دروازه ناخودآگاه و هیپنوتیزم
ذهن خودآگاه و نیمه آگاه و ناخودآگاه
بدون دسترسی به لایههای عمیق ذهن، به آرامش نمیرسیم و شادیها و لذت ها گذرا خواهند بود، زیرا مرکز هیجانات در ناخودآگاه ذهن جای دارد.
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که بارها با تمام وجود، تصمیم قطعی گرفته اید که فلان کار را با جدیت انجام دهید اما علیرغم یک شروع نسبتاً خوب، زود سرد شدید و آن را رها کردید. بدین ترتیب یک شکست به کارنامهی شکستهایتان افزودهاید و به عزت نفس خود بیش از پیش آسیب رساندهاید. اکثر مردم پس از چند تلاش ناموفق برای یک کار، در نهایت به این نتیجه میرسند که قادر به انجام آن نیستند و با ناامیدی دست از تلاش میکشند، فرآیندی که در روانشناسی درماندگی آموختهشده نام دارد. در این مقابه با هیپنوتیزم و ناخودآگاه بیشتر آشنا می شویم.
آیا برای شما پیش نیامده که تصمیم قطعی بگیرید وزن کم کنید و حتی برای این کار برنامهریزی کنید مثلاً به متخصص تغذیه مراجعه کنید، در یک باشگاه ورزشی ثبت نام کنید، حتی مدتی هم بهخوبی پیش بروید، اما ناگهان تمام این کارها را رها کنید و بهسرعت حتی چاقتر از قبل شوید؟ آیا همین روند ناموفق را برای سایر تصمیمهایتان مثلاً مطالعهی زبان، قبولی در فلان کنکور مهم و یا کارهای بزرگ دیگر تکرار نکردهاید؟ سؤال اساسی این است که چرا علیرغم داشتن انگیزهی بالا و تصمیم قطعی به تغییر، این مهم اتفاق نمیافتد؟ پاسخ این سؤال را باید در چگونگی کارکرد ذهن جستجو کرد.
واقعیت این است که بدون دستیابی به ذهن ناهشیار، رؤیاها به حقیقت نمیپیوندند و قلههای هدف فتح نمیشوند. بدون دسترسی به لایههای عمیق ذهن، به آرامش نمیرسیم و شادمانیها و لذایذ گذرا خواهند بود زیرا مرکز هیجانات در خودآگاه نیست بلکه در بخشهای عمیقتر ذهن جای دارد. تلاش طاقتفرسا برای ایجاد تغییر صرفاً از طریق اراده و بدون بهکارگیری مکانیسمهای ذهن ناخودآگاه، آب در هاون کوفتن است. بنابراین برای ایجاد تغییرات پایدار نیاز به دستکاری لایههای عمیقتر ذهن داریم. جایی که مسؤول احساسهای خوب و بد ماست.
افکار و باورها با ریشه دواندن در ناخودآگاه موجب خلق دیدگاههای ما میشوند و این فرآیندیست که بهطور خودکار و بدون هشیاری ما عمل میکند. در واقع همگی ما عینکهایی به چشم داریم که جهان اطراف را از پشت آنها میبینیم. سیستمی از فیلترهای ذهنی که تنها به دستجات خاصی از اطلاعات اجازهی عبور میدهند و این باعث میشود تا همهی انسانها واقعیات اطراف را تحریفشده و تغییریافته ببینند. این بدان معناست که ما برداشت و تفسیر خود از وقایع را ادراک میکنیم نه خود واقعیت را. وقتی ناخودآگاه شما سرشار از افکار و باورهای مثبت است، زندگی زیبا و لذتبخش بهنظر میآید و زمانی که پر از باورها و افکار منفی باشد، خستهکننده و آزاردهنده خواهد بود.
افکار و تصاویر مثبت، بذرهای موفقیتاند ولی تا زمانی که در اعماق ناخودآگاه کاشته نشوند، رشد نخواهند کرد و بنابراین منشأ تغییر پایداری نخواهند شد. مشکل اینجاست که فاکتور انتقادی ذهن خودآگاه در اغلب مواقع، این افکار را بلوک میکند و مانع دسترسی آنها به نیمه آگاه و ناخودآگاه میشود. لازم است بذرها از سد محکم و صعبالعبور خودآگاه گذر کنند تا به خاک حاصلخیز ناخودآگاه برسند و تنها در این مکان است که امکان باروری و رشدشان وجود دارد. اگر ما بخواهیم گیاه گل سرخ را در باغچهای پرورش دهیم ولی بذرها را به جای آنکه داخل خاک بکاریم، بر روی یک صفحهی حایل مثلاً یک سینی بریزیم و سینی را روی خاک قرار دهیم هرگز شاهد رشد گیاه و مشاهدهی گلهای زیبای رُز نخواهیم بود. همین موضوع در مورد ذهن انسان نیز صادق است. شما میتوانید ساعتها تصاویر مثبت را در ذهن خود مجسم کنید یا جملات تأکیدی را هزاران بار برای خود تکرار کنید، اما تا زمانی که این تصاویر و افکار به ناخودآگاهتان دسترسی نداشته باشند، هیچ تغییر پایداری را شاهد نخواهید بود.
خاطرات مدفون شده در ذهن
ذهن را می توان به اختصار حاصل کارکرد مغز دانست. مغز یک ساختار فیزیکیست که قابل رویت و قابل لمس است، در حالی که ذهن را نمیتوان دید و فقط از روی آثار آن میتوان به ماهیتش پی برد. شاید بتوان تا حدودی مغز و ذهن را به سختافزار و نرمافزار کامپیوتر تشبیه نمود. در واقع ذهن بخشی غیر فیزیکی از انسان است که هدایت وی را به عهده دارد.
همهی اعمال آدمی الزاماً بر پایهی تصمیمات و تفکرات هشیارانه نیست و حل همهی مسألهها نیز لزوماً در هشیاری صورت نمیگیرند. بر اساس روانشناسی نوین در رویدادهای ذهنی، هم فرایندهای هشیار و هم فرایندهای ناهشیار دخالت دارند و بسیاری از تصمیمها و اعمال انسان بهکلی خارج از حیطه هشیاری صورت میگیرند.
ممکن است راه حل مسألهای بی آنکه هشیارانه به آن فکر کرده باشیم، به صورت شهودی بر ما آشکار شود. ما نمیتوانیم به همهی رویدادهایی که در هر لحظه در پیرامونمان جریان دارند توجه کنیم و یا تمام خزانهی معلومات و خاطراتمان را بررسی نماییم. ذهن در هر زمان میتواند بر تعداد محدودی از محرکها توجه کند.
جورج میلر (George Miller) با انجام یک فراتحلیل و بررسی پژوهشهای گذشته دریافت که ذهن انسان در هر لحظه قادر است تنها ۵ تا ۹ تکلیف و فعالیت ذهنی را بهطور همزمان انجام دهد. بنابراین ما همیشه در حال توجه انتخابی هستیم. بر همین اساس اگر بیش از ۹ تکلیف به ذهن ارائه شود، تکالیف اضافی از حیطهی هشیاری خودآگاه خارج میشوند و در یکی از دو سطح نیمه آگاه یا ناخودآگاه پردازش و ثبت میشوند. بر طبق یک تعریف، پردازش اطلاعات در این دو سطح را میتوان حالتی از هیپنوتیزم نامید.
پژوهشها نشان دادهاند ذهن ما محرکهایی را که هشیارانه ادراک نمیکنیم نیز ثبت و ارزیابی میکند. این محرکها به صورت نمیه آگاه یا در سطح ناخودآگاه بر ما اثر میگذارند. چنین ادراکاتی حتی میتوانند قدرتمندتر و پایدارتر از ادراکات آگاهانه بر ذهن مؤثر واقع شوند. ذهن انسان هر لحظه حدود ۱۱ میلیون واحد اطلاعاتی را دریافت یا ارسال میکند در حالی که خودآگاه قادر به ارسال یا دریافت ۵ تا ۹ واحد اطلاعاتی در هر لحظه است.
خاطرههایی را که هر لحظه میتوانید به راحتی به یاد آورید، در حیطهی هشیاری خودآگاهتان قرار دارد. در مقابل، خاطرات و افکاری هم وجود دارند که در این لحظه در حیطهی آگاهی شما نیستند و در صورت لزوم یا با یک اتفاقِ یادآور به حیطه هشیاری راه مییابند. در این لحظه ممکن است خاطرات تعطیلات تابستان گذشته در محدودهی هشیاری شما نباشند، اما اگر بخواهید میتوانید آنها را از اعماق حافظهتان بازیابی کنید تا دوباره در حیطهی هشیاری قرار گیرند.
ناهشیار ، فرشته نگهبان
فروید در نظریهی روانکاوی معتقد بود ناخودآگاه، حاوی برخی خاطرات، هیجانات، تکانهها و امیالیست که خارج از حیطهی هشیاری قرار دارند. به عقیدهی وی خاطرات و امیالی که از نظر هیجانی دردناکند، واپس زده میشوند؛ یعنی به ناخودآگاه رانده میشوند.
در واقع اگرچه ما از وجود آنها بیاطلاعیم ولی همچنان از اعماق ذهن بر احساسات، هیجانات، افکار و رفتارهای ما تأثیر میگذارند. این موضوعات بهطور مستقیم نمیتوانند وارد هشیاری خودآگاه شوند، اما بهطور غیر مستقیم در رویاهای شبانه، رفتارهای تکانهای و لغزشهای کلامی آشکار میگردند. فروید معتقد بود امیال و تکانههای ناخودآگاه، علت بسیاری از بیماریهای روانیاند.
میدانیم که بدن بهطور غیرارادی و خودکار در برابر آسیبها از خود محافظت میکند. مثلاً اگر سوزن یا خار آلودهای وارد دست شود، گلبولهای سفید به میکروبها حمله میکنند و در اغلب موارد نیز در این نبرد پیروز و مانع آسیبزایی میکروب میشوند. به همین ترتیب ذهن نیز از ساختار مشابهی برای حفاظت اتوماتیک از خود برخوردار است. وقتی یک حادثهی ناگوار و آزاردهنده در دوران کودکی اتفاق میافتد (حادثهای سرشار از هیجانات ناخوشایند)، ذهن برای رهایی از به یادآوری و آزار مجدد، خاطره و هیجانِ همراه آن را به ناخودآگاه یعنی بخش غیرقابل دسترس ذهن واپس میراند.
در بسیاری از موارد این کار برای حفظ سلامت روانی است. اما در مورد حوادث شدیدتر، اگرچه این مکانیسم دفاعی فرد را از آزار ناشی از بهیادآوری آن خاطره مصون میدارد ولی حادثه و هیجانِ واپسزده، بهطور یکطرفه بر تمامی هیجانات و رفتارهای فرد تأثیر میگذارد و چنانچه به اندازهی کافی شدید باشد، میتواند موجب نوروز یا سایکوز شود.
هیپنوتیزم و ناخودآگاه
فروید برای درمان اختلالات روانی، روش روانکاوی را ابداع کرد که هدف آن بازآوردن مطالب واپسرانده به حیطهی هشیاری از طریق بازگو نمودن خاطرات و تداعیهاست. اگرچه روانکاوی شیوهی مناسبی برای دستیابی به ناخودآگاه محسوب میشود اما طولانی بودن این روش درمانی از میزان مفید بودن آن کاسته است.
برای دستیابی به ناهشیار باید از تکنیکهای ویژهای استفاده کرد. در حال حاضر کوتاهترین راه برای دستیابی به ناخودآگاه، هیپنوتیزم است. زمانی که فردی در حالت هیپنوتیزمی قرار میگیرد، مسیر یکطرفهی ناخودآگاه-خودآگاه، دوطرفه میشود. یعنی از یک سو افکار، هیجانات و خاطرات از ناخودآگاه به سطح آگاهیِ هشیار میآیند و میتوان روانکاویِ هیپنوتیزمی انجام داد. از سوی دیگر میتوان با استفاده از تکنیکهای مؤثر هیپنوتیزمی و با نفوذ به ناخودآگاه، تأثیری قدرتمند و پایدار بر اعماق ذهن گذاشت و بسیاری از اختلالات را درمان نمود.
هر انسان هوشمند زمانهایی را که بر یک موضوع منفرد (مانند تماشای فیلم جذاب، گوش کردن به موسیقی مورد علاقه، خاطرات گذشته، رویاهای آینده و یا هر موضوع قابل توجه دیگری) متمرکز میشود و یا وقتی تعداد تکالیف و موضوعات ذهنیاش از ۹ عدد فراتر میرود بهطور خودکار وارد حالتی از پذیرش ذهنی قرار میگیرد که هیپنوتیزم خودبهخودی نامیده میشود.
در این شرایط ذهن در وضعیتی قرار دارد که عبارات و موضوعات دریافتی را در حد تلقینات قدرتمند هیپنوتیزمی میپذیرد. پژوهشهای متعدد نشان دادهاند که ما اغلب اوقات شبانهروز را در حالت هیپنوتیزم خودبهخودی قرار داریم. در این وضعیت افکار ناراحتکننده، خودگوییهای منفی و هیجانات ناخوشایند (بهعنوان خودهیپنوتیزمهای منفی)، ذهن و جسم را به سمت بیماری سوق میدهند و افکار و هیجانات مثبت، ذهن را برای گام برداشتن در جهت موفقیت، شادمانی و آسودگی هدایت میکنند.
ذهن خودآگاه و نیمه آگاه و ناخودآگاه
خودآگاه (Conscious)
از حافظه موقت تا قدرت کم اراده
سطحیترین لایهی ذهن، خودآگاه نام دارد و شامل تمام آن چیزیست که ما از خود میدانیم. همانطور که در شکل دیده میشود خودآگاه بهطور کلی از ۴ بخشِ استدلال، ذهن تحلیلگر، اراده و حافظهی گذرا تشکیل شده است.
- اغلب انسانها برای رفتارهای حتی نادرست خود استدلالهای منطقی دارند. وظیفهی این بخش توجیه کارهای ماست. در واقع ما باید برای تمامی کارها و رفتارهایمان دلایلی داشته باشیم، اگرچه در اغلب مواقع این دلایل نادرستند! اگر ذهن موفق به ایجاد این دلایل نشود، فرد دچار اضطراب میگردد. وقتی از یک فرد سیگاری علت این رفتارش را بپرسید، اگرچه از مضر بودن آن آگاه است اما دلایل ظاهراً منطقی خود را نیز دارد، مثلاً اینکه “سیگار به من آرامش میدهد”.
- ذهن تحلیلگر در شرایط مختلف راهحلهای متفاوتی را پیشنهاد میکند. در واقع ما مرتب شرایط را تحلیل میکنیم و از نظر خود بهترین راهحل را انتخاب میکینم. همگیِ ما با امکاناتِ ضعیفِ ذهنِ خودآگاه، آنچه در اطرافمان رخ میدهد را تحلیل میکنیم و اغلب هم فکر میکنیم که تحلیلمان درست است! سبک منحصربهفرد استدلال و تحلیل، افراد را بر اساس طرز تفکرشان از هم متمایز میسازد.
- ذهن خودآگاه مکان ذخیرهی حافظهی گذرا نیز هست. در این بخش است که ما به مطالب مورد نیاز خود دسترسی سریع داریم. این بخش را میتوان به حافظهی RAM در کامپیوتر تشبیه کرد. تمام چیزهایی که در زندگی روزمره به آن احتیاج داریم شامل شماره تلفنها، اسامی و اطلاعات مورد نیاز در این بخش ذخیره شدهاند.
- جایگاه قدرت اراده نیز در خودآگاه است و چون این قسمت ذهن نمیتواند برخلاف استدلالات خود بیندیشد، ارادهی آن برای تغییر هم ضعیف و منفعل است. افراد از ضعف اراده و از اینکه نمیتوانند تصمیمشان را عملی کنند شکایت دارند، غافل از اینکه اراده ماهیتاً ضعیف است. بنابراین بهجای تلاش بیهوده برای تقویت اراده باید با تکنیکهایی، بخشهای عمقیتر مغز (شامل نیمه آگاه و ناخودآگاه) را بهکار گرفت.
فاکتور انتقادی (Critical Factor) ذهن خودآگاه
سانسورچی ذهن
مهمترین موضوع در مورد خودآگاه، قرار گرفتن فاکتور انتقادی (Critical Factor) در این قسمت است. در واقع میتوان گفت تمام ذهن خودآگاه بهصورت یک فیلتر عمل میکند. یک فیلتر قوی که از ورود اطلاعات متضاد با باورها، استدلالات و اعتقاداتمان جلوگیری میکند.
همگی ما تنها اطلاعات تحریفشدهای را که توان عبور از فیلتر سختگیر و ریزبین انتقادی ذهن داشته باشند، دریافت میکنیم. بدین ترتیب ما در برابر پذیرش واقعیتهایی متفاوت با باورهای قبلی خود، مقاومت می کنیم. مثلاً اگر فردی احساس ناکارآمدی و اعتماد بهنفس پایین دارد، فاکتور انتقادی مانع پذیرش تلقینات و عبارات مثبتِ در جهت افزایش اعتماد بهنفس میشود. برای تغییر باید از این سد محکم عبور کرد و هیپنوتیزم روشی برای عبور از سد فاکتور انتقادی (Critical Factor Bypass) و رسیدن به عمیقترین لایههای ذهن برای ایجاد تغییرات عمیق و پایدار است.
اغلب درمانهای روانشناختی بر روی ذهن خودآگاه کار میکنند و سعی در تغییر استدلالات و تحلیلهای آن دارند، در حالی که خودآگاه، جایگاه اصلی مشکلات ما نیست. بهعنوان مثال روشهای معمول رواندرمانی برای مداوای فوبی از آسانسور، سعی بر تفهیم بیمار در مورد کمخطر بودن آن دارند و میخواهند با تغییر استدلالها، ترس را درمان کنند. در این مثال، اگرچه فرد کمخطر بودن آسانسور را میپذیرد و باور میکند که احتمال آسیب دیدن درون آسانسور بسیار کم است ولی همچنان بخشهای عمیقتر ذهن امکان آسیب را در نظر دارند و همین امر با تأثیر بر بخش هیجانات ذهن ناخودآگاه، موجب تداوم ترس وی از آسانسور میشود.
نیمه آگاه (Subconscious)
دیتابیسی برای تمام عمر
نرمافزارهای ذهن، در این بخش قرار دارند. در واقع قسمت عمدهی افکار، احساسات، رفتارها و هیجانات ما در ذهن تحتآگاه برنامهریزی میشوند. بهطور معمول این بخش ذهن از دسترس فرد خارج است ولی خوشبختانه تقریباً در همهی افراد با هیپنوتیزم میتوان به آن دسترسی یافت. تحتآگاه از ۵ قسمت اصلیِ حافظهی دائمی، عادتها، هیجانات، بخش حفاظتگر و بخش تنبل ذهن تشکیل شده است.
- حافظهی دائمی مکان ذخیرهی تمامی تجربیات ماست. پژوهشها نشان دادهاند که ما هرگز چیزهایی را که حتی یک بار دیده یا شنیده باشیم، از یاد نخواهیم برد اما بهطور معمول قادر به یادآوری آنها نیستیم. حتی اتفاقات زمان جنینی و نوزادی نیز اگرچه معمولاً به یادمان نمیآیند، تأثیر پایدار خود را بر ذهن میگذارند و با هیپنوتیزم میتوان آن خاطرات را فراخوان نمود.
- عادات نیز ریشه در تحتآگاه دارند. هر انسانی میلیونها میلیون عادت مختلف دارد. در واقع عادتها روشهای میانبر برای رفتارها محسوب میشوند. اغلب عادتها خوب و کارآمد هستند و موجب تسریع در کارهای روزمرهمان میشوند و برخی نیز نامناسب و ناکارآمدند. وقتی چیزی بهصورت عادت در میآید، ترک آن بسیار آزاردهنده و سخت است. بیشتر مردم میخواهند برای ترک عاداتشان از قدرت اراده استفاده کنند. در حالی که همانطور که اشاره شد اراده در خودآگاه قرار دارد و بنابراین به تحتآگاه که مرکز عادتهاست دسترسی ندارد. دلیل عدم موفقیت اغلب کسانی که میخواهند به این روش بر عادات و اعتیادهای خود غلبه کنند نیز همین موضوع است. برای ترک عادات نامناسب باید به درون ذهن تحتآگاه نفوذ کنیم.
- پایگاه هیجانات نیز در تحتآگاه است. هر واقعهای از دو بخش منطقی و هیجانی تشکیل شده است. بخش منطقی که شامل تحلیلها و استدلالات است در خودآگاه، و بخش هیجانی در تحتآگاه ذخیره میشود. به همین دلیل است که گاهی یک اتفاق را (مثل قطع یک رابطه عاطفی) از لحاظ منطقی درست و لازم میدانیم اما نمیتوانیم از لحاظ هیجانی با آن کنار بیاییم و بهشدت آزار میبینیم. این امر گاهی باعث میشود تا مدتها در یک رابطهی کاملا غیرمنطقی باقی بمانیم.
- بخش حفاظتگر ذهن از ما در برابر خطرات واقعی و خیالی محافظت میکند اما این کار را به شیوه خودش انجام میدهد و این شیوه، همیشه بهترین روش نیست. یعنی گاهی اگرچه ظاهراً از حالات و خلقیات ما محافظت میکند اما ممکن است موجب تداوم آسیب گردد. بهعنوان مثال اگر حادثهای آسیبزا و ناخوشایند در دوران کودکی برایمان اتفاق افتاده باشد، ذهن محافظ آن را واپس میزند و به بخشهای عمیقتر و غیر قابل دسترس ذهن میراند. بنابراین اگرچه آن خاطره به یاد نمیآید و ظاهراً ما را آزار نمیدهد، اما تأثیر خود را بر هیجانات و رفتارهای ما بهجای میگذارد. چنین پدیدهای یکی از مهمترین دلایل اختلالات روانیست.
- بخش تنبل ذهن نیز در تحتآگاه قرار دارد؛ یعنی قسمتی از ذهن که بر خلاف نیازهایی که داریم ما را از پیگیری تصمیمهایمان باز میدارد. میدانیم که چه باید بکنیم حتی بهظاهر برای انجام آن انگیزهی کافی داریم، اما تنبلی مجالمان نمیدهد.
ناخودآگاه (Unconscious)
عمیقترین لایهی ذهن و جایگاه شفا
عمیقترین لایهی ذهن، ناخودآگاه نام دارد. ارتباط این بخش با لایههای سطحیتر یکطرفه است. یعنی بهطور خودکار و فارغ از ارادهی ما عمل میکند. دسترسی به این بخش حتی توسط هیپنوتیزم نیز بهسختی صورت میگیرد و فقط حدود ۷ تا ۱۰ درصد مردم این توانایی ذهنی را دارند که با هیپنوتیزم یا روشهای دیگر به اعماق ناخودآگاه دسترسی یابند. این بخش ذهن از سه قسمت اصلی تشکیل شده است.
- مرکز فرماندهی عملکردهای خودکار بدنی مانند ضربان قلب، کارکرد کبد و کلیهها و خلاصه تمامی فعالیتهای خودکاری که برای ادامهی حیات بدان نیازمندیم در این بخش قرار دارند.
- جایگاه حافظه زندگیهای گذشته نیز در این بخش ذهن قرار دارد. البته این موضوع هنوز به اثبات نرسیده و جای بحث فراوان دارد ولی برخی از سوژهها در جریان هیپنوز از تجربیات زندگیهای گذشتهی خود صحبت میکنند. البته مشاهدهی این تجربه به معنی اثبات وجود زندگیهای گذشته نیست. اساساَ چون این موضوع در حوزهی علم نمیگنجد و شبهعلم محسوب میشود با ابزار علمی که در حال حاضر در دست داریم قادر به رد یا اثبات آن نیستیم.
- بهنظر میآید جایگاه کنترل سیستم ایمنی نیز در ناخودآگاه باشد. بنابراین میتوان امیدوار بود که با دسترسی به این بخش بسیاری از بیماریهای صعبالعلاج مرتبط با سیستم ایمنی (مانند سرطان، ام اس و …) قابل کنترل شوند. با این تعبیر، ناخودآگاه بخشی است که شفا در آن اتفاق میافتد.
منبع : برگرفته از مقالات دکتر عنایتاله شهیدی