سرشت جنسی انسان ۳
چند میلیون سال در چند صفحه
چند میلیون سال قبل، اجداد کهن ما (هومو اِرِکتوسها ) از یک نظام جفت گیریِ مشابه با گوریل ها که در آن جنس نر برای غلبه بر نرهای دیگر و حفظ حرم سرایی از ماده ها مبارزه می کرد، به نوع دیگری از نظام جفت گیری روی آوردند که در آن اکثر نرها به ماده ها دسترسی جنسی داشتند. معدودی از متخصصان هستند که بر سر شواهد فسیلی این تغییر مسیر اختلاف نظر دارند.
با این حال، هنگامی که می خواهیم ببینیم این تغییر مسیر نمایانگر چه چیزی است، با آن دسته از متخصصانی که مدافع روایت مرسوم در روانشناسی تکاملی هستند اختلاف نظر پیدا می کنیم. روایت مرسوم بر این باور است که این تغییر مسیر زمانی رخ داد که الگوی «پیوند زناشویی بلندمدت» در گونه ی ما شکل گرفته بود. در واقع آنجا که مجادله بر سر سرشت میل جنسی انسان است، تنها دو گزینه مورد پذیرش است: «انسانها به شکلی تکامل یافته اند که یا تک همسر باشند یا چندهمسر»؛ و معمولاً با این نتیجه گیری همراه می شود که زنان غالباً الگوی اول و مردان الگوی دوم را ترجیح خواهند داد.
پس تکلیف «الگوی جفت گیری های همزمان و متعدد» چه می شود، الگویی که بر اساس آن اکثر مردان و زنان به طور همزمان بیش از یک رابطه ی جنسی داشتند؟ صرف نظر از برخی ملاحظاتِ اخلاقی، چرا با وجود شواهد و مدارکی که در این راستا وجود دارد، «الگوی جفت گیری های همزمان» در ماقبل تاریخ حتی مورد بررسی هم قرار نمی گیرد؟
اگر شما هم مدتی را در میان نخستی هایی سپری کنید که نزدیکترین خویشاوندیِ زیستی را با انسان ها دارند، به وضوح خواهید دید که شامپانزه های ماده بارها در طی یک روز با اکثر نرهای مشتاق یا همه ی آنها دست به آمیزش جنسی می زنند. همچنین شاهدِ متداول بودنِ سکس گروهی در بین بونوبوها خواهید بود. این عمل تک تک بونوبوها را به آرامش رسانده و موجب تداومِ شبکه های اجتماعی پیچیده ی آنان می شود. اگر عطش جنسیِ انسان معاصر را که در انواع خاصی از پورنونگاری ها مستتر است یا محدودیت های ملال آور تک همسریِ جنسی را که همه با آن آشناییم در نظر آورید، به سرعت با یادگارهای اجدادِ اَبَر جنسی مان مواجه خواهید شد.
اندام های ما نیز روایتگر همین داستانند. بیضه های مردان که بسیار بزرگتر از بیضه های هر نخستی تک همسری است، همواره باید در خارج از بدن که دما پایین تر است آویزان باشند تا بدین وسیله سلول های اسپرم همیشه برای انزال های متعدد مهیا باشد. به علاوه، جنس نر در گونه ی انسان دارای کلفت ترین آلت در میان تمام نخستی های روی زمین است. از سوی دیگر، تاب خوردنِ پستان های زنان (که مطلقاً ضرورتی در زمینه ی شیردهی ندارد)، آه و ناله های مشهود از سر شوق و لذت (آواهای جفت گیری) و قابلیت آنان برای تجربه ی ارگاسم های متعدد، همگی حامیِ دیدگاهی است که بر آسانگیری جنسیِ ماقبل تاریخ تاکید می ورزد. هر یک از این نمونه ها مانعی بزرگ بر سر راه پذیرش روایت مرسوم در روانشناسی تکاملی است.
هنگامی که مردم زندگی در جوامع کشاورزیِ متمرکز را آغاز کردند، ماهیت اجتماعیِ جوامع عمیقاً و به شکلی بی بازگشت دستخوش تغییر شد. ناگهان دانستن اینکه زمین شما در کدام نقطه پایان می یابد اهمیتی تعیین کننده یافت و همسایه شدن انسانها آغاز شد. دهمین فرمانِ کتاب مقدس یادآور همین تغییر است: «چشم طمع به خانه ی همسایه نداشته باش، چشم طمع به زن همسایه نداشته باش، چشم طمع به نوکر همسایه، کلفت همسایه، گاو نر همسایه، قاطر همسایه، یا هر چیزِ متعلق به همسایه نداشته باش.» بدیهی ست شاید بزرگترین بازنده ی این انقلاب کشاورزی (قطع نظر از برده ها و غلامان) زنان بودند که نقش محوری خود در جوامع گردآورنده را از دست داده و همراه با خانه، بردگان و چارپایانِ اهلی تبدیل به دارایی دیگری برای مردان شدند تا از آنها مواظبت شود.
کتاب خاستگاه های کشاورزی نوشته ی باستان شناس استیون میفن این رخداد تاریخ بشر را این چنین توصیف می کند: «این دگرگونی و تغییر مسیر موجب شد تا انسان های کنونی در قیاس با سایر موجودات و انسان های پیش از آن، سبک زندگی کاملاً متفاوتی را پی بگیرند». این مهمترین چرخش و تغییر مسیر در داستان گونه ی ماست. این تغییر مسیر به سوی کشاورزی به مراتب تأثیرِ بنیادی تری از مهار آتش، اختراع ماشین چاپ، اختراع ماشین بخار، شکافتن اتم یا نظایر آن بر خط سیرِ حیات انسان داشته است. حقیقتاً همه چیز به همراهِ کشاورزی تغییر کرد: ماهیتِ پایگاه و قدرتِ اجتماعی، ساختارهای اجتماعی و خانواده، رابطه ی انسان با طبیعت، نحوه ی پرستش خدایان، امکان جنگ بین گروه ها، کیفیت زندگی، طول عمر و به همان شکل قوانین حاکم بر میل جنسی انسان.
تیموتی تیلور نویسنده ی کتاب سکس در ما قبل تاریخ ، با استناد به شواهد باستان شناسی می نویسد: «در حالی که سکس برای فردِ شکارگر-گردآورنده نمایانگر اندیشه ی اشتراک گذاری و تعالی جامعه بود، برای نخستین کشاورزان تبدیل به ابزاری برای سرکوب، فرونشاندن شهوت، هراس از همجنس گرایی و افزایش تولید مثل شد.» تیلور نتیجه می گیرد که «کشاورزان به دلیل هراس از ماجراجویی های میل جنسی انسان، دست به تخریب و کنترل آن زدند».
از این پس، زمین می توانست تصرف شود، به تملک در آید و به عنوان میراث از نسلی به نسل بعد منتقل شود. خوراک که پیش تر از طریق شکار و گردآوری تأمین و مصرف می شد، حالا می بایست کاشته شود، مراقبت شود، برداشت شود، انبار شود و دست آخر به فروش برسد. حصارها، دیوارها و سیستم های آبیاری بر پا شد. برای مراقبت از آنها تشکیلات نظامی پایه گذاری و تقویت شد تا کنترل اوضاع را در دست بگیرد. در راستای تحکیم نهاد مالکیت خصوصی، برای نخستین بار در تاریخِ گونه ی ما قطعیت پدری اهمیتی تعیین کننده یافت.
با این وجود، روایت مرسوم در روانشناسی تکاملی مصرانه می گوید: «قطعیت پدری همیشه بیشترین اهمیت را برای گونه ی ما داشته است. اینکه ما زندگی جنسی مان را حول قطعیت پدری سازماندهی کرده ایم، چیزیست که از سوی ژنهای مان به ما دیکته شده است.» اگر این چنین است، پس چرا شواهد ثبت شده در رشته ی انسان شناسی مملو از نمونه هایی از جوامعی ست که در آنها قطعیت پدری چیزی کم اهمیت یا بی اهمیت محسوب می شود و مردان هیچ نگرانی در مورد وفاداری جنسی زنان ندارند؟
منبع: سرشت جنسی انسان: فراز و نشیب روابط جنسی از ماقبل تاریخ تا امروز/ کریستوفر ریان و ساسیلدا جِفا/ ترجمه ی مهبد مهدیان.
لینک دانلود کتاب : سرشت جنسی انسان