انقلاب جنسی در جهان غرب
در این انقلاب، لذت جنسی به امری مستقل و جدا از تولید مثل تبدیل شد.
انقلاب جنسی یک جنبش اجتماعی بود که نظام سنتی رفتارهای جنسی و روابط بین فردی را در غرب در سالهای دهه ۶۰ تا ۸۰ میلادی به چالش کشید.
انقلاب جنسی در اروپا و آمریکا که از دهه ۱۹۶۰ به جریان افتاد به لحاظ نظری و عملی دارای پشتوانههای متفاوتی بود. جنبش ۱۹۶۸ این انقلاب را اوج و تحکیم بخشید. در دهههای اخیر نیز انقلاب جنسی با افت و خیز ادامه یافته است. انقلاب جنسی به تحولی تاریخی اطلاق میشود که اخلاق و هنجارهای مربوط به مناسبات جنسی را دستخوش تغییرات اساسی کرد. در نتیجه این انقلاب که از دهه ۱۹۵۰ در اروپا و آمریکا شروع شد از مباحث و مسائل جنسی تابوزدایی شد، رواداری گستردهای در زمینه خودمختاری انسانها در برطرفسازی نیازها و نوع گرایشجنسیشان بهوجود آمد و اقتدار بلامنازع نهادهای مذهبی و رسمی در این عرصهها شکست.
در این انقلاب، ارگاسم زنان، خودارضایی و همجنسگرایی از امری نکوهیده خارج شد. البته اگر به عامل اصلی وقوع این انقلاب دقیقتر نگاه کنیم، وارد شدن داروی ضدبارداری به بازار از عوامل اصلی بروز این انقلاب بود. این انقلاب به زنان آزادی عملی بیسابقهای در مناسبات جنسیشان داد و باعث دگرگونی جامعه، تغییرکلی وضعیت زنان و در نهایت منجر به انقلابی در رابطه جنسی مرد و زن شد.
در بخشی از کتاب «انقلاب جنسی» پیتریم سوروکین میخوانیم:
«این انقلاب برعکس انقلابهای سیاسی و اقتصادی شناختهشده، تقریباً بیسروصدا پیش میرود و کسی متوجه آن نیست. صحنههای آن، خالی از هرگونه انفجار پرهیاهوی عمومی، محدود به خلوت است و فقط افراد درگیر آن هستند. بیآنکه حوادثی شگرف و بزرگ را در سطحی کلان در برگیرد، فاقد هرگونه جنگ داخلی، مبارزه طبقاتی و خونریزی است؛ هیچ ارتش انقلابی در کار نیست تا علیه دشمنانش بجنگد؛ تلاشی برای سرنگونی دولتها انجام نمیشود؛ رهبر ندارد؛ هیچ قهرمانی آن را هدایت نمیکند. این انقلاب را میلیونها نفر، هر کدام به سهم خودشان، بدون برنامه یا سازمانی بهپیش میبرند، هرگز مانند یک انقلاب، در صفحات اول مطبوعات یا در رادیو و تلویزیون به آن اهمیت ندادهاند. نام آن، انقلاب جنسی است.»
نقش ویلهلم رایش
به لحاظ نظری، اصطلاح “انقلاب جنسی” ساخته روانکاوی به نام ویلهلم رایش است. ویلهم رایش دانشمندی اتریشی بود که در سال ۱۹۳۶ کتاب معروفی با عنوان “سکسوالیته در نبرد فرهنگی” نوشت. او در سال ۱۹۳۹، کمی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، به آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا مباحث این کتاب را گسترش داد و سال ۱۹۴۵ آن را با نام “انقلاب جنسی” به زبان انگلیسی منتشر کرد.
به عقیده رایش، غرایز جنسی جزئی مهم از سازو کار جسمی و روانی انسان است. از همین رو، اخلاق دوگانه و سرکوب این غرایز به اختلالات رفتاری و شخصیتی میانجامد. نتیجه ی آن معمولا یأس و دلمردگی یا رفتارهای تهاجمی است، که در شکل تمایل به اعمال اقتدار، خشونت پنهان و ایجاد سلسله مراتب بروز پیدا میکند.
در نظر رایش، آزادسازی مناسبات جنسی از قید و بندهای کهنه به تغییرات مسالمتآمیز در ساختارهای اجتماعی یا به عبارت دیگر به یک انقلاب عاری از خشونت در رفتار و روابط اجتماعی منجر میشود. رایش مینویسد، انسانهایی که به لحاظ مناسبات جنسی در وضعیتی رضایتبخش و عاری از محدودیتها و دگمهای سنتی زندگی میکنند، تن به قبول اقتدار ساختارهای محدودساز اجتماعی نمیدهند و به آسانی هم نمیتوان آنها را به اقدامات خشونتآمیز تحریک کرد.
«عشق بورز ، جنگ نکن»، شعار معروف “هیپیها” در دهههای شصت و هفتاد قرن بیستم، بیارتباط با این آموزههای رایش نیست. رایش که خود را کمونیست میدانست، در ادامه میگوید که تمایل و غریزه جنسی سرکوبشده جلوی شکوفایی ظرفیتها و خلاقیتهای انسان را میگیرد و مانع مقابله با سرکوبهای ناشی از نظام سرمایهداری میشود. او اتحاد جماهیر شوروی را نیز در همان سال ۱۹۳۶ یک نظام سرمایهداری دولتی ارزیابی میکند که با آزادی و خلاقیت انسان در ستیز است.
کینزی و تابوزدایی از مسائل جنسی
علاوه بر آرا و نظرات رایش، تئوریها و تحقیقات میدانی آلفرد کینزی، پژوهشگر آمریکایی، نیز در پدید آمدن انقلاب جنسی نقشی عمده داشت.
کینزی استاد دانشگاه ایندیانا بود و به رغم آن که تخصص اصلیاش حشرهشناسی و جانورشناسی بود، به مطالعه روابط و تمایلات جنسی انسانها پرداخت. او در سال ۱۹۴۶ مؤسسهٔ پژوهشی “جنسیت و تولید مثل” را در دانشگاه ایندیانا بنیان نهاد. پژوهش کینزی درباره تمایلات جنسی مردم، که مبنای رشتهٔ جدید سکسولوژی (سکسشناسی، مطالعات جنسی) شد، در دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ جنجالآفرین گشت. نتیجهٔ تحقیقات او ارزشهای فرهنگی و اجتماعی جهان را تحت تأثیرات شگرف خود قرار داد. امروزه او بهعنوان پدر علم سکسولوژی در جهان شناخته میشود.
با پژوهشها و کتابهای آلفرد کینزی بود که مسائلی مانند اورگاسم زنان، خودارضایی، همجنسگرایی و … از حوزه ممنوعیتها و تابوها بیرون آمدند و درباره آنها در شکل عمومی بحث و گفتوگو در گرفت.
دو کتاب پرحاشیه کینزی که نقطه عطفی در مطالعات سکسولوژی به شمار میروند عبارتند از “رفتار جنسی در مردان” که در سال ۱۹۴۸ و “رفتار جنسی در زنان” که در سال ۱۹۵۳ به چاپ رسید. مردمی که با کینزی دیدار و گفتگو میکردند عموما اعتقاد داشتند که مدلهای گوناگون و غیرمتعارف رفتارهای جنسی نه تنها غلط بلکه مضر هستند. بر همین اساس بیشتر این افراد، خصوصا زنان، در شب اول عروسیشان کاری جز بوسه بلد نبودند. کینزی گفته است که در شب اول عروسی خود او نیز، هم او و هم همسرش باکره بودند، اولین تلاش آنها برای برقراری رابطه “فاجعهآمیز” بود و تنها بعد از مراجعه به متخصص مسائل جنسی بود که توانستند “رابطه درستی” داشته باشند. بعد از این اتفاقات بود که کینزی تصمیم گرفت به عنوان مسئله علمی حل نشده به این ماجرا بپردازد و درباره آن پژوهش کند.
یکی از مباحثی که کینزی به آنها پرداخت، مطالعه درباره عادات جنسیای بود که بشر به دلیل شرایط اجتماعیاش مجبور به کنار گذاشتن آنها شده بود. حاصل این مطالعه و پژوهشهای تجربی که نحوه انجام آنها در برخی موارد با انتقادهای شدیدی روبرو بود در دو کتاب یاد شده کینزی بازتاب یافته است.
مارکوزه و ترسیم اخلاقی متفاوت در زمینه جنسی
عملیشدن انقلاب جنسی در جریان جنبشهای اجتماعی دهه ۱۹۷۰ در غرب علاوه بر دیدگاههای رایش و کینزی بر آرا و نظرات هربرت مارکوزه، فیلسوف آلمانی-آمریکایی، نیز متکی بود. در نگاه مارکوزه که مارکسیستی فرویدگرا به شمار میآمد، “اروس” یک مفهوم کلیدی است. اروس به معنی عشق جنسی، در اسطورههای یونان خدای عشق است.
به نظر مارکوزه، در گذشتههای دور که میل جنسی خودآیین بود و حاکمیت داشت، محتوای آن، فرایند کسب لذت از کل بدن بود و تولید مثل محصول فرعی آن بشمار می رفت. اما در طول زمان، غریزه جنسی توسط اصل واقعیت، کنترل و سازماندهی شد و به اندام تناسلی محدود گشت. در این شرایط “لیبیدو” تنها به سمت جنس مخالف و نقش تولید مثلی آزاد بود و سایر ارضاهای غریزه به عنوان “انحراف” مبدل به تابو شدند.
فروید معتقد است که اگر عشقِ جنسی کنترل و مهار نمیشد، کل مناسبات متمدن اجتماعی را مانع شده و در عمل وجود جامعه را غیرممکن میکرد. او در نظریهاش، تمدن را مبتنی بر سرکوب غرایز میبیند، و حتی پیشرفت در کار را نیز ناشی از سرکوب میل جنسی میداند. اما مارکوزه با انتقاد از دیدگاه فروید باور دارد که این اروسِ آزاد نیست که مانع جامعهپذیری و مناسبات پایدار اجتماعی است، بلکه نظام فرا سرکوب گر است که چنین میکند. به باور مارکوزه، اخلاقی که عشق جنسی در آن نه سرکوب که امری عادی تلقی شود، تحققپذیر است و میتواند ساختارهای مبتنی بر اقتدار را محو کند و راه ایجاد جامعهای واقعاً آزاد را بگشاید.
نقش بیبدیل قرص ضدبارداری
در کنار عرصه نظری، وارد شدن قرص ضدبارداری به بازار نیز از عوامل اصلی در بروز انقلاب جنسی بود. گرچه کاندوم و برخی دیگر از وسایل ضدبارداری تا سال ۱۹۶۰ ولو به میزان محدود رواج داشتند، ولی قرص ضدبارداری منشا تحولی عظیم در مناسبات جنسی انسانها شد. با خوردن قرص دیگر نیازی به انجام اعمال مکانیکی یا برنامهریزیشده دیگر مانند کار گذاشتن حلقههای مسی (زنان) یا استفاده از کاندوم (مردان) نبود. این قرص که از سال ۱۹۶۰ در آمریکا اجازه فروش یافت بیش از هر وسیله دیگری زنان را از مقدرات بیولوژیک رها ساخت، لذت جنسی را به امری مستقل بدل و آن را از مسئله تولید مثل جدا کرد.
قرص ضدبارداری رابطه پیش از ازدواج و بدون ازدواج را بسیار آسانتر کرد و مناسبات جنسی همسران را وارد مرحله راحتتری ساخت. این قرص به زنان آزادی عملی بیسابقهای در مناسبات جنسیشان داد و باعث دگرگونی جامعه، تغییرکلی وضعیت زنان و در نهایت منجر به انقلابی در رابطه جنسی مرد و زن شد. این روند بسیاری از ارزشهای قدیمی در مناسبات جنسی و درک و فهم سنتی از چارچوبهای مناسبات زن و مرد را به چالش گرفت که درگیری بین نسلها و به خصوص مخالفتهای شدید کلیسا با این تحولات از نمادهای آن بود.
کاندوم در سالهای دهه ۱۹۶۰ عمدتا در داروخانهها قابل دسترس بود یا در برخی مغازهها به صورت غیرعلنی خرید و فروش میشد. بعدتر اولین کاندومفروشهای اتوماتیک در توالتهای عمومی مردانه نصب شدند. سپس در برخی مراکز عمومی هم این دستگاهها دیده میشدند، اما در نهایت در اوایل دهه ۱۹۹۰ شیوع بیماری ایدز هم کمک کرد که این وسیله حتی در سوپرمارکتها در انواع مختلف قابل دسترسی باشد.
درآمیختن دو انقلاب در ۱۹۶۸
اما جا افتادن و گسترش انقلاب جنسی بدون جنبش ۱۹۶۸ و تحرکات قبل و بعد از آن کمتر قابل تصور است. فعالان و همراهان این جنبشها از یک سو علیه ارزشها و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی پدران خود قیام کرده بودند، زیرا بروز خشونت و جنگ را ناشی از این ساختارها میدانستند . از سوی دیگر آنان زیر تاثیر آراء رایش و مارکوزه بودند و اعتقاد داشتند که “بدون رفع قید و بندها در مناسبات جنسی، جامعه آزادی شکل نمیگیرد“. رایش در کتاب “روانشناسی تودهای فاشیسم” این نظریه را پیش مینهد که سرکوب جنسی دلیل آمادگی انسانها برای آزار رساندن و اعمال بدترین خشونتها علیه همنوعان است. او رفتار و رویکرد نازیها را عمدتا به همین مسئله نسبت میدهد.
در همین چارچوب بود که فشار و مطالبه برای لیبرالیزهکردن قوانین کیفری مربوط به مناسبات جنسی افزایش یافت و در نهایت این خواست تا حدود زیادی عملی شد. اما سودجویی رسانههای زرد و برخی محافل اقتصادی موجی افراطی از پورنوگرافی و سودجویی اقتصادی از مناسبات تازهشکل گرفته را دامن زد و شور و احساس در مناسبات جنسی یا ایدهآلهایی که رایش و مارکوزه دنبال میکردند را دستکم تا مدتها در سایه قرار داد.
این روند در برخی موارد با حرص و ولع بخشی از مردان به سکس تطابق داشت ولی با گسترش خودمختاری و حقوق جنسی شهروندان، به ویژه زنان، ارتباطی نداشت؛ هر چند که بحثهای انتقادی که پیرامون آن شکل گرفت به سهم خود در جا افتادن درک درست از انقلاب جنسی بیتاثیر نبود. گرایشهای انحرافی در استفاده و سودجویی از انقلاب جنسی در عمل به بخشهای محافظهکار جامعه و رسانههای آنها میدان داد تا از موضع دفاعی خود بیرون بیایند و سعی در توقف یا به عقب برگرداندن جنبههای مثبت انقلاب جنسی کنند.
در سالهای دهه ۱۹۸۰ با گسترش ایدز این بحث درگرفت که تا چه حد روابط آزاد جنسی در گسترش این بیماری موثر است و آیا باید راههای ارتباط را سالمتر کرد یا کلا عقبگشتی در مناسبات جنسی را به جریان انداخت. به ویژه محافظهکاران و نیروهای سنتی و نهادهای مذهبی محملی یافتند که با استدلالات پزشکی به مقابله با خودمختاری جنسی برآیند و دوباره صرفا روابط جنسی رسمیشده درون خانواده را سالم معرفی کنند.
اما انقلاب جنسی از این مرحله نیز کم و بیش عبور کرده و با مراقبتها و آموزشهای معطوف به داشتن رابطه جنسی سالم همچنان راه خود را در مسیری کمتر آلوده به افراط و تفریطها پیش میبرد. لیبرالیزه شدن بیشتر حقوق جنسی و به رسمیت شناخته شدن گرایشهای جنسی اقلیتهایی که قبلا طرد میشدند از نمودهای همین روند است.
منبع : انقلاب جنسی
انقلاب جنسی در خاورمیانه
با وجود پیشرفتهای جهانی، زنان همچنان در برخی کشورهای اسلامی، کشورهای فقیر و حکومتهای استبدادی از آموزش و سلامت جنسی محرومند. در حال حاضر جنسیت، تمایلات جنسی و صحبت از رضایت جنسی در بخش بزرگی از خاورمیانه و کشورهای آسیایی نکوهیده است. بسیاری میگویند حالا دیگر وقت انقلاب جنسی در خاورمیانه و جنوب آسیاست. حالا باید این انقلاب در کشورهای اسلامی و عربی رخ دهد.
تونس اعلام کرد که اولین کشور این منطقه است که میخواهد آموزش جنسی را در مکتبها آغاز کند. مطالعات نشان میدهد که نبود آموزش جنسی برای کودکان و نوجوانان، باعث سوء استفاده جنسی از آنان می شود. همچنین بر اساس آمار، میان سال های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ از نزدیک به ۱۹ میلیون کودک زیر ۱۲ سال سوء استفاده جنسی شده که ۸۰ درصد آنها دختر اند.
همچنین در هر ۱۰ دقیقه، هفت هزار زن در جهان به یکی از بیماریهای آمیزشی مبتلا میشوند. در حال حاضر ۲۹۰ میلیون زن به ویروس اچپیوی مبتلایند که یکی از عوامل سرطان دهانه رحم است. سالانه بیش از ۱۰۰ میلیون بارداری ناخواسته رخ میدهد که بیش از ۶۰ درصد به سقط جنین میانجامد.