دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

تضاد در نیازهای اساسی انسان

ما ارضای نیازهایمان را در تعامل و رابطه با دیگران جست و جو می کنیم

منشأ خیلی از سوء تفاهم ها و درگیری های بین افراد، این است که ما نمی دانیم در کدام یک از نیازهای اساسی دچار مشکل هستیم.

نیازهای اصلی انسان

گلاسر معتقد است که اولویت نیازها برای هر کسی متفاوت است. کسانی هستند که برای عشق خود، از جان می گذرند (اولویت نیاز به عشق در برابر نیاز به بقا). کسانی هستند که برای به دست آوردن قدرت، نزدیکان خویش را به قتل می رسانند (اولویت نیاز به قدرت در برابر نیاز به عشق). این نیازها و اولویت های افراد، ریشه انتخاب های مهم زندگی را تشکیل می دهند.

انسانها در تعامل با یکدیگر، در صدد ارضای نیازهای اساسی خود هستند، اما مشکل زمانی ایجاد می شود که بین ارضای نیازهایشان تضاد پیش می آید. در هر رابطه ای ممکن است بین نیازها، تعارض و کشمکش به وجود بیاید. وقتی چنین کشمکش‌هایی روی می‌دهد، بر نیاز به مذاکره و سازش برای ارضا نیازها تأکید می‌شود و نکته در این‌جاست که بدون گفتگو و سازش هیچ نتیجه و راه حل مؤثری وجود نخواهد داشت.

خصوصیات نیازها از نگاه ووبلدینگ

  1. ذاتی و ژنتیکی : مادر زادی اند. درونی هستند و زمانی که ما به دنیا آمده ایم با ما همراه بوده اند و نیاز به فراگیری آنها نیست
  2. عمومی : همگانی هستند. خاص و مشخص نیستند (بلکه خواسته ها خاص و مشخص هستند)
  3. جهانی : همه انسان ها صرف نظر از فرهنگ، زبان، نژاد و جغرافیای محل زیست، در نیازهای درونی مشترکند
  4. همپوشانی : برآورده کردن یک نیاز ممکن است موجب برآورده شدن دیگر نیازها شود
  5. تضاد درونی : گاهی ممکن است ارضای یک نیاز سبب شود که فرد نیازهای دیگرش را نادیده بگیرد یا سرکوب کند
  6. تضاد بین فردی : گاهی ممکن است ارضای یک نیاز در تضاد با ارضای نیاز فرد دیگری باشد

تضاد بین نیازهای اصلی ۵ حالت دارد:

۱- تضاد در حوزه نیاز به بقا

نیاز به بقا صرفا در محدوده مرگ و زندگی خلاصه نمی شود، بلکه امنیت، محافظه کاری، سلامتی، آرامش و سائق جنسی، مهم ترین جلوه نیاز به بقاست. اگر دو نفر که با یکدیگر رابطه دارند(مانند دو دوست، دو شریک) در میزان نیاز به بقا همخوانی نداشته باشند، ممکن است بینشان اختلاف ایجاد شود. مثلا یکی مال اندوز هست و دیگری ولخرجی می کند. هرچه قوت نیاز به بقا در شما و همسرتان(پارتنرتان) به هم نزدیک تر باشد، شانس ادامه یافتن زندگی مشترک شما بیشتر می شود.

فرض کنید نیاز به بقا در مرد به شدت بالاست و از این رو بسیار محافظه کار است. مرد و همسرش که نیاز به بقا در او کمتر است در شهری با هم زندگی می کنند. زن به مرد می گوید که بهتر است ۱۰ روز به مسافرت برویم ولی مرد مخالفت می کند و می گوید، در این مدت ممکن است بلایی بر سر خانه و اموالمان بیاید؛ هر چه زن استدلال می کند که می توانند از فرزندان یا همسایه ها کمک بگیرند، شوهر قبول نمی کند. شاید زن این بی میلی شوهرش را نشانه ای از این بداند که شوهرش او را دوست ندارد ولی واقعیت این است که پای تفاوت در میزان نیاز به بقا در میان است و ربطی به عشق و دوست داشتن ندارد. همان طور که می بینید، منشأ خیلی از سوء تفاهم ها این است که ما نمی دانیم در کدام یک از نیازهای اساسی دچار مشکل هستیم.

۲- تضاد در حوزه نیاز به قدرت

نیاز به قدرت، منشأ بسیاری از ناخشنودی های بشر است، از روابط کلان بین المللی بگیرید تا روابط زناشویی. انسانهایی که نیاز به قدرت قوی ای دارند، به شدت تمایل دارند بقیه را کنترل کنند و حرف، حرف آنها باشد. تحمیل اراده بر دیگران، از خصوصیات اصلی این افراد است. با این اوصاف، فرض کنید زن و مردی که هر دو نیاز شدیدی به قدرت دارند با هم ازدواج می کنند. کاملا قابل پیش بینی است که چه زندگی پر تنشی خواهند داشت، زیرا هر کدام از آنها، طبق نیاز ژنتیکی اش به قدرت، می خواهد بر دیگری اعمال قدرت کند و حرف خود را بر کرسی بنشاند. زن و شوهری که نیاز به قدرت در آنها کم است، تقریبا همیشه با هم می سازند.

شایع ترین سوء تفاهم در رابطه این است که فرد می گوید: همسرم مرا دوست ندارد و گرنه این همه زور نمی گفت؛ حال آنکه ماجرا ربطی به عشق ندارد. در روابط بین دوستان، شرکا و اعضای خانواده و….. هم این گونه است؛ بسیاری از ما، اگر ببینیم دوستمان درصدد سلطه جویی است و مدام می خواهد حرف خودش را بر کرسی بنشاند و به نظر ما اهمیتی نمی دهد، از او آزرده خاطر می شویم و حتی ممکن است به دوستی مان ادامه ندهیم. اما اگر نیاز به قدرت در یکی از دو طرف کم باشد، مشکل جدی به وجود نمی آید، زیرا کسی که نیاز کمی به اعمال قدرت دارد، نه تنها در صدد تحمیل اراده خود بر نمی آید بلکه از این که حرف آخر، حرف او نباشد هم نمی رنجد. اگر هم هر دو، نیاز متوسطی به قدرت داشته باشند، بسیار راحت تر با هم کنار می آیند و با مشورت همدیگر کارها را پیش می برند.

۳- تضاد در حوزه عشق و احساس تعلق

ملاک سنجش این نیاز، میزان محبتی است که فرد به دیگری ارائه می دهد، نه میزان محبتی که دوست دارد تحویل بگیرد.

اگر زن و شوهر، هر دو نیاز بالایی به عشق و احساس تعلق داشته باشند، مدام نسبت به یکدیگر محبت می کنند و از این نظر، زندگی گرمی خواهند داشت؛ اما ممکن است این نیاز در یکی بالا و در دیگری پایین باشد. در چنین وضعی، آن که نیاز بالاتری دارد، چون به همان میزان که محبت می دهد، محبت نمی گیرد، دچار این باور می شود که همسرش او را دوست ندارد. در حالی که اغلب همسرش هم او را دوست دارد ولی به صورت ژنتیکی طوری برنامه ریزی شده است که نمی تواند (نه این که نمی خواهد) به اندازه طرف مقابل، ابراز عشق کند.

اگر دو طرف، نیاز به عشق کمی داشته باشند هم زندگی شان مختل نمی شود، زیرا تعادل مهرورزی برقرار است. هرچه قوت نیاز به عشق در شما و همسرتان(پارتنرتان) به هم نزدیک تر باشد، شانس ادامه یافتن زندگی مشترک شما بیشتر می شود. همچنین ترکیب مرد عاشق قدرت طلب با زن عاشقی که دنبال قدرت نیست هم جواب می دهد و شانس ادامه زندگی مشترک بالاست.

۴- تضاد در حوزه نیاز به آزادی

کسی که نمی تواند اراده دیگران را تاب بیاورد و دوست دارد مطابق میل خود زندگی کند، هر جا خواست برود و هر کاری خواست انجام دهد، نیازش به آزادی در حد بالایی است. افرادی که نیاز زیادی به آزادی دارند، همیشه با روابط صمیمی بلندمدت مشکل دارند؛ اما بیشترین مشکل آنها با ازدواج است.

اگر دو نفر که نیاز به آزادی در آنها زیاد است، با یکدیگر ازدواج کنند، امکان این که درگیر تنش ارتباطی شوند وجود دارد، زیرا هر کدام از آنها دوست دارند جدا از هم و بدون قید و بندهای یکدیگر زندگی کنند. البته منظور الزاما اقداماتی که جامعه آنها را غیراخلاقی می داند نیست بلکه در حالت احساس نیاز شدید به آزادی، افراد تعهد به طرف مقابل را نادیده می گیرند. مثلا دوست دارند تنهایی به سینما بروند تا این که با شریک زندگی خود مشورت کنند که کدام فیلم را ببینند، کدام سینما بروند.

زندگی های مشترک افرادی که هر دو طرف شدیدا نیازمند آزادی و فردیت هستند، در خطر تنش و طلاق است. احتمالا بسیاری از زوج هایی که طلاق نگرفته اند ولی در خانه های جدا از هم زندگی می کنند، افرادی هستند که به شدت نیازمند آزادی اند و فردگرایی شان بالاست.

تفاوت نیاز به قدرت و نیاز به آزادی در این است که در اولی، شخص می خواهد خود را بر دیگری تحمیل کند و در دومی، شخص درصدد تحمیل اراده خود بر دیگری نیست ولی در عین حال، حال و حوصله خرده فرمایشات دیگران را هم ندارد.

در حالتی که یکی از طرفین نیاز زیادی به آزادی داشته باشد و دیگری نیاز کمی به ازادی داشته باشد، تا وقتی که نفر دوم آزادی نفر اول را محدود نکند، مشکلی پیش نمی آید.

۵- تضاد در حوزه تفریح و لذت

اگر این نیاز در یکی بالا و در دیگری پایین باشد، مشکل ارتباطی ایجاد می شود. مثلاً فرض کنید کودک درون مرد هنوز زنده است و شادی می کند و علاقمند به یادگیری و خنده است و با بچه های فامیل بازی می کند، اما زن، این چنین نیست و حتی به سختی می خندد. در این فرض، زن، شوهر خود را موجودی لوده و مسخره تصور می کند و مرد هم زنش را فردی متکبر و بی روح.

اگر این نیاز در هر دو بالا باشد، زندگی شان از این منظر، می تواند پر شور و هیجان باشد. اگر هم هر دو نیاز اندکی به تفریح و لذت داشته باشند، لااقل در خصوص این نیاز اساسی، با هم دعوا نخواهند کرد. کم یا زیاد بودن نیاز به تفریح در رابطه ها، نقش حیاتی ندارد. 

بهترین ازدواج، ازدواجی است که در آن نیاز زن و شوهر به بقا در حد متوسط، نیازشان به عشق و تفریح زیاد، نیازشان به قدرت و آزادی کم باشد. (گلاسر)

اگر تفاوت نیازهای شما و طرف مقابلتان در تست نیازهای اساسی، بیشتر از ۲ نمره باشد و مخصوصا اگر ۳ نمره به بالا باشد لازم است که به علایم خطر توجه کنید یا به یک توافق اصلی برسید. مثلا : حمید و مریم به تازگی نامزد شده بودند و علاقه زیادی به هم داشتند اما اختلافات آن‌ها باعث شد که به مشاور مراجعه کنند؛ دعواهای آن ها باعث نگرانی خودشان و خانواده شان می شد. حمید نیاز به قدرتش بالا بود و مریم نیاز به آزادی بالایی داشت. مریم احساس می کرد که حمید او را کنترل می کند و حمید احساس می کرد مریم بی توجه به نیازهای اوست. حمید دوست داشت از همه کارهای مریم اطلاع داشته باشد و حتی به او بگوید که چه کاری خوب است و چه کاری بد. از طرف دیگر مریم دوست داشت مستقل باشد و خودش را به عنوان یک انسان آزاد و خودمختار در نظر بگیرد. او می گفت من از بچگی مستقل بودم و کسی به من امر و نهی نمی کرد.

مردی که دائم نگران آینده است و سخت کار می کند و حتی در زمان مسافرت هم با گوشی خود به بررسی مسائل شرکت خود می پردازد چه نیازی دارد؟ نیاز به بقا. حال اگر زن او نیاز به تفریح بالا داشته باشد، بسیار اذیت می شود و دائم شکایت می کند که چرا همسرش حتی در مسافرت هم به فکر کار و پول است. زنی به جلسه مشاوره می آید و می گوید همسر من خیلی آرومه و خیلی تمایلی به مهمانی دادن و مهمانی رفتن ندارد. اما از طرف دیگر من می‌خواهم با دوستانم بیرون برویم و با هم خوش باشیم. در این جا نیاز زن به تفریح بالاست ولی نیاز مرد به تفریح پایین است. زنی می گوید طرف مقابلم مرد خوبی است ولی به من ابراز علاقه نمی کند. در این جا نیاز زن عشق و تعلق خاطر است. همین زن می گوید وقتی در میان فامیل همسرم قرار می گیرم همه به زبان محلی خود صحبت می کنند و هیچ توجهی به من نمی کنند. به همین خاطر من هم دوست ندارم در جمع آنها باشم. این زن احساس تعلق خاطر به آن جمع نمی کند و اذیت می شود.

پس می بینید که دانستن نیازها و تفاوت نیازهای خودمان با طرف مقابل چقدر مهم است. ممکن است طرف مقابل شما نیازی متفاوت از نیاز شما داشته باشد، در این صورت تفاوت ها را بدانید و متوجه باشید که در کجاها به اختلاف بر می خورید. اگر طرف مقابل دائما امر و نهی می کند و انتظار دارد شما از دستوراتش پیروی کنید نیاز به قدرت بالایی دارد و اگر شما هم نیاز به آزادی‌تان بالا باشد نمی توانید با هم کنار بیایید.

بهترین نیمرخ نیازها

بهترین روابط در حالتی شکل می گیرد که میزان نیازها طبق فرمول زیر باشد:

  1. نیاز دو طرف به قدرت و آزادی،  کم باشد.
  2. نیاز دو طرف به عشق و تعلق خاطر و لذت و تفریح،  زیاد باشد.
  3. نیاز دو طرف به بقا،  متوسط باشد.

مثال: رضا و مریم با یکدیگر ازدواج کرده اند. هیچ کدام شان در زندگی مشترک قدرت طلبی نمی کنند و به کرسی نشاندن حرفشان برایشان خط قرمز نیست.(نیاز به قدرت کم است)، همچنین خیلی نیازمند نیستند که زمان زیادی را در خلوت یا با دوستان شان بگذرانند(نیاز به آزادی کم است). آنها در عین حال، بسیار به یکدیگر عشق می وزرند و محبت می کنند(نیاز هر دو به تعلق خاطر بالاست) و دوست دارند تفریح کنند و یاد بگیرند(نیاز به لذت و تفریح هم بالاست). چون نیازشان به آزادی کم است، این تفریح و لذت را در کنار هم هستند.

آنها در عین حال، زندگی را خیلی سخت نمی گیرند و مثلا خساست به خرج نمی دهند و نه خیلی به زندگی بی اعتنا هستند که زندگی و امنیت شان به خطر بیفتد(نیاز به بقا در آنها متوسط است).

منبع : تئوری انتخاب، نوشته ویلیام گلاسر، ترجمه علی صاحبی.

پرسشنامه نیازهای اساسی گلاسر

۵ ۲ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

4 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
میلاد
۱۳۹۹/۰۵/۱۲ ۱۴:۳۹

درود بر شما؛ کتاب تئوری انتخاب کتاب خیلی خوبیه و نکات مهم و آموزنده ای داره؛ سپاسگزارم برای این مقاله، لطفا بیشتر از این کتاب مقاله های گزینشی بنویسید.

رها
۱۳۹۹/۰۵/۱۲ ۲۲:۳۴

سلام ممنونم ازتون چیزهایی که بیان کردی حال وروز همه ما تو زندگی روزمره مونه و باید یه فکری برای این کاستی های روحی کرد…

lona
۱۳۹۹/۰۵/۱۳ ۱۰:۲۸

همه نیازام بالا بود بیشترینش تفریح که نمره کامل به دست آورد و کمترینش قدرت با نمره ۲۳
میشه تغییری به وجود آورد یا ژنتیکیه؟