دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

دنیای کیفی ما

هر چه دنیای کیفی من و اطرافیانم، بیشتر شبیه یکدیگر باشد،‌ روابط بهتری داریم

بخش قابل توجهی از تفاوت آدم ها در ادراک واقعیت، به دنیای مهم و خاص آنها که دنیای کیفی نام دارد، برمی گردد. دنیای مطلوب در ابتدای زندگی شکل می گیرد و رفته رفته بزرگ تر می شود

همه ما می دانیم در دنیایی زندگی می کنیم که در آن می بینیم، می شنویم، لمس می کنیم، می چشیم و بو می کشیم. نام این دنیای کیفی را که برای همه یکسان است، دنیای واقعی یا واقعیت می گذاریم؛ ولی هیچ دو نفری واقعیت را یک جور ادراک نمی کنند. ما بخش قابل توجهی از واقعیت را آنگونه که دوست داریم ادراک می کنیم. خوشبین ها و بدبین ها در دنیای واحدی زندگی می کنند، همان طور که عاقلان و دیوانگان در یک دنیا زندگی می کنند؛ ولی هر یک نگاه متفاوتی به آن دارند. اگر چه بخش قابل توجهی از چیزهایی که ما می بینیم شبیه چیزهایی است که دیگران می بینند اما این دو در هر صورت یکی نیستند.

دنیای کیفی عبارت است از تصاویر ذهنی و ایده ال ها و باور‌ها و اشیاء و اماکن و حتی توقعاتی که ما از روابط، اتفاقات، اشیا و افراد در ذهن خود داریم و می سازیم.

طبق نظریه انتخاب، بخش قابل توجهی از تفاوت آدم ها در ادراک واقعیت به دنیای مهم و خاص آنها که دنیای کیفی (دنیای مطلوب) نام دارد، بر می گردد. این دنیای کوچک شخصی که هر کس اندکی پس از تولدش آن را در حافظه خلق می کند و در طول زندگی به خلق آن ادامه می دهد و گاهی آن را دوباره خلق می کند از گروه کوچکی از عکس ها تشکیل شده است که بهترین راه ارضای نیازهای اساسی را نشان می دهند. این عکس ها سه چیز را به تصویر می کشند:

  1. آدم هایی که بیش از دیگران خواهان بودن با آنها هستیم
  2. چیزهایی که بیش از چزهای دیگر خواهان داشتن آنها یا تجربه کردن آنها هستیم
  3. عقاید یا نظام های عقیدتی که بر بخش اعظم رفتار ما حاکم هستند.

ما وقتی احساس بسیار خوبی پیدا می کنیم که طوری رفتار کنیم تا شخص، چیز یا عقیده ها در دنیای واقعی با تصویر آن شخص، چیز یا عقیده در دنیای کیفی ما هماهنگ و همتا شود. انسانها در طول زندگی بیش از هر چیزی با دنیای کیفی خود تماس نزدیک دارند. ما به این دلیل این عکس های خاص را در دنیای کیفی خود جا می دهیم چون احساس بهتری در ما ایجاد می کنند.

دنیای مطلوب حاوی دانشی است که بیشترین اهمیت را برای ما دارد. هرچقدر سعی کنیم، باز نمی توانیم اهمیت این دانش را انکار کنیم. وقتی می گوییم برای من مهم نیست، راست نمی گوییم زیرا وقتی آنچه درباره آن حرف می زنیم در دنیای کیفی ما جا دارد، پس برای ما مهم است. ذهن ما در طول روز عکس هایی را در خود دارد که نمی توانیم آنها را ار ذهن خود بیرون کنیم. برخی از این عکسها عبارتند از خانه جدیدی که برای آن پول پس انداز می کنیم، مشاغلی که خیلی خواهان آنها هستیم، نمرات بالایی که برای آینده ما مهم هستند، مردان و زنانی که قصد ازدواج با آنها را داریم، و یا فرزند بیمار ما که می خواهیم سلامتش را باز یابد. این تصویر برای معتادان موادی است که دلشان برای آن لک می زند و برای قمار بازان میز قمار. در مورد انقلابیون هم نظام سیاسی جدیدی است که جای نظام قبلی را بگیرد و برای متدین ها، بهشت که می خواهند زندگی ابدی خود را در آنجا بگذرانند. هر وقت در ارضای یکی از تصاویر دنیای کیفی توفیق می یابیم، مسرور می شویم و لذت می بریم. هر وقت هم موفق نشویم ، رنج می کشیم. اگر متوجه چنین دنیایی بودیم و نقش بسیار مهم این دنیا در زندگی خود را می فهمیدیم، خیلی بهتر با یکدیگر کنار می آمدیم.

ویلیام گلاسر تاکید دارد که دنیای کیفی من، پایه و اساس تصمیم‌ها و قضاوت‌ها و زندگی من است، اما دلیلی ندارد پایه و اساس زندگی دیگران هم باشد. زیربنای شکل گیری دنیای مطلوب، روابط خوب انسانی است.

دنیای مطلوب هر شخصی دنیای شخصی همان فرد است و هر کس در دنیای کیفی خودش، عکس زندگی و خود دلخواهش را دارد. ما انسان ها در دنیای کیفی خود احساس آرامش یا درد می کنیم. دنیای کیفی هر شخص مختص اوست، ما حق نداریم وارد دنیای کیفی همدیگر بشویم. مثلا من رئیس جمهور را در تلویزیون می بینم و می گویم بسیار عالی حرف زد و شما طوری به من نگاه می کنید که گویی دیوانه ام! رئیس جمهور همان رئیس جمهور است اما من و شما نتوانسته ایم او را یک جور ببینیم و این از تفاوت دنیای کیفیمان نشات می گیرد.

دنیای کیفی از زمان کودکی به وجود می اید. اولین کسی که وارد دنیای کیفی ما می شود مادرمان است و اخرین کسی هم که از دنیای کیفی هر فرد خارج می شود باز هم مادر اوست. کودک گریه می کند و مادر بیشتر از همیشه به او توجه می کند و این تصویر در دنیای کیفی کودک شکل می گیرد که با گریه کردن به خواسته های خود می رسد. در دنیای کیفی هر کسی تلاش می کند که بقا داشته باشد.

من و شما واقعیت را آنگونه تعریف می کنیم که برای ما بهتر است، صرف نظر از این که دیگران، با تعریف ما موافقند یا مخالف. یعنی اگر در دنیای کیفی من و شما، عکس های متفاوتی وجود داشته باشد، من نمی توانم در مورد جریانات دنیای واقعی با شما موافق باشم. مثلا من رئیس جمهور را در تلویزیون می بینم و می گویم عالی حرف زد. بعد شما طوری به من نگاه می کنید، که گویی من دیوانه ام. رئیس جمهور، هـمان رئیس جمهور است، ولی من و شما نتوانسته ایم او را یک جور ببینیم. مردم برای پرهیز از بحث و اختلاف نظر، از مطرح کردن مباحث سیاسی و دینی پرهیز می کنند، و در عوض درباره آب و هوا حرف می زنند. در این حالت کسی، از تصویر آب و هوا در دنیای کیفی دیگری خرده نمی گیرد. عینی نگری و عینیت مطلق و کامل، یک افسانه است. چنین چیزی وقتی امکان پذیر است که همه دنیای کیفی مشابهی داشته باشیم.

دنیای مطلوب ما همیشه با دیگران فرق دارد. این تفاوت ممکن است کوچک و جزئی بوده و حتی شامل تضادهای جدی باشد. کسانی که مفهوم دنیای کیفی را درک کرده‌اند، در این شرایط می‌توانند شکل دوستانه‌ی رابطه را حفظ کنند. بپذیرند که ما دنیاهای کیفی متفاوتی داریم و به همین دلیل، واقعیت هم برای ما متفاوت است. برای کسانی که دنیای کیفی را می‌فهمند، خوب و بد مطلق، منطقی بودن و غیرمنطقی بودن وجود ندارد. همه‌ی انسانها منطقی رفتار می‌کنند. اما در دنیای کیفی هر فرد، منطق تعریف و مصداق متفاوتی پیدا کرده است. با درک مفهوم «دنیای کیفی»، رابطه‌ها به سمت انعطاف پذیری می‌روند و تلاش طرفین بر شناخت دنیای کیفی یکدیگر و درک شباهت‌ها و تفاوت‌های این دنیاها متمرکز می‌شود.

اما کسانی که این مفهوم را درک نمی‌کنند، طبیعی است که می‌کوشند حالا که موفق به درک واقعیت شده‌اند، این دیدگاه را به دیگران هم منتقل کنند! اینجاست که رابطه‌ مالکانه شکل می‌گیرد. در واقع، بسیاری از کسانی که رابطه‌های مالکانه را ایجاد می‌کنند، خودخواه یا زورگو نیستند. آنها بر این باورند که دنیای کیفی‌شان، منطقی‌ترین دنیای کیفی موجود است و می‌کوشند با بحث و گفتگو و حتی با ابزارهایی مانند تشویق و تنبیه، دیگران را هم به پذیرش دنیای مطلوب خود، وادار کنند.

هر چه دنیای کیفی من و اطرافیانم، بیشتر شبیه یکدیگر باشد،‌ روابط رضایت‌بخش‌تر بوده و تفاهم بیشتری را تجربه می‌کنیم. از سوی دیگر، هر چه دنیای کیفی ما فاصله بیشتری با اطرافیان داشته باشد، نارضایتی در روابط بیشتر بوده و ناکامی‌های بیشتری را در رابطه‌های خود مشاهده خواهیم کرد.

آدم های شاد حداقل کسانی مثل عزیزان، اعضای خانواده و حداقل یک دوست را در دنیای کیفی خود دارند. ولی خیلی از آدم ها شخصی را که بتوانند به او اعتماد کنند و از بودن با او لذت ببرند پیدا نکرده اند. آنها احتمالا طرد شده یا مورد سوء استفاده قرار گرفته اند. در نتیجه از احساس شادی و خوش بودن در روابط به تدریج مایوس می شوند. این آدم ها در بسیاری از موارد متوجه می شوند بدون داشتن روابط هم می توانند لذت ببرند. آنها به تدریج برای خوش بودن، در دنیای کیفی خود تصاویر لذت بدون حضور دیگران (تصویر خشونت، مواد مخدر، سکس بدون عشق) را جایگزین تصاویر لذت ضمن حضور دیگران می کنند. به این ترتیب بیش از پیش از آدمها و شادی که مشکل آنها را وخیم تر می کند فاصله می گیرند. هر چه تنها تر می شوند، کمتر می توانند بپذیرند که خودشان مردم را طرد کرده اند و بیشتر متقاعد می شوند که مردم آنها را طرد کرده اند.

برای آنکه بتوانیم با دیگران بهتر کنار بیاییم باید محتوای دنیای کیفی دیگران را بشناسیم و از آن حمایت کنیم. این عمل بیش از هر عمل دیگری ما را به آنها نزدیک می کند، ولی فهمیدن و پیدا کردن محتوای دنیای کیفی دیگران دشوار است و حمایت از آن همیشه آسان نیست. هنوز در بسیاری از زندگی های مشترک، ترس و نفرت موج می زند و این ترس و نفرت با احتمال انتقاد طرف مقابل از محتوای دنیای کیفی شروع می شود. بهترین کاری که می توانید بکنید این است که محتوای دنیای کیفی و ترس های خود را با همسرتان(پارتنرتان) در میان بگذارید. به این ترتیب اگر به اعتماد بیشتر در زندگی مشترک تان نیاز داشته باشید، به آن دست خواهید یافت.

آدم هایی که پیرو عقیده روان شناسی کنترل بیرونی هستند، یعنی حق دارند مردم را مجبور کنند طبق میل شان رفتار کنند، معمولا عکسی را در دنیای کیفی خود جای می دهند که از محدوده رابطه فراتر می رود و عملا به تملک کشیده می شود. اگر مالک آن شخص باشید، حق دارید مجبورش کنید طبق میل شما عمل کند. هر نوع تصویر مالکانه در واقع یک فاجعه رابطه ای به دنبال خواهد داشت. چنین عکسی تقریبا همیشه زمینه ساز ناامیدی، عصبانیت و اختلاف می شود. دلیل خون ریزی های شدید در جنگها این است که برخی رهبران می خواهند دیگران را متقاعد کنند.

شما با ارعاب و تهدید می توانید مردم را مجبور کنید برای زنده ماندن، چیزی را که شما دوست دارید بگویند یا انجام بدهند؛ ولی این رفتار را تا وقتی ادامه می دهید که زور در بین باشد. شما با هیچ تهدید و تنبیهی نمی توانید مردم را وادار کنید تصاویر درون دنیای کیفی خود را تغییر بدهند. چیزی که هیچ کس نمی تواند از دیگران بگیرد، گرفتن حق کنترل دنیای مطلوب است.

منبع : تئوری انتخاب، نوشته ویلیام گلاسر، ترجمه علی صاحبی.

پرسشنامه نیازهای اساسی گلاسر

۳.۷ ۶ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها