تله زندگی بی اعتمادی و بدرفتاری
کسی که مورد بدرفتاری قرار میگیرد، مجموعه پیچیده ای از احساسات مثل درد، ترس، غضب و سوگ را تجربه میکند. شدت این احساسات بسیار زیاد است و خیلی زود نمایان میشوند. وقتی که با بیمارانی روبه رو میشویم که چنین تجاربی را از سر گذراندهاند به عمق این عواطف آگاه میشویم. حتی اگر این عواطف آرام به نظر برسند، اما فضای روان شناختی اتاق درمان را کاملاً تحت تأثیر قرار میدهند. این احساسات مثل آبی هستند که پشت سد جمع شدهاند. به تدریج بر اثر فشار آب، روزی دیوارهای آن سد خواهد شکست و عواطف با شدت تمام نمایان میشوند.
شما ممکن است حالت خلقی ثابتی نداشته باشید. بلافاصله آشفته میشوید چه این آشفتگی را به صورت گریه نشان بدهید و چه به صورت خشم و غیظ، دیگران از رفتار شما تعجب میکنند.
گاهی اوقات نیز ممکن است در عالم هپروت سیر کنید که ما در روان شناسی به این حالت، تجزیه می گوییم. انگار جای دیگری هستید و محیط اطراف، دیگران یا حتی خودتان، غیر واقعی به نظر میرسند. هیچ احساسی ندارید و کرخت میشوید. این حالتها را میتوان نوعی فرار روان شناختی از احساسهای ناشی از تجارب بدرفتاری تلقی کرد.
کسانی که در گذشته، عذاب بدرفتاری را چشیدهاند روابط فعلیشان واقعاً دردآفرین است. در روابط احساس راحتی نمیکنید و آسیب پذیر میشوید. دیگران به جای اینکه برای شما اطمینان آفرین و شادی بخش باشند، پیش بینی ناپذیر و خطرناک جلوه میکنند. فکر میکنید که دیگران به شما صدمه میزنند، خیانت میکنند و از شما سواستفاده میکنند. پس بایستی در برابر دیگران، همیشه حالت دفاعی داشته باشید. اعتماد کردن به دیگران برای شما سخت است حتی به عزیزان خود. در واقع نسبت به افراد صمیمی زندگیتان نیز بی اعتماد هستید.
گمان میکنید که دیگران مخفیانه قصد دارند به شما آسیب بزنند. اگر رفتار فردی با شما خوب، انسانی و احترام آمیز باشد، در ذهنتان به دنبال این مسئله میگردید که انگار کاسه ای زیر نیم کاسه است. منتظرید که به شما دروغ بگوید و از شما سواستفاده کند. انگار اعتقاد راسخ دارید که سلام گرگ بی طمع نیست.
بدرفتاری و بی اعتمادی، شما را در حالت گوش به زنگی افراطی قرار میدهد. شما همیشه در حالت دفاعی هستید. هر لحظه ممکن است فردی شما را تهدید کند. هرگاه کسی با شما آشنا میشود منتظرید که اتفاق بدی برای شما بیفتد. پس باید حواستان شش دانگ جمع باشد.
اینکه چگونه تعاملات مربوط به بدرفتاری را به یاد میآورید از اهمیت زیادی برخوردار است. ممکن است شما تمام جزئیات حادثههای بدرفتاری را به خاطر بیاورید و این خاطرات در ذهن شما ماندگار شدهاند و مدام بر شما اثر میگذارند.
از طرف دیگر ممکن است هیچ خاطره روشن و واضحی از بدرفتاری نداشته باشید. ممکن است خاطرات دوران کودکیتان مبهم، تیره و نامنسجم باشند.
ممکن است حافظهتان یاری نکند تا تمام خاطرات مربوط به بدرفتاری را مستقیماً به یاد بیاورید. اما ممکن است این خاطرات را با روشهای دیگری به یاد بیاورید: “رویاها و کابوسهای وحشت زا، خیال پردازیهای خشونت آمیز، تصاویر ذهنی ناخواسته و مزاحم، آشفتگی ناگهانی (در قبال یادآوری خاطرات).” بدنتان میتواند به خاطر بیاورد، حتی زمانی که شما مستقیماً خاطرات را به یاد نیاورید.
اگر مورد بدرفتاری قرار گرفته باشید، ممکن است خاطرات ناگهانی و هیجان برانگیز به ذهن شما خطور کنند. این خاطرات به قدری هیجان آفرین و واضح هستند انگار همین لحظه مورد بدرفتاری قرار گرفتهاید. اما شاید روش به خاطر آوردن بدرفتاریهای گذشته، این باشد که در روابط فعلی دائم به یاد خاطرات تلخ و زهرآگین گذشته بیفتید. اگر چنین وضعیتی وجود داشته باشد در بد مخمصه ای گیر کردهاید: “یادآوری لحظه به لحظه خاطرات تلخ و طاقت فرسا بدرفتاریهای گذشته.”
اضطراب و افسردگی در بین افرادی که با آنها بدرفتاری شده است، متداول است. شما عمیقاً از زندگی ناامید و دلسرده هستید. اعتماد به نفس شما پایین است و از احساس بی ارزشی رنج میبرید.
ریشه های تحولی طرحواره بی اعتمادی/ بدرفتاری:
- یکی از اعضای خانواده تان، شما را در دوره کودکی کتک زده است.
- یکی از اعضای خانواده تان در دوره کودکی شخصیت شما را خرد کرده است یا از شما سو استفاده جنسی کرده است.
- یکی از اعضای خانواده تان دائم شما را تحقیر و به شما توهین کرده است.
- افراد خانواده تان قابل اعتماد نبودند (آن ها اسرار شما را فاش می کردند، از نقاط ضعف شما برای سلطه گری استفاده می کردند، سرتان کلاه می گذاشتند، به شما دروغ می گفتند و به قول و قرارشان پایبند نبودند)
- احساس می کردید فردی از اعضای خانواده تان از رنج شما لذت می برده است.
- با تهدید و تنبیه وادار به انجام کاری نادلخواه شده اید.
- یکی از والدین تان دائم به شما هشدار می داده است که به هیچ کس غیر از اعضای خانواده اعتماد نکنید.
- افراد خانواده شما علیه یکدیگر جنگ داشته اند. خانواده میدان جنگ بوده است.
- افراد به شما القابی می داده اند که ناراحت و برآشفته می شده اید.
علائم خطر در روابط عاطفی
خطر گرفتار شدن در این تله زندگی زمانی پدیدار می شود که نامزدتان بدرفتار باشد یا به فردی علاقه مند شوید که قابل اعتماد نیست. در این قسمت به نشانه های خطر فعال شدن این طرح واره در روابط عاطفی می پردازیم:
۱- همسرتان خلق و خوی عصبی دارد که باعث ترس و وحشت شما می شود.
۲- همسرتان در میگساری افراط می کند و کنترل خودش را از دست می دهد.
۳- همسرتان جلوی خانواده یا دوستانتان شما را سکه ی یک پول می کند.
۴- همسرتان دائم شما را به باد شماتت و تمسخر می گیرد و در شما حس بی ارزشی را دامن می زند.
۵- همسرتان به نیازهای شما توجه نمی کند.
۶- همسرتان با شما هرکاری دلش بخواهد انجام می دهد( به شما دروغ می گوید، شما را فریب می دهد).
۷- همسرتان استاد بلامنازع کلاه برداری و متخصص بی رقیب فریب کاری است.
۸- همسرتان آزارگر یا سنگدل است و از آزار شما یا دیگران لذت می برد.
۹- همسرتان وقتی طبق خواسته اش رفتار نمی کنید،به شما صدمه می زند یا تهدیدتان می کند.
۱۰- همسرتان شما را مجبور به برقراری رابطه ی جنسی می کند در صورتی که مایل به این کار نیستید.
۱۱- همسرتان از نقاط ضعف شما برای سوءاستفاده گری بهره می گیرد.
۱۲- همسرتان سر شما کلاه می گذارد (به شما خیانت می کند)
۱۳- همسرتان قابل اعتماد نیست و از بزرگواری و دل رحمی شما سوءاستفاده می کند.
یکی از گیج کننده ترین واقعیت های زندگی این است که ما دوست داریم الگوهای خودآسیب رسان قبلی را در روابط فعلی تکرار کنیم. چرا فردی که در دوران کودکی مورد بدرفتاری قرار گرفته است، مشتاقانه درگیر رابطه ی دیگری با همان حال و هوا می شود؟ خیلی با منطق جور در نمی آید، اما این اتفاق می افتد.
ممکن است متوجه شوید که بیشتر به سمت افرادی برای زندگی مشترک جذب می شوید که بدرفتار هستند. افرادی که سابقه ی سوءاستفاده گری، فریب کاری،تجاوز و هتاکی دارند، در شما بیشترین جذابیت و کشش را پدید آورند. این پدیده یکی از مخرب ترین پیامدهای بدرفتاری دوران کودکی است. بدرفتاریهای دوران کودکی, شما را در بزرگسالی به سمت افراد بدرفتار سوق می دهد. بنابراین رهایی از این طرحواره امکان پذیر نیست مگر از طریق درمان.
نشانه های بی اعتمادی در روابط بین فردی
۱- اغلب احساس می کنید دیگران از شما سوءاستفاده می کنند، حتی زمانی که دلایل و مدارک عینی برای اثبات ادعای خود ندارید.
۲- به دیگران اجازه می دهید با شما بدرفتاری کنند به این دلیل که از آنها می ترسید یا حس می کنید که حق شماست که دیگران با شما بدرفتاری کنند.
۳- به دیگران رو دست می زنید و قبل از اینکه آنها به شما حمله کنند، شما پیش دستی می کنید.
۴-از رابطه ی جنسی لذت نمی برید. انگار شما به دیگران لذت می دهید و خودتان تحت فشار و اجبار هستید.
۵- شما از بازگویی زندگیتان اکراه دارید، چون نگرانید که مبادا دیگران بخواهند از این اطلاعات بر علیه شما استفاده کنند.
۶- شما سعی می کنید که نقاط ضعف خود را پنهان کنید، زیرا می دانید که اگر بند را به آب بدهید دیگران از شما نقطه ضعف می گیرند.
۷- در کنار دیگران راحت نیستید چون نگرانید که مبادا شما را تحقیر کنند.
۸- به راحتی در برابر دیگران سر تسلیم فرود می اورید, چون از آنها حساب می برید.
۹- احساس می کیند دیگران از رنج کشیدن شما لذت می برند.
۱۰- شما توان رفتارهای بی رحمانه و آزار گرانه را دارید هرچند فعلا این رفتارها را بروز نمی دهید، آب نمی بینید و گرنه شناگر ماهری هستید.
۱۱- به دیگران اجازه می دهید که از شما سوءاستفاده کنند,چون بهتر از این است که تنها بمانید.
۱۲- شما به دیگران اعتماد ندارید. اعتقاد راسخ دارید که هیچ گربه ای در راه رضای خدا موش نمی گیرد.
۱۳- بخش مهمی از دوران کودکی تان را به یاد نمی آورید.
۱۴- وقتی از کسی می ترسید بخش مهمی از افکار، احساسات، خواسته ها و تمایلات شما سرکوب می شود و انگار خود واقعی شما در برابر آن فرد از صحنه محو می گردد.
۱۵- شما اغلب احساس می کنید که دیگران انگیزه ها و نیت های بدخواهانه دارند، حتی زمانی که شواهد مستدلی ندارید باز هم این احساسات دست از سر شما بر نمی دارند.
۱۶- اغلب درباره ی آزارگری و آزارخواهی خیال پردازی می کنید.
۱۷- وارد روابط صمیمی نمی شوید چون به دیگران اعتماد ندارید.
۱۸- از اطرافیان خود می ترسید بدون اینکه دلیلش را بدانید.
۱۹- شما برخی اوقات رفتارتان با دیگران ظالمانه و بی رحمانه می شود مخصوصا با افراد صمیمی زندگیتان.
۲۰- در رابطه با دیگران اغلب احساس درماندگی می کنید.
حتی زمانی که رابطه ی خوبی دارید ممکن است دست به کاری بزنید که رابطه به سمت سوءاستفاده و بدرفتاری کشیده شود. مثلا با استفاده از ترفندها و شگردهای متفاوت، همسرتان را که آدم خوبی است مثل یک فرد بدرفتار تلقی می کنید. حرف هایش را تحریف و او را به رفتار مغرضانه متهم می کنید. همسرتان را آزمون می کنید تا اطمینان کامل کسب کنید. زمانی که از آزمایش های شما سربلند بیرون می آید،بازهم شک می کنید و می پندارید که کاسه ای زیر نیم کاسه است. رفتارهای محبت آمیز همسرتان را کوچک می شمارید و بی توجهی های او را مبالغه آمیز جلوه می دهید. زمانی که رفتار او در قبال شما محترمانه و احترام برانگیز است، بازهم احساس می کنید از شما سوءاستفاده کرده است.
منبع : یانگ، جفری؛ کلوسکو، ژانت.(۱۳۹۵). زندگی خود را دوباره بیافرینید. ترجمه ی حسن حمید پور، الناز پیرمرادی و ناهید گلی زاده.