دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

رشد کودک از تولد تا ۲ سالگی

رشد عاطفی، اجتماعی و شناختی کودک تا 2 سالگی

تولد تا دو سالگی هر انسانی، مهمترین دوران در شکل گیری شخصیت، رشد صحیح در همه ابعاد و نوع دلبستگی فرد است.

تولد تا 2 سالگی

تولد تا ۲ سالگی، علی رغم تصور بسیاری از والدین که گمان می کنند، کودک در این سال ها چیزی نمی فهمد و هر آنچه می بیند و می شنود را فراموش می کند، دو سال طلایی در شکل گیری شخصیت و ایجاد رفتارهای مطلوب در نوجوانی و بزرگسالی است. دیوید الکایند در توصیف کودکان امروزی، اصطلاح شتاب زده را به کار می برد.

تولد تا ۲ سالگی، دوره‌ای است که مغز و سیستم عصبی کامل می‌شود و اگر والدین اطلاع کافی در این خصوص داشته باشند و محیط مناسبی برای کودک فراهم کنند، نتایج مطلوبی در همه ابعاد رشد کودک به دست خواهند آورد.

رشد نوزاد

رشد جسمی

وزن طبیعى یک نوزاد هنگام تولد بین ۲.۵ تا ۴ کیلوگرم در نوسان است. حداقل وزن طبیعى دو و نیم کیلو و حداکثر آن، چهار کیلو شناخته شده است. قد یک نوزاد نیز بین ۴۶ تا ۷۵ سانتى‌متر متغیر است. رشد جسمانى در سال دوم آهسته تر از سال اول زندگی است. رشد جسمانى هر نوزاد به عوامل توارث و محیطى بستگى دارد. کودکانى که تغذیه نامناسب دارند عموما ضعیف‌تر و لاغرتر و از نظر قامت کوچکتر از اطفال دیگر مى‌باشند. ورزش و تمرین نیز نقش مهمى در رشد جسمانى دارند.

رشد عاطفی

نوزادان طبیعى از پایان ۲ ماهگى لبخند مى‌زنند. این لبخند زدن با دیدن چهره مادر آغاز مى‌شود. او به مادر خود لبخند زده، از خود صداهایى تولید مى‌نماید (غان و غون). مادر او را نوازش مى‌کند، به او لبخند مى‌زند و به صداهاى او پاسخ مى‌دهد و به این وسیله واکنش فعال‌ترى را در فرزند خود برمى‌انگیزد. در سه یا چهار ماهگى کودکان افراد آشناى خانواده را مى‌شناسند و آنها را به دیگران ترجیح مى‌دهند زیرا با شنیدن صداى آنها و دیدن چهره آنها بیشتر غان و غون مى‌کنند و لبخند مى‌زنند.

از حدود ۶ یا ۸ ماهگى نوزاد مادر خود را شناخته، او را از دیگران متمایز مى‌داند. چنانچه مادر او را تنها بگذارد، هیجان و ترس را در او مشاهده مى‌کنیم. غریبى کردن(ترس از غریبه) در بچه‌ها از حدود ۸ ماهگى تا پایان یک سالگى به‌صورت چشمگیرى افزایش مى‌یابد. البته باید گفت که شدت و ضعف ترس‌ها به نحوه برخورد با کودک و پرورش او نیز مربوط مى‌شود

از سنى که کودک مادر خود را مى‌شناسد (۸-۶ ماهگی) چنانچه، مادر کودک خود را ترک نماید و براى مدت طولانى سراغ او نیاید کودک دچار اضطراب شدیدى مى‌شود که به این حالت اضطراب جدایی مى‌گویند. اضطراب جدایى شامل ۳ مرحله است:

  • ۱- مرحله اعتراض: در این مرحله، کودک به نبودن مادر خود اعتراض دارد و اعتراض خود را با گریه کردن و سر و صدا نشان مى‌دهد.
  • ۲- مرحله یاس و ناامیدی: کودک در مى‌یابد که به اعتراض او پاسخى داده نشده و مادر برنگشته است، بنابراین مأیوس گشته، در حالت ناامیدى و غمگینى فرو مى‌رود. اشتهای او کم مى‌شود، غذا نمى‌خورد، وزن او کاهش مى‌یابد و در خواب او نیز اشکالاتى به‌وجود مى‌آید.
  • ۳- مرحله بی توجهی: در این مرحله کودک دچار نوعى افسردگى شده، چندان عکس‌العمل از خود نشان نمى‌دهد. انگار نسبت به همه چیز حالت بى‌توجهى پیدا نموده است. در این مرحله اگر مادر او بازگردد دو عکس‌العمل ممکن است ظاهر شود یا اینکه به بى‌توجهى خود ادامه دهد و یا اینکه حالت چسبندگى شدید به مادر نشان داده، حتى براى یک لحظه نیز او را ترک نکند.

اضطراب جدایى از مادر از سن ۶ یا ۸ ماهگى شروع مى‌شود و بین ۱۴ تا ۱۸ ماهگى به اوج خود مى‌رسد و سپس به‌تدریج کاهش مى‌یابد. اغلب کودکان وقتى به سن ۳ سالگى مى‌رسند، در غیاب والدین خود مى‌توانند با افراد بزرگسال و یا با سایر کودکان خود را مشغول نموده و احساس امنیت نمایند.

تمایل کودک به برقرارى یک رابطه نزدیک با افراد خاص و احساس امنیت بیشتر در حضور این افراد، وابستگی نامیده مى‌شود. تحقیقات انجام گرفته در این زمینه نشان مى‌دهد که وابستگى نوزاد به مادر و یا هر فردى که مسئول مراقبت اولیه از او است نقش بسیار مهمى را در مورد احساس امنیت کودک بازى مى‌کند. این وابستگى در این سنین طبیعى است و لازم است که این نوع وابستگى همراه با احساس امنیت باشد.

مادرانى که به وابستگى عاطفى کودکان خود بى‌توجه هستند، در کودکان احساس ناامنى عاطفى را ایجاد مى‌نمایند. این وابستگى کودک را از احساس امنیت مورد نیاز براى کاوش و جستجو در محیط زندگى خود برخوردار مى‌سازد. اساس و پایه برقرارى رابطه نزدیک با دیگران و احساس امنیت در ۲ سال اول زندگى مى‌شود.

میزان و نوع وابستگی کودک در سنین مختلف تغییر می کند.

  • تولد تا شش ماهگی: به طور متوسط تا سن شش الی هفت ماهگی، کودک وابستگی به فرد خاصی ندارد. البته با تنها ماندن شروع به گریه و زاری می نماید ولی هر کسی می تواند او را تسلی دهد. در این دوره خواهان توجه است ولی توجه فرد خاصی را نمی طلبد.
  • شش تا دوازده ماهگی: در این بازه زمانی کودک با تنها ماندن معترض می شود. جدایی از مادر یا پرستار برای او معنی پیدا کرده، زیرا اکنون نسبت به او دلبستگی یافته است. حضور مهمانان موجب ناراحتی او می گردد و تلاش می کند تا در آغوش مادر، ابتدا به مهمانان خیره شده و سپس ارتباط برقرار نماید.
  • دوازده تا هجده ماهگی: این دوره سنی را می توان آسیب پذیرترین دوره به شمار آورد. فاصله ۱۲ تا ۱۸ ماهگی زمانی است که در طی آن دلبستگی های ویژه به حداکثر می رسند. نیاز به تماس که در یک سالگی از طریق نوازش و لمس فیزیکی تامین می شد، رفته رفته به قلمرو اجتماعی گسترش می یابد. در سال دوم زندگی علاوه بر تماس فیزیکی، کودک نیازمند تماس اجتماعی از جمله نگاه کردن، گوش دادن و صحبت کردن است.

رشد اجتماعی

نوزادان در پایان ۲ماهگى در مقابل مادر و افراد آشنا شروع به لبخند زدن مى‌نمایند و این نشانهٔ شروع یک رفتار عاطفی-اجتماعى است. در پایان ۴ماهگى دست‌هاى خود را در مقابل مادر بلند مى‌نمایند و تمایل به بغل رفتن را ابراز مى‌دارند. تمایلات اجتماعى در نوزادان به‌ تدریج به‌وجود مى‌‌آید، مثلا نوزاد هنگام تولد نسبت به ‌وجود خود و جهان خارج آگاهى ندارد و به این ترتیب نمى‌تواند بین خود و محیط تفکیک قائل شود. به ‌تدریج کودک در مى‌یابد که براى بر طرف کردن نیازهاى خود، احتیاج به وجود فردى به اسم مادر دارد. از این مرحله است که نسبت به محیط اجتماعى خود آگاهى کسب مى‌کند.

چنانچه مادر ضمن شیر دادن، با ملایمت و مهربانى رفتار نماید و با کودک صحبت کند، اولین تجربه اجتماعى کودک با محیط، دوستانه خواهد بود و تصور مى‌کند که همه مردم مثل مادر، خوب هستند و نوعى احساس اعتماد در او به‌ وجود مى‌آید، در غیر این‌صورت پاسخ‌هاى او به رفتار مادر به‌صورت ترس و خشم و بى‌اعتمادى نسبت به محیط بروز خواهد کرد. پاسخگویى به عوامل محیطى از پایان ۲ ماهگى ظاهر مى‌شود. مثلاً وقتى کودک گریه مى‌کند چنانچه او را در آغوش بگیرند، ساکت خواهد شد؛ در ۸ ماهگى چهره او با مشاهدهٔ افراد دیگر تغییر مى‌کند و در ۱۲ ماهگى اصواتى در پاسخ گفتگوى بزرگسالان ادا مى‌نماید. لبخند زدن که در پایان ۲ ماهگى ظاهر مى‌شود، نوعى رفتار عاطفی-اجتماعى مى‌باشد و چنانچه این رفتار کودک با محبت پاسخ یابد، تقویت مى‌گردد.

از ۱۸ ماهگى تا ۲ سالگى کنترل رفتار طفل دشوار مى‌شود. منفى‌گرایى و لجبازى نیز در کودک دیده مى‌شود و این رفتارها آغاز تمایلات مستقلانه کودک مى‌باشد. به‌طور کلى باید تأکید شود که روابط اجتماعى کودک با محیط خانواده ارتباط دارد.

رشد اخلاقی

همراه با افزایش سن، مفهومى که کودکان از درست و غلط دارند تغییر مى‌کند. توانایی تشخیص مسائل اخلاقى و تمایز بین رفتار بد و خوب به رشد شناختى و ذهنى کودکان بستگى دارد. البته به غیر از عوامل شناختی، عوامل دیگرى مثل الگوها و سرمشق‌هایی که والدین ارائه مى‌دهند در رشد اخلاقى کودکان دخالت دارند. تا سن دو سالگى کودکان اعمال را بر پایه اجتناب از مجازات و یا رسیدن به پاداش ارزیابى مى‌نمایند. در سنین کودکی، آنچه را که اجتماع مى‌پسندد و یا نمى‌پسندد، نقش مهمى در تشخیص و تمایز رفتار خوب و بد ایفا مى‌نماید. مثلا وقتى مادرى به کودک خود مى‌گوید ‘اگر خواهر کوچکت را بزنی، من خیلى عصبانى مى‌شوم’ در واقع به او مى‌فهماند که کتک زدن کار بدى است.

رشد شناختی 

به عقیده پیاژه، رشد ذهنى کودکان از بدو تولد تا ۱۲ سالگى از مراحلى عبور مى‌نماید. فرض بر این است که ترتیب رسیدن به مراحل مختلف در همه کودکان تا حدودى یکسان است ولى زمینه فرهنگی، عوامل اجتماعى و اقتصادى نیز در رشد ذهنى کودکان بسیار مؤثر است. از بدو تولد تا ۲ سالگى مرحله حسی-حرکتى نامیده مى‌شود. در این مرحله کودک به این شناخت مى‌رسد که بین خود و اشیاء تمایز قائل شود. اعمال عمدى را آغاز مى‌کند، مثلا نخى را مى‌کشد تا شیئى متحرک به حرکت درآید و یا جغجغه‌اى را تکان مى‌دهد تا سر و صدا ایجاد کند. به مفهوم پایدارى اشیاء دست مى‌یابد و متوجه مى‌شود که اشیاء حتى وقتى از حیطه حسى او دور مى‌شوند باز هم موجودیت خود را حفظ مى‌کنند.

منبع : زمینه های روانشناسى هیلگارد، ترجمه براهنى و همکاران

۴.۶ ۵ رای ها
رأی دهی به مقاله

* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه مقالات سایت، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام هماهنگ نمایید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها