دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

۲ تیپ شخصیتی در نظریه انتخاب

شخصیت ضد اجتماع و شخصیت بیکار

اگر در خودتان و طرف مقابلتان صفاتی از این ۲ تیپ شخصیتی می بینید، ازدواج پر رنج و دشوار و غیر قابل تحملی را پیش روی خواهید داشت.

ویلیام گلاسر در نظریه انتخاب از دو تیپ شخصیتی نام می برد که ازدواج با این دو تیپ برای هیچکس مناسب نیست. در تیپ های شخصیتی، صفاتی وجود دارند که در بسیاری از ما وجود دارد و در چهارچوب اختلالات روانشناختی نیستند.

۲ تیپ شخصیتی در نظریه انتخاب گلاسر

۱- شخصیت ضد اجتماع

شخصیت ضد اجتماعی(Anti social personality)، فقط به قدرت و آزادی خودش اهمیت می دهد، و ملاحظه نیازهای دیگران را نمی کند. اکثر ضد اجتماعی ها، چون از لحاظ ژنتیکی مرد هستند، در مقایسه با زنان، نیاز کمتری به عشق و تعلق خاطر دارند و نیاز آنها به قدرت بیشتر است. نیاز به زنده ماندن و بقا در آنها از حد متوسط کمتر است، ولی آن قدر این نیاز را دارند، که در کوتاه مدت روی کارهای خود تمرکز داشته باشد.

نکته مهم در مورد شخصیت ضداجتماعی این است که نیاز به عشق و تعلق خاطر، تقریبا در او وجود ندارد اما نیاز به آزادی، در او بالاست. چنین شخصیتی، همیشه دنبال ارضای نیاز خود به قدرت است، و در این راه از دروغگویی، کلاهبرداری و دزدی دریغ نمی کند. شدت نیاز به تفریح، در این شخصیت ها متغییر است، ولی وقتی این نیاز در او شدید باشد، برای برآورده کردن آن، از هر کسی سوء استفاده خواهد کرد.

شخصیت ضد اجتماعی، از تحقیر شما لذت می برد، صرف نظر از این که چقدر قابل و لایق باشید. او فقط خودش را آدم قابلی می داند. آنها در شروع آدم های مهیجی به نظر می رسند، چون خیلی فعال و جذاب هستند، اما به دلیل پایین بودن نیازشان به زنده ماندن و بقا علاقه ای به پیگیری و ادامه دادن کارها ندارند. اگرچه، زندگی با آنها می تواند دردناک باشد، ولی خسته کننده نیست.

شخصیت ضد اجتماعی، در گول زدن دیگران خیلی خوب عمل می کند، چون خودش را از دیگران برتر می داند. او ممکن است، بامزه و مهربان باشد. گاهی اوقات اشکالاتش، را با روی باز می پذیرد و نظر شما را در مورد خودش قبول می کند. او از عشق شما، خیلی قدردانی می کند، و قول می دهد، عوض شود. مثلا به شما می گوید : در تمام زندگیش دنبال زنی مثل شما بوده است؛ راست هم می گوید. ولی شما دنبال مردی، مثل او نبوده اید.

برای این شکارچی بی وجدان، زندگی شکار است، و شما صید. او به هر سلاحی، برای شکار شما متوسل می شود، و در بازی خود هیچ قاعده ای را رعایت نمی کند. چنین زنی/مردی از لحاظ ژنتیکی، توان عشق ورزیدن یا تعلق خاطر ندارد. او ممکن است، جذاب باشد ولی فقط برای سوء استفاده، و بهره کشی، نه برای محبت و دلسوزی.

وقتی زنی/مردی، تمام خواسته های او را برآورده می کند، به دلیل نیاز شدیدش به آزادی، از دست آن زن می گریزد. اگر آن زن خیلی آویزان باشد، مرد ضداجتماعی او را کتک می زند، تا زن تمام خواسته هایش را برآورده کند، و از او توقعی جز کتک نداشته باشد. چنین مردی، همسرش را به این دلیل که چرا حدس نزده او چه می خواسته، کتک می زند. بعد به زنش می گوید «خودت باید می دانستی.»

اگر در مورد ضداجتماعی بودن، همسرتان شک دارید به دوستانش نگاه کنید. خواهید دید که او اصلا دوستی ندارد؛ دوستان او همیشه یا در جاهای دور زندگی می کنند، یا همسرتان به دیدن آنها می رود. به هر حال، آنها هرگز آفتابی نمی شوند.

نکته ای که می توانید، روی آن حساب کنید این است که روی همسرتان حسابی باز نکنید. وقتی طبق خواست شما، عمل میکند مطمئن باشید، یا اشتباه کرده است یا نقشه ای برای بهره کشی از شما دارد.

اگر روابطتان تازه شروع شده، و شما را به محل اعیان نشینی می برد، و بعد می گوید کارت اعتباریش را فراموش کرده، و از شما پول قرض می گیرد، هرگز دوباره سراغش را نگیرید. کارت اعتباری تان را نیز از او پس بگیرید. اگر هم گفت آن را گم کرده، فورا کارت خود را از اعتبار ساقط کنید. تمام اینها نقشه است تا با کارت اعتباری شما، خوش بگذراند.

۲- شخصیت بیکار

شخصیت های بیکار(unemployed personality)، گیج کننده ترین آدم هایی هستند که ممکن است به آنها برخورد کنیم. آنها به راحتی، با دیگران رابطه برقرار می کنند. در ابتدا، خیلی راحت با آنها رابطه برقرار می کنید ولی اگر با یکی از آنها صمیمی شوید و ازدواج کنید، روز به روز آزرده تر می شوید. زنها نیز می توانند، چنین شخصیتی داشته باشند، ولی کمتر به چشم می آیند، چون کار نکردن زن، و حمایت از او در جامعه ما هنوز قابل قبول است.

آدم بیکار، برخلاف شخصیت ضد اجتماعی، که ماهیت خودش را زود نشان می دهد، آرام آرام دستش را رو می کند. شما ممکن است، بی آنکه خودتان متوجه باشید، عمیقاً با او درگیر شوید. در ضمن، شخصیت بیکار به صورت مستقیم، شما را عذاب نمی دهد؛ او با کارهایی که نمی کند، بیش از کارهایی که می کند، ناراحت تان می کند؛ اما زندگی چند ساله شما، با شخصیت بیکار، بیش از ماجراجویی های یک ساله یا کوتاه تر شما بـا شخصیت ضد اجتماعی،(البته اگر زنده بمانید) عذاب آور است.

به این دلیل، نام این شخصیت ها را بیکار گذاشته ام، که کار نمی کنند. چنین شخصیتی اگرچه معمولاً به صورت افراطی، مشروب نمی خورد، و مواد مخدر مصرف نمی کند، ولی مثل یک الکلی است، چون برای زنده ماندن، به حامیانی چون زن، بستگان و دوستانش احتیاج دارد. شخصیت بیکار، ظاهرا کار دارد و ممکن است، مدتی هم کار کند خصوصاً در دوران جوانی، ولی هیچ کاری را بیش از چند سال ادامه نمی دهد. او معمولاً اخراج می شود. گاهی اوقات نیز خودش کارش را ول کند. معمولاً بعد از چهل و چند سالگی، دنبال کار ثابت نمی رود. او برای مراقبت، از خودش محتاج دیگران است.

آدم بیکار در مقایسه با شخصیت ضد اجتماعی، نیاز خیلی کمی به بقا دارد و مثل ضداجتماعی ها نیاز به قدرت در او بالاست. وی سخت کوشی، برای زنده ماندن را ندارد؛ در نتیجه به ندرت می تواند، نیاز خود به قدرت را ارضا کند. نیاز کم، به بقا و زنده ماندن سایق چندانی، برای شخصیت بیکار باقی نمی گذارد، تا کارهایش را خودش انجام بدهد، چه رسد به این که برای دیگران، یا حتی کار فرمایش، که به او پول می دهد کار کند.

نیاز شدید او به قدرت، خودپنداره اش را چنان متورم می کند، که انجام هر کاری را در شأن خود نمی داند. این دو نیاز ،یعنی قدرت زیاد و بقای کم، بخش بسیار مهم نیمرخ نیازهای چنین شخصی است. او حرف می زند، رویاهای بزرگی دارد ولی عملش کم است. نیاز شخص بیکار به آزادی هم در حد متوسط، یا کمی بیش از متوسط است. او دائم، به این در و آن در می زند، ولی به نظر من این کار را بیشتر برای آزادی انجام می دهد، نه برای این که کاری بکند.

او سرگردانی، آشنا شدن با غریبه ها و صحبت کردن درباره خودش را دوست دارد. شخصیت بیکار با شما حرف نمی زند؛ برای شما حرف می زند. علاقه ای هم به حرف های شما ندارد. او جز خودش، به هیچ کس علاقه ندارد. خودش هم متوجه نیست، که چطور آدمی است؛ خصوصا متوجه نیست که کار نمی کند. شخصیت بیکار عشق را می پذیرد؛ چیزی که شخصیت ضد اجتماعی، با آن غریبه است. او دوست دارد، معشوق و حتی مهم تر از آن، محبوب باشد. شخصیت بیکار، برخلاف شخصیت ضداجتماعی، مشکلی در رابطه برقرار کردن و ادامه دادن روابط ندارد، به شرط آن که رابطه به ادامه دادن کارش مشروط نشود. وقتی از او خواسته می شود، کارهایی را انجام دهد که معمولاً در یک رابطه صمیمی، مثل رابطه زناشویی انجام می شود، وظیفه اش را انجام نمی دهد.

اگر با چنین آدمی ازدواج کنید، درواقع با کودکی رشد نیافته ازدواج کرده اید. تا وقتی به او عشق می ورزید و با او دوست هستید، خشنود است و خیلی قدردانی می کند، ولی با این قدردانی، شما را خر می کند. پدر و مادرش هم فکر می کنند، فرزندشان می تواند جواب عشق و دوستی دیگران را بدهد، در حالی که نمی تواند، چون اصولا اهل جواب دادن نیست.

شخصیت بیکار نیاز شدیدی به تفریح به معنای کودکانه اش دارد. او تحصیل را دوست دارد، و دوستان دوران تحصیل زیادی دور خودش جمع می کند. گاهی درسش را تمام می کند ولی معمولاً ترک تحصیل می کند. او تا انتهای تحصیل می رود و بعد آن را ول می کند. او می ترسد، تحصیلش تـمام شود و مجبور شود سر کـار برود. وقتی هم شاغل می شود، هیچ کاری نمی کند. او طوری رفتار میکند، که گویی نمی داند باید چه کار کند یا چه انتظاری از او دارند. شخصیت بیکار، تماس کمی با واقعیات دنیا دارد؛ او با واقعیت خودش زندگی می کند.

شخصیت بیکار، عادی به نظر می رسد و تا وقتی کسی از او انتظاری ندارد، می تواند مثل یک آدم عادی رفتار کند، گرچه عادی نیست. اگر با چنین آدمی ازدواج کنید، تا وقتی از او حمایت کنید، و هر کاری برای او بکنید و از او چیزی نخواهید، زندگی خوبی خواهید داشت. ولی اگر از او بخواهید، ذره ای از وظایف خودش را انجام بدهد این کار را نمی کند، و در صورت ادامه پیدا کردن اصرارتان ممکن است آدم پدرسوخته و سوء استفاده گری شود. وقتی هم کاری می کند، آن کار را بیشتر به خاطر خودش انجام می دهد نه به خاطر دیگران. به طور کلی، اگر آدم بیکار به واسطه نفوذ خانواده اش، وارد مشاغل رده بالا شود، مثل آدمهای فلج یک جا می نشیند، و دستورات بی معنایی می دهد، که کسی آنها را جدی نمی گیرد.

او در باره پیشرفت های خیالی خودش و درباره دوران تحصیلش، که ممکن است عملکردش خوب بوده، سخن می راند. وقتی چند روز کار میکند درباره آن چند روز طوری حرف می زند که گویی، چند ماه کار کرده است. گذشته، همیشه برای او خاطرات خوبی دارد. با آینده نیز طوری برخورد میکند، که گویی یک دنیا فرصت در برابر اوست. کاری که نمی خواهد انجام بدهد، انجام نمی دهد. زندگی برای او، گذشته و آینده است نه حال.

شخصیت های بیکار، خیلی نزد روانپزشکان فرستاده می شوند، ولی عده کمی از آنها ،حاضرند روان درمانی شوند، چون هدف از درمان این است که آدم ها با هم روابط بهتری برقرار کنند و با این روابط بهتر، زندگی بهتری پیدا کنند. این افراد، آدم های جالبی هستند، و رابطه برقرار کردن با آنها آسان است. آنها وانمود می کنند با کمی کمک، اصلاح خواهند شد. ولی نکته اینجاست، که ظاهرا کمک می خواهند. شخصیت بیکار، عاشق درمان است. او به جای آنکه، مثل مراجع عمل کند و کمک بگیرد، به سرعت مشاور می شود، حرف می زند، توصیه می کند، و کمک می دهد. به تعبیری شریک مشاورش می شود. وقتی مشاور، متوجه قضیه شده، و با او رو در رو می شود، عصبانی می شود، مشاور را سرزنش می کند و رابطه اش را با او قطع می کند.

شخصیت های بیکار، در درمان همانطور رفتار می کنند که در جاهای دیگر رفتار می کنند. تا وقتی کسی از آنها چیزی نخواهد، خوب هستند؛ البته برای خودشان نه برای دیگران. آنها گاهی اوقات رفتارهایی انجام می دهند، که تشخیص اختلال دو قطبی را پیش می کشد. ولی شخصیت های بیکار، با هر سطحی از خلق(پایین، بالا یا وسط) هرگز قابل و باکفایت نیستند. در حالی که، سایر دو قطبی ها در حالت عادی، آدم های باکفایتی هستند. شخصیت بیکار، به این دلیل رفتار دو قطبی را انتخاب می کند، که با واقعیت در حال دست و پنجه نرم کردن است. او وقتی، در قسمت سرخوشی چرخه دو قطبی قرار دارد، تحت تأثیر نیاز شدیدش به قدرت، عکس هایی از خودش را در دنیای کیفی قرار می دهد که او را آدمی قدرتمند و همه فن حریف، نشان می دهند. و طوری رفتار می کند، که گویی چنین آدمی است. او مثل ماشینی است که سوخت زیادی برای روشن نگه داشتن موتور خود، مصرف کند ولی نمی تواند یکنواخت حرکت کند. برای او یکنواختی یعنی خلاص بودن.

شخصیت های بیکار، پول ها را به باد می دهند، و خانه و زندگی را از دست می دهند. زن، اعضای خانواده و دوستانشان هم، دیگر به آنها کمک نمی کنند؛ به عبارتی، سوخت آنها تمام شده و موتورشان خاموش می شود. از اینجاست که رفته رفته افسرده می شوند. آنها برای این افسرده می شوند، که دنیا را ظالم می بینند و تصور می کنند، در این دنیای ظالم، هیچکس توان فهم استعدادهای آنان و زندگی با آنها را ندارد. آنها، هیچ وقت، به این فکر نمی کنند، که همیشه گیرنده بوده اند، نه دهنده. شخصیت های بیکار، برای از دست رفتن زندگی شان، افسرده نمی شوند، چون اصلا قضیه را این طور نمی بینند. بلکه افسرده شدن آنها، فاز استراحت و فراموش کردن است. موتور این شخصیت ها، پس از مدتی دوباره روشن می شود، و این جریان تکرار می شود. آنها هنگام افسردگی، ممکن است خودکشی گرا شوند، ولی نه مثل خودکشی گراهای باکفایتی، که هنگام خودکشی گرایی، واقعیت را بهتر درک می کنند.

وقتی پولها را هدر می دهند و محتاج مـراقـبت و رسیدگی می شوند، خانواده یا مراقبان آنان، باید شرایط حساب شده ای فـراهم آورند. نباید برای آنها سرگرمی های منفعلانه ای مثل رادیو گوش دادن یا تماشای تلویزیون، فراهم کنیم. در صورت امکان، سرگرمی های پرتحرکی چون فوتبال مناسب هستند. فعالیت برای آنها خوب است، چون به طور کلی آدم های بی تحرکی، هستند. اطرافیان شخصیت های بیکار، نباید با آنها حرف بزنند، مگر آن که کار محسوسی برای خانه انجام بدهند، که از نظر اعضای خانواده سزاوار مطرح شدن باشد.

شخصیت های بیکار انواع دارند. انواع مرغوب آنها، می توانند در مشاغلی که کسی از آنها چیز زیادی نمی خواهد، و در اکثر مواقع می توانند سر کارشان حضور نداشته باشند، باقی بمانند. بعضی از آنها نیز برای خودشان مشاغل عجیبی جور می کنند تا مجبور نباشند، خیلی کار کنند. اما در فاز مانیا، چون شأن خودشان را بالاتر از کاری که به آنان محول شده می دانند، آن کار را ول می کنند. البته من فکر نمیکنم، شما حاضر باشید با هیچکدام از این شخصیت های بیکار ازدواج کنید. ولی اگـر بـا مـانیایی های آن ازدواج کردید، و او بـا شـما خوش رفتاری کرد، می توانید با او بمانید. این مهم ترین تفاوت بیکاران مرغوب، و بیکاران معمولی است. بیکار مرغوب، با زنش طوری رفتار می کند، که از او خوب نگهداری کند. این مثل ازدواج، با یک بچه بالغ است. این بچه تغییر نخواهد کرد، ولی بدتر هم نمی شود.

نیمرخ شخصیتی عده کمی از آدم ها، آنان را به شخصیت های ضد اجـتماعی، تبدیل می کند. ولی تعداد شخصیت های بیکار زیاد است. انسانها می توانند دنیاهای کیفی خاصی خلق کنند، که در دنیای واقعی کارایی دارد و آن قدر قدرت دارند، که بتوانند در چهارچوب روابط خوب خود، زندگی مؤثری خلق کنند. البته اموری چون سن، جنس، قیافه، سلامتی و استعداد، انسان ها را محدود می کند. با این حال هنوز، حق انتخاب داریم.

منبع : کتاب نظریه انتخاب، ویلیام گلاسر

پرسشنامه نیازهای اساسی گلاسر

۴.۱ ۱۴ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
میلاد
۱۴۰۱/۰۵/۰۳ ۱۶:۲۰

مقاله فوق العاده ای بود .