تغییر تله زندگی رهاشدگی
گام ۱: رها شدگی دوران کودکی تان را درک کنید.
بعضی از کودکان زمینه بیولوژیکی برای شکل گیری این تله ی زندگی دارند. ببینید که شما در دوران کودکی همیشه فردی عاطفی و هیجانی بودهاید؟ برای شما رفتن به مدرسه و مهد کودک سخت بوده است؟ همیشه دنبال مادرتان گریه میکردید و به او می چسبیدید؟ منزل دوستان و فامیل بدون پدر و مادر نمی ماندید؟ مادرتان اجازه نمیداد از جلوی درب منزل آن طرف تر بروید؟
نرگس می گفت مادرم همیشه از بالای پنجره مراقب من بود و من با عروسکم جلوی درب منزل می نشستم، بچه ها را تماشا می کردم اما حق نداشتم حتی یک قدم از درب منزل آن طرف تر بروم.
زمانی که آرام هستید، اجازه دهید تصاویر و خاطرات کودکی در ذهن شما پر و بال بگیرند. اجازه دهید این تصاویر در ذهنتان آرام آرام پدیدار شوند اصلأ به خودتان سخت نگیرید. بتدریج بین تجربیات فعلی با گذشته ارتباط برقرار می شود.
گام ۲: احساسات رها شدگی را در خودتان بازبینی و یا بازنگری کنید. حساسیتهای خودتان را خوب بشناسید.
وقتی احساسات مربوط به رها شدگی به سراغتان می آید از وجود آنها کاملا آگاه شوید. شما حساسیتهایی دارید. آیا حساسیت هایتان را خوب می شناسید؟ بعضی از حساسیت های شما ممکن است این ها باشند:
حساسیت به از دست دادن افراد مهم و نزدیک زندگیتان، ترس از تنهایی، نیاز به چسبندگی و آویزان شدن به نامزد یا همسرتان، وابستگی بیمارگونه، همه و همه را خوب بشناسید. به محض اینکه تله رها شدگی فعال شد بلافاصله نسبت به این احساسات هشیار شوید. سعی کنید همین الان ۳ مورد از حساسیت هایتان را بنویسید.
بنابراین توانایی شناسایی تله رهاشدگی و تمام احساسات مربوط به آن را در خودتان تقویت کنید. احتمال این هست که هم اکنون نیز در زندگی فعلی تان کمبودهایی را تجربه می کنید که تله رهاشدگی را در شما فعال می کند مثلا:
- نامزد یا همسرتان شما را تنها گذاشته است.
- به تازگی رابطه ای را از دست داده اید.
- با فردی در ارتباط هستید که آدم محکم و با ثباتی نیست و حتی وقتی جدیت و پیگیری شما را می بیند، مسخره تان می کند.
- شاید در دام رابطه ای افتاده اید که آخر و عاقبتی ندارد اما راه برگشتی هم ندارید و احساس درماندگی می کنید.
خوب دقت کنید ببینید آیا می توانید رد پای چرخه رها شدگی را در زندگیتان ببینید؟
چرخه رهاشدگی شامل:
۱- برقراری رابطه ۲- بی ثباتی و فقدان ۳- بازگشت به تنهایی و بی کسی
یاد بگیرید که چرخه این احساسات را درک کنید. از چرخه احساسات خود کاملا آگاه شوید. شما باید “قدرت تحمل تنهایی” را در خودتان تقویت کنید. هر چند در ابتدا این کار بسیار سخت و طاقت فرسا است اما لطفا دندان روی جگر بگذارید، صبوری پیشه کنید و سعی کنید تنهایی را تحمل کنید. سعی نکنید دیوانه وار از تنهایی فرار کنید. شما باید بتوانید بدون وابستگی به هیچ احدی در کره زمین از تنهایی خود لذت ببرید.
ببینید چه نوع فعالیت های لذت بخشی را می توانید وارد زندگیتان کنید. همین الان ۳ مورد از فعالیت های لذت بخش را وارد زندگی خود کنید که تاکنون این فعالیت ها در زندگی شما نبوده است.
اگر تاب تحمل تنهایی را برای زمان های بلند مدت ندارید، از زمانهای کوتاه مدت شروع کنید. ابتدا سعی کنید وقت اندکی را به تنهایی بگذرانید و سپس بتدریج این مدت را افزایش دهید. برای لذت طلبی خود در این زمان های کوتاه، به تنهایی کاری لذت بخش انجام دهید. بزودی متوجه خواهید شد که ترسها کم کم از زندگی شما رخت می بندند. فقط کمی پشتکار می خواهد.
گام ۳: روابط عاطفی گذشته خود را خوب بررسی کنید تا متوجه اشتباهات خود بشوید.
حتما فهرستی از “خطاهای فکری و رفتاری” ناشی از رها شدگی را برای خودتان تهیه کنید. ابتدا فهرستی از روابط عاطفی خود تهیه کنید. مثلا تاکنون با ۳ نفر رابطه جدی داشته اید که هر سه مورد منجر به جدایی شده است. حالا ببینید در هر یک از این روابط چه خطاها و اشتباهاتی از شما سر زده است؟
مثلا سولماز می نویسد که اولین رابطه من با امیر بود که ۴ سال طول کشید. اشتباهات من در مورد امیر این بود که:
- امیر آدم با ثباتی نبود. از همان اول مشخص بود که امیر آدم با ثباتی نیست و من نباید بیش از ۲-۳ ماه در این رابطه می ماندم.
- من بیشترین سرمایه گذاری را چه از نظر عاطفی و چه از نظر مالی و وقت و انرژی در رابطه ام با امیر برعهده داشتم. مثلا: کرایه منزل را من می دادم. او از ماشین من استفاده می کرد و جالب بود وقتی که به مسافرت می رفت با پر رویی تمام کلید ماشین مرا هم با خودش می برد.
- امیر آدم پیش بینی پذیری نبود. هر روز یک ساز جدید می زد. یک روز تمام برنامه هایش را با من تنظیم می کرد، مثلا می گفت با هم دو تایی می رویم کانادا برای ادامه تحصیل. فردای آنروز می گفت من می خواهم به تنهایی بروم آلمان برای ادامه تحصیل.
- من بیشترین حمایت را از او می کردم در حالی که من دختر بودم و انتظار داشتم او بیشتر از من حمایت کند.
- من از همان ابتدای رابطه ام نفوس بد می زدم و پیش خودم می گفتم که او بالاخره دست مرا در پوست گردو می گذارد و یک روز مرا رها خواهد کرد و در آخر هم همینطور شد.
این مورد آخر یعنی نفوس بد زدن را روانشناسان تحت عنوان، “پیشگویی خودکامبخش” یا اثر پیگمالیون (Pygmalion Effect) بیان می کنند. پیشگویی خودکامبخش، یک پدیده جالب روانشناسی است که افراد تمایل دارند، انتظارهایی را که دیگران نسبت به آنها دارند، برآورده کنند. بعنوان مثال اگر شما فکر کنید که نامزدتان شما را رها خواهد کرد، نامزد شما هم کم کم به این باور می رسد که باید شما را رها کند. مثال دیگر آن اینست که اگر معلمی بر این باور باشد که دانش آموزی کند ذهن است، خود دانش آموز هم باور میکند که کند ذهن است و واقعاً دیر یاد میگیرد. همچنین کودک خوش اقبالی که هوش معمولی دارد اما در چشم معلم، تیزهوش جلوه میکند در راه دستیابی به انتظارات معلم موفق خواهد بود.
گام ۴: از رابطه با افراد دمدمی مزاج، بی ثبات، بی تعهد و تنوع طلب اجتناب کنید، هر چند چنین افرادی برای شما بی نهایت جذاب و دوست داشتنی باشند.
اینها مثل قطار شهر بازی می مانند، یعنی فراز و نشیب های وحشتناکی دارند بطوریکه تجربه های شما در رابطه با آدم های بی ثبات و تنوع طلب دائم در مرز فاجعه و سقوط قرار می گیرد. هر چند این افراد کشش و جذابیت زیادی چه از نظر ظاهری و چه از نظر جنسی دارند اما بهتر است با آنها وارد رابطه نشوید.
گام ۵: وقتی که نامزدی پیدا می کنید که متعهد و با ثبات است به او اعتماد کنید. باور کنید که او برای همیشه در کنار شما می ماند و شما را ترک نمی کند.
بعد از اینکه بارها و بارها تجربه سخت و سنگین رهاشدگی را پشت سر گذاشتید، طبیعی است که سخت است بتوانید به فرد جدیدی اعتماد کنید. اما راه ایمن تر اینست که تصمیم بگیرید بجای تجربه عشق های بی ثبات، شورانگیز و کاملا عاطفی و احساسی، عشق های باثبات و کمتر شورانگیز را انتخاب کنید. فقط با انتخاب یک شخص سالم و درست است که می توانید از قطار هواپیمایی شهربازی پیاده شوید و به آرامش برسید.
گام ۶: حسادت نکنید. به همسرتان نچسبید، آویزان نشوید و به جدایی های طبیعی و معمول زندگی، واکنش های افراطی و عجیب و غریب نشان ندهید.
خویشتنداری را یاد بگیرید. برای خود یک کارت آموزش تهیه کنید و به محض فعال شدن تله زندگی رهاشدگی آن را بخوانید.
کارت آموزشی تله زندگی رهاشدگی
الان به دلیل اینکه رامین به من بی اعتنایی می کند و من سخت محتاج توجه او هستم, کاملا گیج و سردرگم شده ام. اما می دانم که این احساس ها به دلیل فعال شدن تله زندگی رهاشدگی است و این تله نسبت به نشانه های بی اعتنایی، حساس است. در یک رابطه خوب، آزادی و استقلال نیز وجود دارد و نیازی نیست که وابستگی شدید را جزیی از رابطه سالم بدانم.
اگر عصبانی بشوم و به رامین گیر بدهم، کار دست خودم داده ام زیرا رامین بیشتر از من فاصله می گیرد. این حق طبیعی رامین است که در زندگی مشترک گاهی از من دور باشد.
بایستی بجای اینکه تمام افکارم را به این جدایی کوتاه مدت معطوف کنم، به گستره ارتباطی مان در طول زمان توجه کنم. من می توانم یاد بگیرم احساساتم را کنترل کنم و با این کار به غنای رابطه مان در طول زمان و بلند مدت بیفزایم.
بهترین کمک به خودم این است که تنهایی را تحمل کنم و به رشد علائق و استعدادهای خودم بپردازم. هر چقدر بیشتر به رشد شخصیت خودم پروبال بدهم، بالطبع رابطه ام با رامین بهتر خواهد شد.
منبع : یانگ، جفری؛ کلوسکو، ژانت.(۱۳۹۵). زندگی خود را دوباره بیافرینید. ترجمه ی حسن حمید پور، الناز پیرمرادی و ناهید گلی زاده.
منم دچار همین تله ی لعنتی هستم. همه کارای بلا را انجام دادم ولی نتیجه یکیه. همیشه تنها میمونم
درود. برای تغییر این تله به کمک و همیاری یک درمانگر نیاز دارید.
خیلی ممنون ، عالی بود مطلبتون ❤
سلام …
ممنون بابت مطالب شما موفق باشید….
منم این تله رو دارم ولی در قلبم هست و به شدت کنترلش می کنم. به علت بی توجهی ها و قهوهای طولانی مدت مادر و حتی شیر مادر نخوردن بوده حس می کنم.
برای اجتناب از احساسات بسیار بسیار منفی این تله به شدت از دیگران و صمیمیت واقعی دوری می کنم البته انگار این روش اجتنابی رو از بچگی یاد گرفتم و به خودم دائم تلقین کردم.
بعدها در دهه سوم زندگیم سعی کردم صمیمیت های ظاهری با دیگران داشته باشم و خب تلقین های مثبت به خودم.
الان مطمئن هستم این تله و تله های دیگر همه از کارکرد بد و اشتباه خانواده منشأ می گیره. حس می کنم فرصت زندگی طبیعی رو از دست دادم.