین است. تا مدتها به اشتباه پژوهشگران مخچه را مرکز کنترل حرکات فرض می کردند ، یا آنرا مرکز تعادل و هماهنگی می دانستند . این درست است که در صورت آسیب دیدن مخچه ، فرد تعادل خود را از دست می دهد ، اما عملکرد مخچه چیزی فراتر از تعادل و هماهنگی حرکتی است. کسانی که مخچه آنها آسیب می بیند ، تغییر توجه شان از محرکهای دیداری به شنیداری و بالعکس با مشکل مواجه می شود ، مشکل دیگر این افراد درک زمان است ، یعنی در مورد گذشت زمان قضاوت درستی ندارند.

مغز میانی

در وسط مغز قرار دارد. در پستانداران بالغ مغز پیشین آن را احاطه کرده است . اما در پرندگان و ماهیها ساختاری برجسته است . بالاترین قسمت مغز میانی بام مغز tectum نام دارد .در دو سوی بام مغز دو برآمدگی به چشم می خورد ،به نامهای برجستگی فوقانی و برجستگی تحتانی که در پردازش اطلاعات نقش دارند . در زیر بام مغز ، کلاهک مغز tegmentum قراردارد (بام مغز کلاهک را می پوشاند و کلاهک نیز بسیاری از ساختارهای مغز میانی را). کلاهک مغز ، هسته های اعصاب سوم وچهارم جمجمه ای ، بخشی از دستگاه شبکه ای ، راههای عصبی بین نخاع و مغز پیشین را نیز در برمی گیرد ، قسمت دیگری از مغز میانی ،جسم سیاه (Substancial nigra) است که در بیماران مبتلا به پارکینسون این بخش تحلیل می رود.

مغز پیشین

برجسته ترین بخش مغز در پستانداران ، مغز پیشین است . بخش خارجی آن قشر مخ نام دارد و همراه با سایر ساختارهای زیر قشر مخ ، مغز پیشین را می سازند. تالاموس که شاهراه ورود اطلاعات به قشر مخ است گره های پایه نقش مهمی در حرکت ایفا می کنند، و مجموعه چند ساختار بهم پیوسته در اطراف ساقه مغز که دستگاه لیمبیک نام دارد ، ساختارهای زیر قشری تشکیل دهنده مغز پیشین هسستند . دستگاه لیمبیک نقش ویژه ای در رفتارهای انگیزشی وهیجانی دارد. مانند :خوردن ،آشامیدن، رفتار جنسی ، اضطراب و پرخاشگری . پیاز بویایی ، هیپوتالاموس ،هیپوکامپ ،آمیگولا و شکنج کمربندی قشر مخ ، بخشهای تشکیل دهنده دستگاه لیمبیک هستند.

تالاموس مثل دو توپ به هم چسبیده ، در مغز پیشین قرار دارد . بیشتر اطلاعات حسی ابتدا به تالاموس می روند و بعد از پردازش اولیه قشر مخ ارسال می شوند . بسیاری از هسته های تالاموس ، درون دادهای اولیه خود را پس از دریافت از یکی از دستگاههای حسی مانند بینایی ، به مناطق مربوط قشر مخ ارسال می کنند ،از این مناطق اطلاعاتی به عنوان بازخورد به هسته های تالاموس فرستاده می شود .این بازخوردها اطلاعات ارسال شده به قشر مخ و گره های پایه را اصلاح می کنند.

به عنوان مثال : محرکهای دیداری و شنیداری هسته ای را در تالاموس ، که فورا اطلاعات را به قشر مخ می رساند ، تحریک می کنند ، در صورتی که این محرکها قبلا با تقویت کننده هایی پیوند خورده باشند ، قشرمخ پیامهای تشدید فعالیت را به تالاموس ارسال می کند . در غیر این صورت بازخوردهای قشر مخ موجب کاهش فعالیت تالاموس می شوند.

هیپوتالاموس ساختار کوچکی است که نزدیک پایه مغز و درست در جلوی تالاموس قرار دارد. هیپوتالاموس پیوندهای گسترده ای با بخشهای مغز پیشین و مغز میانی دارد. هیپوتالاموس بر رفتارهای هیجانی و انگیزشی و چرخه خواب و بیداری نظارت دارد . آسیب به هسته های هیپوتالاموس منجر به ناهنجاریهایی در رفتار انگیزشی می شود .رفتارهای تجربی مانند: خوردن، آشامیدن ، تنظیم درجه حرارت بدن ، رفتار جنسی ، پرخاشگری و میزان فعالیت بدن .

غده هیپوفیز غده ای درون ریز است (تولید کننده هورمون ) که از طریق رگهای خونی ، رشته های عصبی و بافت پیوندی به هیپوتالاموس چسبیده است . هیپوفیز در پاسخ به پیامهای هیپوتالاموس ،هورمونهای مناسب ساخته و آنها را به جریان خون می ریزد و درجریان خون نیز آنها را به اندامهای مورد نظر هدایت می کند .

گره های پایه مجموعه ای از ساختارهای زیر قشری اند ،که در مجاورت تالاموس قرار دارند و به سه بخش اصلی تقسیم می شوند : هسته دم دار ، هسته عدسی و گلوبوس پالیدوس . زیر مجموعه های زیادی گره های پایه را می سازند ، که هرکدام با مناطق خاصی از مغز به تبادل اطلاعات می پردازند . ارتباط این مجموعه ها با مناطق پیشانی بیشتر است ، زیرا مناطق پیشانی مسئول برنامه ریزی پیامدهای رفتار ،جنبه های خاصی از حافظه و تجلی هیجانی است . بیماری پارکینسون و کره هانتیگتون ناشی از آسیب دیدگی و تخریب گره های پایه هستند ،که اختلال حرکتی همراه با افسردگی ،کاهش حافظه و استدلال و اختلال در توجه از بارزترین نشانه های آنهاست .

مغز پیشین پایه چندین ساختار در سطح پشتی مغز پیشین وجود داد که هسته پایه یکی از آنهاست . این هسته درون دادهایی را از هیپوتالاموس و گره های پایه دریافت می کند، همچنین آکسونهایی را که استیل کویین ترشح می کند ، به مناطق گسترده ای از قشر مخ می فرستد. این هسته بین برانگیختگی هیجانی هیپوتالاموس و پردازش اطلاعات در قشر مخ نقش رابط را بازی می کند .عامل کلیدی برای برانگیختگی ، بیداری و توجه به حساب می آید . بیماران مبتلا به پارکینسون وآلزایمر به دلیل غیر فعال شدن یا آسیب دیدگی هسته پایه در فرآیندهای فکری و توجه دچار نقص می شوند.

هیپوکامپ ساختاری است بزرگ بین تالاموس و قشر مخ ، تقریبا در سمت پشتی مغز پیشین ، هیپوکامپ با اندوزش برخی رویدادها ، نقش ویژه ای در حافظه ایفا می کند. افرادی که هیپوکامپ آنها آسیب دیده در اندوزش خاطرات جدید با مشکل مواجه می شوند ،اما خاطرات مربوط به پیش از آسیب دیدگی خود را به خوبی به یاد می آورند.

جانبی شدن مغز

عدم تقارن چپ-راست که در مغز اکثر حیوانات نیز به چشم می‌خورد از اولین نشانه‌های آشکار در دوران ابتدایی تحول مغز است که براثر نوعی رقابت میان دو نیمکره در جذب سلول‌های عصبی شکل می‌گیرد. تأثیر ساختار نامتقارن مغز در تمامی سطوح مولکولی، ژنتیکی، نورونی، نوروترانسمیتری، تشریحی و رفتاری در مغز افراد سالم و یا بیماران عصب‌شناختی قابل‌ بررسی و مشاهده است. در افراد سالم، مغز به‌ صورت یک کل یکپارچه عمل می‌کند و اطلاعات یک نیمکره از طریق جسم پینه‌ای به نیمکره‌ی دیگر انتقال می‌یابد.

مفروضات در حیطه‌ جانبی شدن مغز:

  1. جانبی شدن نسبی است نه مطلق: هر دو نیمکره تقریبا در هر رفتاری نقش دارند مثلاً اگرچه نیمکره‌ چپ برای تولید زبان حائز اهمیت است اما نیمکره‌ راست نیز دارای برخی از قابلیت‌های زبانی است. و یا هر دو گوش، اطلاعات را به هر دو نیمکره مغز ارسال می کنند.
  2. مکان مغزی، به‌ اندازه‌ سمت مغزی در فهم کارکرد مغز اهمیت دارد: در واقع، اغلب بسیار دشوار است که در غیاب داده‌های عصب‌شناختی آسیب‌های بیماران عصب‌شناختی در یک نیمکره را موضع یابی کرد حتی اگر مکان آن کاملاً مشخص باشد. شاید بهترین کار این باشد که فکر کنیم بسیاری از کارکردهای کورتکس مغز به‌صورت موضعی هستند و سمت‌وسوی نیمکره‌ای را تنها یکی از ویژگی‌های موضع یابی بدانیم.
  3. جانبی شدن تحت تأثیر عوامل ژنتیکی و محیطی است: سازمان‌بندی مغزی برخی از افراد چپ‌دست و زنان نسبت به افراد راست‌دست و مردان تقارن کمتری دارد.
  4. جانبی شدن در طیفی از حیوانات نیز مشاهده‌ شده است: ابتدا این باور وجود داشت که عدم تقارن مغزی از ویژگی‌های منحصر به‌ فرد انسان است و با زبان ارتباط دارد، اما مغز پرندگان آوازه‌خوان، موش‌ها، گربه‌ها، میمون‌ها و بوزینه‌ها هم به‌صورت تشریحی و کارکردی نامتقارن است.

تفاوت دو نیمکره مغز:

  1. نیمکره راست کمی بزرگ‌تر و سنگین‌تر از نیمکره‌ی چپ است، اما نیمکره‌ی چپ ماده‌ی خاکستری بیشتری در مقایسه با ماده‌ی سفید دارد.
  2. قطعه‌های گیجگاهی، عدم تقارن ساختاری قابل‌توجهی نشان می‌دهند که بیانگر اساس تشریحی تخصص‌یافتگی مشاهده‌شده در قطعه‌های گیجگاهی راست و چپ در زبان و کارکردهای موسیقیایی است.
  3. عدم تقارن کورتکس قطعه‌های گیجگاهی با عدم تقارن مغز میانی متناظر در تالاموس همبستگی دارد؛ به‌طوری‌که تالاموس چپ برای کارکردهای زبانی غالب است.
  4. ناحیه بروکا در سمت چپ و راست به‌صورت متفاوتی سازمان‌دهی شده است؛ به‌طوری‌که ناحیه‌ی قابل‌مشاهده در سطح مغز حدوداً یک‌سوم در سمت راست که تن (آهنگ) صدا را تحت تأثیر قرار می‌دهد بزرگ‌تر از سمت چپ است.
  5. توزیع انتقال‌دهنده‌های عصبی مختلف هم در مناطق ساب کورتیکال و هم در نواحی کورتیکال نامتقارن است
  6. نیمکره‌ی راست بیشتر از نیمکره چپ به سمت جلو گسترش‌یافته است، نیمکره‌ی چپ بیشتر از نیمکره‌ی راست به سمت عقب امتداد دارد.
  7. جزئیات عدم تقارن تشریحی، تحت تأثیر جنسیت و ‌دست برتری قرار دارد. به نظر می‌رسد بیشترین عدم تقارن در نواحی زبانی و کمترین عدم تقارن در لوب گیجگاهی قدامی و در لوب فرونتال خلفی-میانی باشد.

منابع :

  • فیزیولوژی اعصاب و غدد درون ریز / سیدعلی حائری روحانی / نشر سمت
  • مبانی روان شناسی فیزیولوژیک / نیل کارلسون / ترجمه مهرداد پژهان / نشر ارکان دانش
۴ ۴ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

5 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
CapIA
۱۳۹۴/۱۰/۱۹ ۱۵:۳۶

با سلام
می خواستم بدونم آیا این نوشته نقل قول مستقیم از کتاب فیزیولوژی اعصاب و غدد درون ریز است یا نه؟
با تشکر

CapIA
۱۳۹۴/۱۰/۲۴ ۱۴:۱۹

می تونید مشخصا بگید که هر بخش به کدام کتاب مربوط می شه ؟
با تشکر

reihaneh
۱۳۹۹/۰۲/۲۴ ۱۰:۵۲

سلام ببخشیدچرانمیشه متون روکپی کرد؟