دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

مولفه های جاذبه میان فردی

تعیین کننده های درونی و بیرونی و تعاملی جاذبه

عوامل و زمینه های جاذبه میان فردی عبارت است از: ۱-جذابیت جسمانی ۲-مجاورت ۳-آشنایی ۴-شباهت ۵-نیاز به دلبستگی

جاذبه میان فردی

روان‌شناسان اجتماعی برای اشاره به احساس‌های مثبت یا منفی نسبت به دیگران، اصطلاح جاذبه بین‌ فردی را به‌کار می‌برند. جاذبه انواع تجربه‌های اجتماعی مانند دوست‌داشتن، صمیمیت، شهوت، و عشق را تبیین می‌کند. هیچ حوزه ای از رفتار آدمی وجود ندارد که در آن به اندازه جاذبه دوست داشتن، عاشق شدن و تمایل جنسی، شناخت ها و هیجان ها را به شکلی پیچیده در هم نیامیخته باشد.

انسان ها انگیزه دارند که با یکدیگر پیوند برقرار کنند. ما به دلیل نیاز دلبستگی، یعنی نیاز به ارتباط برقرار کردن به صورتی دوستانه با دیگران همکاری می کنیم. ما انتخاب می کنیم که با بعضی ها باشیم و از بعضی ها دوری کنیم.

جاذبه متقابل به نگرشی اطلاق می شود که شخص درباره فردی دیگر دارد. این ارزیابی ها از افراد روی پیوستاری قرار می گیرند که شامل دوست داشتن در یک انتها و دوست نداشتن در انتهای دیگر است. وقتی ما هیجان های مثبت را تجربه می کنیم، ارزش یابی های مثبت انجام می دهیم و وقتی هیجان های منفی را تجربه می کنیم، ارزش یابی های ما منفی خواهد بود. در واقع دوست داشتن یا نداشتن افراد تا حدی به حالت های عاطفی بستگی دارد.

یکی از عوامل موثر بر جاذبه، مجاورت فیزیکی است. همچنین هیجان ها تا حدودی به وسیله عواملی چون ویژگی های قابل مشاهده مثل لحن صدا یا بو تعیین می شود. یک شکل شدیدتر جاذبه به وسیله پی بردن به حیطه های شباهت یا عدم شباهت تعیین می شود. سرانجام مثبت ترین هیجان ها و احساس ها وقتی روی می دهد که دو فرد با گفته ها یا رفتارهایی که انجام می دهند، علاقه دوجانبه را به نمایش می گذارند و جاذبه به سوی نوعی از روابط نزدیک و صمیمی پیش می رود.

تعیین کننده های درونی جاذبه: نیاز به دلبستگی و نقش اساسی عاطفه

فرض بر این است که نیاز به دلبستگی و پذیرفته شدن از سوی دیگران برای بهزیستی روان شناختی ما لازم است. برای نیاکان ما تعامل اجتماعی و همکاری یک مزیت به حساب می آمد که به بقای نوع ما کمک کرده است.

تفاوت های فردی و عوامل موقعیتی در نیاز به دلبستگی

مردم آن مقدار تماس اجتماعی را می جویند که برای آنها مطلوب است و ترجیح می دهند بعضی اوقات تنها باشند، لذا همه مردم از لحاظ شدت نیاز به دلبستگی با یکدیگر یکسان نیستند.

علاوه بر تفاوت های فردی، رویدادهای بیرونی نیز می تواند در نیاز به دلبستگی موثر باشد. خیلی از مردم ترجیح می دهند وقت خود را با دیگرانی بگذرانند که با تجربه ای مشابه تجربه آنها روبرو هستند. این نوع دلبستگی فرصتی برای مقایسه اجتماعی به وجود می آورد که روشن گری شناختی و اجتماعی از راه تماس با دیگران می توانند تسلی بخش باشند.

عاطفه به عنوان یک نظام پاسخ اساسی

پست های مرتبط

حالت هیجانی شما بر فرایند فکری شما تاثیر می گذارد. دو ویژگی مهم عاطفه درجه نیرومندی(شدت) و جهت(مثبت یا منفی) می باشند. به اعتقاد جان کاچیوپو، نظام عاطفی مسئول هدایت رفتار ما نسبت به کل محرک هاست و رویدادهای دوستانه را از خصمانه تمیز می دهد. ما ذاتا برای لذت ساخته شده ایم، زیرا شانس بقا و تولید مثل را افزایش می دهد.  ما اغلب به موقعیت ها به صورتی دوگانه پاسخ می دهیم که این خود نیز اهمیت تکاملی دارد، زیرا عاطفه مثبت ما را بر می انگیزد تا جنبه های تازه و نو محیط را کشف کنیم و عاطفه منفی به ما هشدار گوش به زنگی می دهد. بسته به اوضاع، عاطفه مثبت و منفی می تواند در تعیین ارزشیابی ما اهمیت داشته باشد.

اثر مستقیم و تداعی شده هیجان ها بر جاذبه

وقتی شخصی چیزی می گوید یا کاری انجام می دهد که احساس خوب یا بدی در شما ایجاد می کند، هیجان ها اثر مستقیمی بر جاذبه خواهند داشت.

اثر تداعی شده هیجان وقتی روی می دهد که شخص دیگری صرفا در همان زمان به وسیله یک فرد دیگر یا چیز دیگری برانگیخته شده باشد. تبیین کلی برای اینگونه اثرات تداعی در شرطی شدن کلاسیک نهفته است.

تلویحات دیگر رابطه عاطفه-جاذبه

خنده و دوست داشتن

یکی از راه هایی که مردم می توانند با یکدیگر بیشترین راحتی را احساس کنند، این است که باهم بخندند. شوخی نه تنها خوشایند است، بلکه شیوه ای عاری از تهدید برای سر و کار پیدا کردن مردم با یکدیگر فراهم می آورد. همچنین خنده به تقویت پیوندهای اجتماعی کمک می کند و نقش روغن کاری اجتماعی را بازی می کند؛ که باعث می شود رفتار متقابل نرم تر و روان تر کار کند.

دستکاری عاطفه به منظور اثر گذاری بر رفتار

چنین دستکاری هایی(مانند تبلیغات) تبدیل به جنبه آشنا از زندگی ما شده اند. هدف آنها این است که ما را وادار کنند تا از هر چیز یا هرکسی که می خواهند، خوشمان بیاید و گاهی از رغیب احساس نفرت پیدا کنیم.

تعیین کننده های بیرونی جاذبه: مجاورت و جذابیت جسمانی

مجاورت یا از نظر فیزیکی به هم نزدیک بودن، عامل مهم دیگری در جذابیت است. هر چقدر با فردی، نزدیک‌تر زندگی یا کار کنید، به احتمال بیشتری آن فرد را دوست خواهید داشت. مطالعه‌ای دربارهٔ دوستی در خوابگاه‌های دانشجویی معلوم ساخت، شخصی که در اتاق پهلویی زندگی می‌کند، از شخصی که دو اتاق دورتر زندگی می‌کند، بیشتر مورد علاقه قرار می‌گیرد. پژوهش‌ها همچنین نشان داده‌ است که علاقه به رئیس‌ جمهورها و ستاره‌های سینما، با تعداد دفعات حضور آن‌ها در رسانه‌های گروهی همبستگی دارد.

از دل برود هر آنچه از دیده رود. این ضرب المثل به خوبی اصل مجاورت را نشان می دهد. آدمیزاد طوری طراحی شده که به افرادی که بیشتر با آنها سرو کار دارد علاقه بیشتری نشان می دهد. وقتی که مجاورت فیزیکی، تماسی را ایجاد کرد، برداشت های اولیه از یکدیگر غالبا به وسیله باورها و نگرش های از پیش موجود تعیین می شود.

آشنایی و مجاورت

مواجه شدن مکرر کلید کار است. دیدن یک چهره آشنا خوشایند است. افرادی که در مجاورت هم زندگی می کنند یا کار می کنند، احتمال دارد که باهم آشنا شوند. قرار گرفتن مکرر در معرض یک محرک تازه به صورتی فزاینده به ارزیابی مثبت از آن محرک می انجامد. به این یافته ها گاهی اثر در معرض قرار گرفتن صرف می گویند، حتی نوزادان به عکس کسی که قبلا دیده اند لبخند می زنند.

یکی از دلایل اصلی اینکه مجاورت ایجاد دوستی می کند، این است که سبب افزایش آشنایی می شود. شواهد فراوانی موید این است که آشنایی به خودی خود یعنی صرف در معرض دید دیگران بودن، دوست داشتن را افزایش می دهد. این اثر آشنایی موجب دوست داشتن می شود و پدیده ای بسیار کلی است. مثلا موشهایی که مکررا در معرض آهنگ های موتزارت یا شوئنبرگ قرار می گیرند، به کارهای آهنگسازی که آهنگ های وی را شنیده اند بیشتر علاقه نشان می دهند. در ارتباط با این اثر تحقیقی است که در آن آزمودنی ها در معرض عکس از چهره های مختلف قرار داده شده و سپس از آنها پرسیدند چه قدر ممکن است شخصی را که عکسش را دیدند دوست داشته باشند. آزمودنی ها هر اندازه چهره معینی را بیشتر دیده بودند، به آن بیشتر اظهار علاقه کردند و گفتند فکر می کنند آن شخص را بیشتر دوست دارند.

گسترش اثر در معرض قرار گرفتن مکرر

عاطفه مثبت ایجاد شده به وسیله در معرض قرار گرفتن مکرر به محرک های زیر آستانه ای، به دیگر محرک های مشابه، و حتی به محرک های کاملا متفاوت تازه نیز تعمیم می یابد. اما همه افراد به طور یکسان در برابر اثر در معرض قرار گرفتن مکرر پاسخ نمی دهند. افرادی که دارای نیاز بالا به ساختار هستند، بیشترین اثر را برای دوست داشتن به این شیوه دریافت می کنند.

ویژگی های قابل مشاهده: ارزشیابی های فوری

گاهی ممکن است جذب کسی شوید که در مجاورت شما نیست. هرگاه ما در دیدار اول از کسی خوشمان بیاید یا بدمان بیاید، حکایت از آن دارد که چیزی در آن فرد هست که عاطفه مثبت یا منفی را برانگیخته است، که احتمالا مبتنی بر تجربه های گذشته، تصورات قالبی یا اسنادها هستند.

جذابیت جسمانی:

جذابیت جسمانی (اندازه اندام، قیافه، ویژگی‌های چهره و طرز لباس پوشیدن) یکی از مهمترین عواملی است که در ابتدا ما را به دیگران علاقه‌مند می‌کند و باعث می‌شود که آنها را دوست بداریم. در دوره کودکستان، کودکان زیبا، نزد همکلاسی هایشان محبوب‌ترند و معمولا معلم‌ها تصور می‌کنند که آن‌ها از هوش بیشتر و سازگاری بهتری برخوردارند. هنگامی که این افراد زیبا به دوران بزرگسالی می‌رسند، توسط مردان و زنان، موقرتر، جالب‌تر، اجتماعی‌تر، مستقل‌تر، باهوش‌تر و از نظر جنسی پر شور تر پنداشته می‌شوند. با وجود این، پژوهشها نشان می‌دهد که جذابیت جسمانی هنگامی که رابطه از مراحل اولیه‌اش می‌گذرد، اهمیت خود را از دست می‌دهد.

ظاهر افراد نقشی اساسی درباره جذابیت افراد بازی می کند. شاید یکی از دلایل این باشد که هرچه زیباست خوب هم هست. به نظر می رسد موضوع ظاهر برای زنان حادتر است، هر چند هر دو جنس ممکن است اضطراب ظاهر داشته باشند. همچنین به طور معمول جذابیت با محبوبیت و روابط متقابل خوب و عزت نفس بالا همراه است.

زنانی که جذاب شناخته می شوند، در یکی از ۲ گروه زیر قرار می گیرند:

  1. خصوصیات بچه گانه دارند مثل چشم درشت و دور از هم، با بینی و چانه کوچک که بامزه تلقی می شوند.
  2. در مقوله خصوصیات پخته قرار می گیرند که استخوان های گونه برجسته، ابروهای بالا و لبخند گشاد دارند.

یافته ها نشان می دهد که هرچه به آخر شب نزدیک تر می شویم، جنس مخالف جذاب تر به نظر می رسد، این موضوع شاید از این واقعیت ناشی شود که کم شدن تعداد شرکای عشقی باعث کمیابی شده و ارزشیابی مثبت تر از افراد باقی مانده بیشتر می شود.

چرا جذابیت جسمانی مهم است؟

بخشی از علت در این واقعیت نهفته است که موقعیت اجتماعی و عزت نفس ما هنگامی که همراه شخص جذابی هستیم افزایش می یابد. هم مردان و هم زنان وقتی با شخص جذاب همراه باشند، دیگران آنها را خواستنی تر رتبه بندی می کنند تا وقتی که با شخص غیرجذاب همراه باشند. اما هم مردان و هم زنان وقتی همراه با بیگانه جذاب تر از خودشان دیده شوند، از لحاظ خواستنی تر بودن در رده پایین تری رتبه بندی می شوند. از طرفی دیگر، اگر قد متوسطی داشته باشی و با بلندان باشی، کوچک و با کوتاهان باشی، بلند نشان داده می شوی؛ لذا اگه می خواهی زیبا به نظر برسی و جلب توجه کنی با نازیباتر از خودت قدم بزن.

خوشبختانه برای نازیبایان هم امیدهایی وجود دارد. نخست اینکه جذابیت جسمانی ظاهرا وقتی که شخص همسر دائمی برمی گزیند اهمیت کمتری پیدا می کند. چندین عامل دیگر هست که می تواند به نفع افراد غیر جذاب در کار باشد. دیگر اینکه، زیبایی یک امر نسبی است و هر فردی با هر تیپی می تواند خود را خواستنی کند.

جنبه های دیگری از ظاهر و رفتار که بر جذابیت اثر دارند

هر قرینه قابل مشاهده، صرف نظر از اینکه چقدر سطحی باشد، ممکن است یک تصور قالبی را در ما ایجاد کند. یکی از عواملی که در این رابطه مورد بررسی قرار می گیرد، نوع لباس پوشیدن است. از میان ویژگی های قابل مشاهده دیگر، اندام یک شخص نیز با تصوراتی قالبی تداعی می شود که واکنش های هیجانی و جذابیت افتراقی را بر می انگیزد. یک عامل موثر دیگر، اسم کوچک یک فرد است و اسامی زیبا، آشنا یا افرادی که هم نام ما هستند، می توانند جذابیت بیشتری برای ما ایجاد کنند.

تعیین کننده های تعاملی جاذبه: شباهت و دوست داشتن دو جانبه

شباهت نقش زیادی در جاذبه ایفا می کند. مهم‌ترین عامل پیوند دهنده روابط دراز مدت (خواه علاقه باشد یا عشق) مشابهت است. ما ترجیح می‌دهیم در کنار افرادی باشیم که خیلی به ما شباهت دارند؛ آن‌هایی که در سابقه قومی و محلی، طبقه اجتماعی، علایق و نگرش‌ها با ما سهیم هستند. (کبوتر با کبوتر باز با باز  /  کند همجنس با همجنس پرواز)

عشاق مایلند یادآور شوند که چقدر با هم متفاوت اند: « من قایقرانی دوست دارم، اما او از کوهنوردی خوشش می آید.» «من در رشته مهندسی هستم اما او متخصص تاریخ است.» آنچه این عشاق نادیده می گیرند این است که هر دو فعالیت های بیرون از خانه را دوست دارند؛ و هر دو حرفه ای هستند؛ هر دو دمکراتند. تحقیقات نشان می دهد که زن و شوهرها بسیار شبیه به هم هستند، نه تنها از نظر ویژگی های جامعه شناختی (از قبیل سن، نژاد، مذهب، تحصیلات و طبقه بندی اجتماعی اقتصادی) بلکه از لحاظ ویژگی های روانشناختی نظیر هوش و ویژگی های بدنی مثل قد و رنگ چشم و رنگ پوست. علاوه بر این زوج ها از نظر نگرش هایشان در مورد رفتار جنسی و نقش های جنسیتی نیز به هم شبیه هستند.

مکمل بودن نیازها :

علاوه بر عقیده مشابهت، نظر دیگری وجود دارد که می‌گوید : افرادی که خصوصیات مکمل دارند جذب هم می‌شوند؛ مثلا افراد سلطه پذیر و سلطه‌گر جذب هم می شوند. تحقیقات بعدی تعارض بین این دو دیدگاه را بر طرف کرد. در مراحل بسیار ابتدایی خصوصیات سطحی از قبیل زمینه‌های اجتماعی مشابه، مجاورت مکانی و زیبایی در رشد روابط اهمیت دارد؛ سپس نگرش‌های مشابه نقش عمده‌ای در تعمیق پیوند طرفین دارد؛ پس از این مرحله است که، نیازهای مکمل نقش اصلی را بر عهده می‌گیرند.

شباهت-عدم شباهت: پیش بینی کننده پایای جاذبه

مردم غریبه های شبیه خودشان را بیشتر از غریبه های غیر شبیه، دوست دارند. ما نه تنها کسانی که شبیه خودمان باشند دوست داریم، بلکه داوری ما درباره آنها این است که باهوش تر، مطلع تر، اخلاقی تر و سازگارتر هستند.

فرضیه پس زدن به عنوان بدیلی برای اثر شباهت- عدم شباهت پیش کشیده شده است. اندیشه محوری در این فرضیه این است که اطلاعات مربوط به شباهت اثری بر جاذبه ندارد، مردم صرفا با اطلاعات مربوط به عدم شباهت پس زده می شوند. تحقیقات بعدی توانست نشان دهد که این اندیشه غلط است، اما در فرضیه پس زدن رگه هایی از حقیقت نهفته است.

تبیین اثر شباهت-عدم شباهت بر جاذبه

نظریه تعادل نیوکام و هایدر اظهار می دارد که مردم به طور طبیعی علاقه و عدم علاقه خود را به شکلی متوازن سازمان می دهند. وقتی دو فرد یکدیگر را دوست دارند و پی می برند که از جهات ویژه ای به هم شباهت دارند، این حالت تعادل به وجود می آورد که از لحاظ هیجانی خوشایند است. وقتی دو نفر یکدیگر را دوست دارند و پی می برند از بعضی جهات غیر شبیه هستند، عدم تعادل و در نتیجه ناخوشایندی به همراه دارد که باعث می شود سعی کنند، یکدیگر را به تغییر وادار یا با درک تفاوت ها، یا صرفا با تصمیم به دوست نداشتن یکدیگر، تعادل ایجاد کنند.

نظریه مقایسه اجتماعی فستینگر می گوید شما نگرش ها و باورهای خود را با دیگران مقایسه می کنید، زیرا تنها راهی که می توانید درستی و بهنجاری خود را ارزیابی کنید، پی بردن به این مطلب است که مردم دیگر با شما موافق هستند. ما به دیگران رو می کنیم تا اعتبار هم رایی به دست آوریم و در نتیجه احساس خوبی ایجاد می شود.

نظریه پاسخ انطباقی گولد معتقد است که واکنش منفی ما به دیگران غیر شبیه به خودمان ممکن است زمانی پیدا شده باشد که انسان ها در گروه های کوچک شکارگر زندگی می کردند.

الگوی عاطفه محور جاذبه

جاذبه مبتنی بر عاطفه مثبت و منفی، الگوی عاطفه محور جاذبه نامیده می شود. اما تاکید روی عاطفه بدان معنی نیست که فرایندهای شناختی در آن دخالت ندارد. فرض کنید برای شخص ب، لازم است که دست به پردازش شناختی همه اطلاعات موجود(تصورات قالبی، باورها، دانش و …) درباره شخص الف بزند که تاثیری اضافی روی برانگیختگی عاطفی و ارزشیابی اولیه را تقویت یا تعدیل می کند. به طور مثال، مهارت های شناختی و زبانی ما را قادر می سازند تا از کسی انسانیت زدایی کنیم و پرخاشگری به او را توجیه کنیم. بندورا نیز با مفهوم برداشتن کنترل اخلاقی به این موضوع اشاره می کند.

ارزشیابی های دوجانبه: دوست داشتن یا دوست نداشتن متقابل

تعامل های دو نفره می تواند منجر به حرکت دو فرد در یک رابطه مبتنی بر دوست داشتن متقابل و یا دور شدن از ارتباط گردد. ارزش یابی مثبت یکی از طرفین که آن را منتقل می کند، یک تجربه مثبت اضافی برای دیگری محسوب می شود. بیشتر ما حتی از تملق گویی هم خوشنود می شویم.

در یک معنای کلی تر، زندگی ما با انتقال احساسات مثبت اصیل و صمیمانه درباره یکدیگر خوشایندتر می شود و برعکس آن، واکنش های منفی بر می انگیزد.

منابع

  1. روان شناسی اجتماعی، نوشته رابرت بارون و دان بیرن، ترجمه یوسف کرمی
  2. زمینه روانشناسی هیلگارد، ویراستار محمد نقی براهنی
۳.۷ ۶ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

3 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هما
۱۴۰۰/۰۷/۰۷ ۰۱:۱۶

من مادری ۶۳ ساله و عاشق دیدگاها و تفاسیر روانشناختی شما هستم واقعا که در طرز نگارش و زاویه ی ادبیات شما خلوص و عدالت و تیزبینی موج میزند

هما
۱۴۰۰/۰۷/۰۷ ۰۱:۱۹

از زحمات سما متشکریم

محمد
۱۴۰۱/۰۳/۰۵ ۰۱:۰۳

عالی عزیز فوق العاده بود، علمی کاربردی و بدور از اضافه گویی💯