رابطه احساس امنیت و اعتماد اجتماعی
در جوامعی که امنیت و احساس امنیت وجود نداشته باشد، اعتماد نیز پایین است.
امنیت یعنی، مصونیت از تعرض و تصرف اجباری. نبود هراس و بیم نسبت به حقوق و آزادیهای مشروع و به مخاطره نیفتادن این حقوق و آزادیها.
بین احساس امنیت و خود امنیت تفاوت وجود دارد. میتوان مفهوم امنیت را این گونه تعریف کرد: مصونیت از تعرض و تصرف اجباری. امنیت یعنی، نبود هراس و بیم نسبت به حقوق و آزادیهای مشروع و به مخاطره نیفتادن این حقوق و آزادیها، و مصون بودن از تهدید و خطر مرگ، بیماری، فقر و حوادث غیر مترقبه و در کل هر عاملی که آرامش انسان را از بین ببرد.
احساس امنیت را میتوان چنین تعریف کرد: احساس مصونیت فرد در مقابل تهدیدهایی است که از جانب کنشگران دولتی و غیر دولتی که جان، مال، فکر و توانایی افراد را برای شرکت در اجتماعات دلخواه، مورد تهدید قرار میدهد.
انواع احساس امنیت :
احساس امنیت مالی به احساس ثابت فرد برای داشتن توانایی مالی و شغل مطمئن درآمد زا اشاره دارد که قابلیت برآورده کردن نیازهای او را داشته باشد.
منظور از احساس امنیت جانی، احساس فرد برای حفاظت از سلامت زندگیاش در مقابله با تهدیدات بیرونی (اعم از دولتی، اجتماعی، محیطی و بهداشتی) است که وجود و کیفیت سلامتیاش را به خطر میاندازد.
احساس امنیت جمعی، به احساس فرد برای شرکت آزادانه در گروهها، انجمنها، و احزاب مختلف و نیز حفظ این گروهها اشاره دارد، بهگونهای که از سوی دولت و یا دیگر گروههای اجتماعی مورد تهدید و یا تبعیض قرار نگیرد.
احساس امنیت فکری، اشاره به این احساس دارد که فرد بتواند آزادانه و بدون تهدید از سوی هیچ کنشگر دیگری (اعم از دولتی و یا غیردولتی) افکار و نظرات خویش را بیان کند، بدون اینکه مورد توبیخ و تنبیه قرار گیرد.
رابطه احساس امنیت و اعتماد اجتماعی
در جوامعی که امنیت و احساس امنیت وجود نداشته باشد، اعتماد نیز پایین است. زیرا که نبود امنیت و احساس خطر از جانب دیگران، اعتماد را از افراد سلب میکند و دیگران در نزد او دشمنانی هستند که دائم در پی لطمه زدن و آسیب رساندن به او هستند.
تهدید و ناامنی ——–> ترس و دلهره ——–> بی اطمینانی ——–> بیاعتمادی
در جوامعی که تمایلات امنیتی کنشگران برجسته می شود، روابط بین آنها رنگ سیاسی به خود می گیرد، و ابعاد اجتماعی و فرهنگی آن ضعیف میشود. در این جوامع جهتگیری افراد نسبت به یکدیگر جنبه خاصگرایانه پیدا میکند و همدیگر را به صورت دوست و دشمن تعریف میکنند. لذا اعتماد اجتماعی در آنها ضعیف میشود.
در این شرایط ابعاد اجتماعی نظم اجتماعی ضعیف میشود یعنی ضعف در وفاق اجتماعی عام، و روابط بین کنشگران در تمام سطوح بر اساس سوگیری عاطفی و خاصگرا به صورت دوست و دشمن تعریف میشوند و به همان نسبت نیز میزان اعتماد اجتماعی متقابل، تضعیف گشته و علاقه امنیتی آنها برجسته میشود. در چنین نظمی، افراد و گروهها احساس امنیت مالی، جانی، فکری و جمعی نمیکنند.
در چنین شرایطی و در غیاب طراوت فرهنگی و اجتماعی، انسانها جهت پاسخگویی به نیازهای خود اجباراً به صورت حیوانات سیاسی با محیط ارتباط برقرار میکنند. رابطهای که به بیان هگل، ارباب و نوکری است و ملاک حق نیز زور است. بنابراین وجود هر نوع تهدید به موازات خود بیاعتمادی را افزایش میدهد و عامل اخیر نیز کنارهگیری از تعاملات اجتماعی را موجب میشود.
هنگامی که افراد با محیطهای تهدید کننده مواجه هستند، ممکن است واکنشهای مختلفی از خود نشان دهند، از جمله: عدم اطمینان به دیگران، دوری جستن از مکانهای خاص، اخذ تدابیر حفاظتی، تغییر فعالیتهای روزمره، کاهش مشارکت در فعالیتهای اجتماعی، مسلماً موارد مذکور میتوانند انزوای اجتماعی را متأثر سازند.
تهدید و ناامنی ——–> ترس و دلهره ——–> بی اطمینانی ——–> بیاعتمادی ——–> انزوای اجتماعی
منبع: چلبی، مسعود (۱۳۷۵)، جامعه شناسی نظم: تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی، تهران: نشر نی، چاپ اول.