دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

ماهیت احساس

نیاز اصلی جسم، احساس شدن است. زمانی که تمام نیازهای اولیه ما ارضا می شوند، زمانی که ما را در آغوش می گیرند و می بوسند، به ما آزادی عمل و بیان داده و اجازه می دهند با سرعت طبیعی رشد کنیم، آن زمانی است که ما شروع به احساس کردن می نماییم. زمانی که نیازهای اساسی کودک برآورده می شوند، کودک آماده است هر آنچه که در هر روز جدید اتفاق می افتد احساس کند.

زمان حال برای روان رنجور چیزی جز شلیک و احضار نیازها و رنجش های قدیمی و تلاش در رفع آنها نیست. 

به دو علت نیازها و احساسات گذشته ناخودآگاه هستند. ۱- غالبا احساسات قبل از بکارگیری مفاهیم، رشد کرده اند. بنابراین غیر قابل شناخت هستند. ۲- حتی اگر احساسات قبل از صحنه های اولیه قابل شناخت باشند، ممکن است بطور مداوم از طرف والدین روان رنجور منع شوند، تا جایی که کودک کلا قدرت تشخیص احساساتش را از دست بدهد. اگر به کودکی اجازه داده نشود گریه کند، مثلا به این دلیل که یکی از والدین آنقدر نگران باشد که نتواند حتی برای لحظه ای شاهد غم و اندوه کودک باشد، یا با تمسخر به او بگویند مگر تو بچه کوچولو هستی، بعد از مدت کوتاهی کودک حتی آگاه نخواهد بود که دلش می خواهد گریه کند. 

احساس

صرف کمبود پدر و مادری که کودک را در آغوش بگیرند، ممکن است چنان رنجی برای او تولید کند که بعد از مدتی کودک برای سد کردن آن رنج، ناگزیر نیاز به عشق را سد می کند.  

روان رنجور با وجود فشارهای نیازهای کودکانه، نمی تواند احساسات بالغ داشته باشد. برای مثال بعدها ممکن است تمایلات جنسی حاد پیدا کند. تمایلاتی که از احساسات حقیقی جنسی نشات نمی گیرند، بلکه نشات گرفته از نیازهای اولیه کودکی برای در آغوش گرفته شدن و دوست داشته شدن هستند. او زمانی می تواند به طور واقعی احساس جنسی را تجربه کند که آن نیازهای قدیمی را احساس کرده باشد. 

آنچه که روان رنجور در قالب تمایلات شدید جنسی به نمایش می گذارد، یک نیاز قدیمی و احتمالا ادراک نشده است. لذا چون در کودکی اش به نیاز او برای در آغوش گرفته شدن به مقدار نیازش پاسخ داده نشده او بر نیاز امروز خود برچسب سکس می زند. 

عصبیت مانع بازشناسی دریافت های(sensation) دردناک جسمی می شود( آنان من را دوست ندارند) و باعث می شوند شخص دائما در رنج باشد. تا زمانی که دریافت های حسی به سرچشمه ی اصلی بازگردانده نشده، خلاصی از آن امکان ندارد. در این مرحله است که دریافت حسی تبدیل به احساس می شود. 

رنج های اولیه اثرات حسی رنج هستند. در درمان اولیه با اتصال آن اثرات حسی به منشا آسیب زای خاص آن، آنها تبدیل به احساسات می شوند.

به نظر من ریشه گناه چیزی جز ترس از دست دادن عشق والدین نیست. طبق مشاهدات من افسردگی پوششی است بر روی احساسات بسیار عمیق و رنج آوری که شخص نتوانسته آنها را درک کند.

شرم یکی دیگر از احساسات کاذب است. برای مثال مرد بزرگسالی گریه می کند و متعاقبا از کاری که کرده است احساس شرم می نماید. او در واقع می اندیشد به خاطر ضعف مورد تایید قرار نخواهد گرفت. می کوشد با معذرت خواهی عمل خود را به نوعی پنهان سازد تا احساس نکند او را دوست ندارند. در این رابطه، خود غیر واقعی متاثر از ارزش های والدین (بعدها ارزش های جامعه) خود واقعی را تحقیر می کند.

غرور، غلبه خود غیرواقعی بر شخصیت است. غرور بدور از هر نوع احساس کردن است. غرور معمولا اشاره به موضوع و یا رفتاری دارد که باعث افتخار آنها است. غرور برای انها یک نمایش است. انسانها برای احساس کردن، نیازی به نمایش ندارند. 

 منبع : روان شناسی رنج / نویسنده: آرتور یانوف / مترجم: زهرا ادهمی / ناشر: دایره

۳ ۲ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها