آسیب شناسی روابط عاشقانه
روابط عاشقانه ناسالم، بازتابی از تعارضات حلنشده دوران کودکی، سبک دلبستگی ناایمن و دفاعهای ناپخته هستند.
روابط عاشقانه افراد مرزی ممکن است از بیرون پرشور و عمیق به نظر برسد، اما از درون با ناپایداری، آرمانیسازی افراطی، و دوپارهسازی مزمن همراه است که مانع از رسیدن به عشق بالغ میشود.
موضوع آسیبشناسی روابط عاشقانه (Pathology of Romantic Relationships) یکی از محورهای مهم در روانشناسی بالینی، رواندرمانی تحلیلی و روانکاوی است. در برخی از شدیدترین موارد سازمان شخصیت مرزی (بهویژه در بیمارانی با تمایلات خودتخریبی و خودآزاری)، خودشیفتگی و تمایلات ضد اجتماعی و خودخواهی دیده می شود؛ پرخاشگری این افراد هماهنگ با ایگو است، همچنین فقدان چشمگیر لذت شهوانی حاصل از تحریک پوستی دیده میشود(بی لذتی). این افراد ناتوان از رسیدن به برانگیختگی جنسی و ارگاسم هستند. در این افراد دفاع های مبتنی بر واپس رانی(دفاع های روان رنجور) دیده نمی شود.
این بیماران با اینکه از نظر بیولوژیکی کاملاً سالم هستند، توانایی تجربه برانگیختگی جنسی را ندارند. تاریخچه رشد اولیه آنها نشان میدهد که فعالسازی لذتبخش شهوانیت پوستی یا اصلاً اتفاق نیفتاده، یا از همان دوران نوزادی با اختلال مواجه شده است. تجارب بسیار آسیبزای جسمی یا سوء استفاده جنسی، و نبود کامل یک والد حمایت گر، در تاریخچه این بیماران غالب است. در اغلب موارد، خودآزاری (مانند کندن پوست، مو یا سطوح مخاطی بدن) به آنها نوعی رضایت میدهد، اما درد به وضوح بر هرگونه لذت اروتیک غلبه دارد.
مراجعین با سازمان شخصیت مرزی، در رسیدن به لذت جنسی دچار مشکل عمدهاند. روان تحلیلی ممکن است مشکلات شخصیتی آنها را تا حد زیادی بهبود دهد، اما ممکن است با فعالکردن مکانیسمهای واپسزنی، باعث تحکیم بیشتر بازداری جنسی آنها شود.
مثال بالینی : زنی در اواخر دهه ۲۰ زندگیاش به دلیل تمایلات شدید خودزنی که جان او را به خطر انداخته بود، بستری شد. او در گذشته بازوهایش را عمیقاً بریده بود، دارای زخمهای متعدد بود، خود را با سیگار سوزانده بود و پس از چندین اقدام به خودکشی، بهطور معجزهآسا زنده مانده بود. او تحصیلات دانشگاهی خود را در ترم اول رها کرده و وارد سبکی از زندگی سرگردان شده بود که در آن با مردانی زندگی میکرد که برایش مواد مخدر غیرقانونی فراهم میکردند. در روابط جنسیاش با آنها، نه تنها هیچ لذت جنسی احساس نمیکرد، بلکه نسبت به بهرهکشی مردان بسیار بدبین بود. در عین حال، خودش نیز تمایل به بهرهکشی مالی و عاطفی از مردان داشت. تنها نوعی از رضایت جنسی که تجربه میکرد، در آغوش گرفته شدن در هنگام خواب یا دریافت مواد مخدر بدون پرسش یا انتظار در قبال آن بود. با این حال، توانایی وفاداری به مردی را که با او زندگی میکرد داشت، البته تا زمانی که خواستههایش برآورده میشد و احساس میکرد، کنترل رابطه را در دست دارد. او در صورتی که احساس میکرد مورد بهرهکشی یا بیعدالتی قرار گرفته، ناگهان او را بیارزش میشمرد و رهایش میکرد. در تاریخچه او، سوءاستفاده جسمی توسط مادر و سوءاستفاده جنسی توسط ناپدری وجود داشت. موفقیت اولیهاش در دوران دبستان که مربوط به هوش بالایش بود، بهتدریج در دوران دبیرستان تحلیل رفت، چرا که سرمایهگذاری عاطفی در درس و کار را کنار گذاشت.
افراد مرزی با شدت مشکلات کمتر، ممکن است توانایی تجربه برانگیختگی جنسی و میل اروتیک را داشته باشند، اما از پیامدهای آسیبشناسی روابط درونیشده خود رنج میبرند. مکانیسم «دوپارهسازی» در سازمان شخصیت مرزی، دنیای روابط موضوعی فرد را به دو دسته از اشیای آرمانی و آزاردهنده تقسیم میکند. این بیماران قادر به آرمانیسازی بخشی از موضوع هستند. با این حال، این روابط شکنندهاند و همیشه در معرض آلوده شدن به جنبههای «کاملاً بد» قرار دارند که میتواند یک موضوع آرمانی را به یک موضوع آزاردهنده تبدیل کند.
روابط عاشقانه این افراد ممکن است همراه با میل اروتیک و آرمانیسازی ابتدایی باشد. در اینجا شاهد شکلگیری دلبستگیهای عاشقانه شدید هستیم که با آرمانیسازی ابتدایی همراهاند؛ اما در مقابل این آرمانیسازی، تمایل به واکنشهای ناگهانی و شدید، از سر ناامیدی نیز وجود دارد؛ یعنی پس از مدتی موضوع آرمانی به موضوعی آزاردهنده تبدیل می شود. در میان این افراد طلاق گرفتن بسیار متداول است.
شاید رایجترین نمونه این نوع رابطه آسیبدیده، در زنانی با شخصیتهای کودکانه(هیستریونیک) و سازمان شخصیت مرزی دیده شود که با درماندگی به مردانی میچسبند که به شکلی غیرواقعبینانه آنها را آرمانی میسازند. ظاهراً این روابط شبیه روابط زنانی با سازمان شخصیت مازوخیستی است که خود را به مردانی سادیستی و آرمانیشده تسلیم میکنند.
مثال بالینی : بیمار، دختری ۱۸ ساله و چاق بود. او بهطور مداوم انواع مختلفی از داروها را مصرف میکرد و عملکردش در مدرسه با وجود ضریب هوشی بالا بهتدریج رو به وخامت بود. رفتار سرکشانهاش باعث شده بود که از چندین مدرسه اخراج شود، و این سرکشی عمدتاً در خانه بروز پیدا میکرد. سرانجام در بیمارستان بستری شد. سوءاستفاده بیرحمانه او از اکثر افراد با فداکاری و تسلیم کاملش در برابر یک پسر جوان، که در بیمارستانی دیگر با او آشنا شده بود، تضادی شدید داشت. او هر روز برای این پسر نامههای بلند و پرشور عاشقانه مینوشت. پاسخهای پسر نادر و بیروح بود. علیرغم تلاشهای پزشک بیمار، برای دریافت تصویر واقعیتری از این مرد، او همچنان چهرهای مبهم و سایهوار باقی ماند، اگرچه از نظر بیمار، او مردی کامل، آرمانی، عاشق و زیبا بود. در جلسات رواندرمانی، بیمار با شور و حرارت از تجربیات جنسی شدید خود با دوستپسرش، احساس رضایت کامل داشت، وی معتقد بود اگر با او فرار کند و جدای از باقی جهان با او زمان بگذراند، خوشحال و سالم خواهد شد.
او میتوانست بیتوجهی دوستپسرش را ببخشد، یا بهتر بگوییم، برای آنها توجیهتراشی کند، و در عین حال، نسبت به بیاعتنایی یا کمتوجهی دیگران بهشدت حساس (و حتی پارانویید) بود. تنها زمانی توانست از او جدا شود که پسر بهطور کامل و آشکار او را طرد کرد و او نیز رابطهای مشابه را با مردی دیگر در همان بیمارستان تکرار کرد.
افراد مرزی، ظرفیت کامل برای برانگیختگی جنسی و رسیدن به ارگاسم را نشان میدهند، ولی این موضوع الزاماً به معنای بلوغ عاطفی نیست. در این بیماران، یکپارچهسازی عواطف با مشکل روبرو شده و تمایلات جنسی آنها کودکانه است، یعنی اجزای پرخاشگرانه و سادیستی-مازوخیستی تمایلات جنسی را در خدمت لذت اروتیکی به کار می گیرند.
ویژگی های روابط عاشقانه افراد با سازمان شخصیت مرزی:
- برانگیختگی جنسی پرشور : این افراد توانایی تجربه هیجان جنسی، میل اروتیک، و حتی ارگاسم را دارند که همراه با دلبستگی شدید به شریک عشقی است. با این حال، این برانگیختگی جنسی نشانهای از بلوغ هیجانی نیست.
- آرمانیسازی ابتدایی و غیر واقعبینانه شریک عشقی : آنها معمولاً موضوع عشقی را بهصورت اغراقآمیز و کاملاً مثبت میبینند، بدون درک واقعگرایانه یا عمقی از شخصیت او. این نوع آرمانیسازی، کودکانه و ناپایدار است و با کوچکترین ناکامی فرو میپاشد.
- دوپارهسازی روابط (آرمانی سازی – ناارزنده سازی) : در ذهن این افراد، دیگران به دو دسته تقسیم میشوند: یا کاملاً خوب (آرمانی) یا کاملاً بد (آزاردهنده). همین امر باعث میشود رابطهای که در ابتدا عاشقانه و آرمانی بوده، ناگهان به رابطهای پر از خشم، ناامیدی، یا حتی نفرت تبدیل شود.
- ادغام پرخاشگری با میل جنسی : آنها ممکن است بتوانند پرخاشگری را در خدمت تمایلات جنسی بهکار بگیرند، یعنی عناصر سادیستی-مازوخیستی را با میل جنسی ترکیب کنند، بدون آنکه لزوماً در سطح روانی به یکپارچگی هیجانی رسیده باشند.
- وابستگی شدید و ترس از رهاشدن : روابط عاشقانه برای آنها اغلب با ترس شدید از طرد و وابستگی عاطفی همراه است. این وابستگی آنچنان است که گاهی فرد نمیتواند واقعیت رفتارهای منفی شریک را بپذیرد یا جدا شدن از او را تاب بیاورد، مگر با جایگزینکردن سریع او با فردی دیگر.
- ناپایداری در احساسات و تعهد : اگرچه ممکن است رابطهای به نظر برسد که پرشور و پایدار است، اما بهدلیل شکنندگی ساختار روانی و دلبستگی ناایمن، مستعد فروپاشی ناگهانی هستند.
مقایسه دینامیکهای جنسی در شخصیتهای مرزی، خودشیفته، نمایشی، وسواسی و مازوخیستی
ویژگی / ساختار شخصیت | شخصیت مرزی (BPD) | شخصیت خودشیفته (NPD) | شخصیت نمایشی (HPD) | شخصیت وسواسی (OCPD) | شخصیت مازوخیستی |
---|---|---|---|---|---|
انگیزهی جنسی اولیه | نیاز شدید به تعلق و عشق؛ ترس از رهاشدگی | تصاحب موضوع مطلوب؛ اثبات برتری جنسی | جلب توجه و تأیید؛ اغواگری نمایشی | حفظ پاکی اخلاقی؛ ترس از آلودگی و وسوسه | نیاز به تنبیه؛ گناه ناهشیار بر امیال جنسی |
تجربهی هیجان جنسی | نوسانی، گاه همراه با شرم، گاهی با خودزنی | سطحی، تحقیرکننده، فاقد صمیمیت واقعی | تحریکپذیر، سطحی، اغلب بدون رسیدن به ارگاسم | سرکوبشده، آلوده به احساس گناه و تنفر | گرهخورده با احساس گناه، لذت در رنج و درد |
ارتباط با بدن | اغلب تجربه دوپاره = جذاب اما شرمآور | بدن شریک = شیء ارزشمند برای فتح؛ بدن خود = پادشاه بینقص | بدن = ابزار نمایش و اغواگری | بدن = منبع آلودگی و تهدید اخلاقی | بدن = محل لذتِ تنبیه و تسلیم |
رابطه با شریک جنسی | شدید و ناپایدار؛ از عشق تا نفرت | تحقیر یا ایدهآلسازی؛ پس از وصال = بیعلاقگی | اغواگری و رهاسازی مکرر | ترس از صمیمیت؛ وسواس در لمس و تماس | وابستگی شدید با تمایل ناخودآگاه به سلطه دیگران |
نقش والدین | مادر کنترلگر و متجاوز، پدر غایب یا بیقدرت | مادر اغواگر، پدر منفعل؛ میل به غلبه بر مادر | والدین بیثبات، محیط نمایشی | مادر نظارهگر و تنبیهگر؛ پدر سطحی و ضعیف | مادر سرد، پدر ایدهآلسازی شده؛ حس فقدان و نفرت ترکیب شده |
ارتباط با احساس گناه | شدید، گاه منجر به خودتخریبی | انکار، فرافکنی؛ ناتوانی در تجربه احساس گناه واقعی | شرم سطحی، گاه ساختگی برای جلب توجه | گناه شدید درباره امیال جنسی؛ وسواس پاکی | گناه ریشهدار از خواستن عشق یا لذت؛ نیاز به کفاره دادن |
مکانیزمهای دفاعی برجسته | دوپارهسازی، فرافکنی، همانندسازی فرافکنانه | آرمانی سازی و بی ارزش نمایی | واپش رانی، جنسی سازی، گذار به عمل، تبدیل | واکنشوارونه، عقلانی سازی، انزوا، اخلاقی سازی، ابطال | همانندسازی، درون فکنی، اخلاقی سازی، گسست |
منبع : Otto Kernberg . Love Relations: Normality and Pathology (1995)
🌿 آیا نیاز به مشاوره دارید؟
در مقاطع مختلف زندگی، گفتوگو با یک مشاور میتواند مسیرتان را روشنتر کند.
جهت رزرو وقت مشاوره حضوری یا آنلاین، با ما در ارتباط باشید.