از بی معنایی به سوی خوشبختی
برای رفع احساس پوچی و بی معنایی چه کنیم
خوشبختی از طریق رویارویی و مواجه با چالش های زندگی، مشکلات و نیازها بدست می آید نه از طریق تفریح کردن و عدم داشتن هر گونه کشمکش و تعارض.
نظریه های گوناگونی وجود دارند که علت زندگی و خوشبختی انسان را شرح می دهند. ما به سه نظریه معروف اشاره می کنیم:
نظریه فروید : این نظریه می گوید که انسان ها، تنها برای یک هدف تلاش می کنند و آن لذت بردن و رفع نیازها و غرایز(سائق) موجود در آنهاست. اگر فردی به این اهداف در زندگی خودش نرسد، احساس بی معنایی و پوچی می کند.
نظریه آدلر : این نظریه بیان کننده این نکته است که یک فرد در جامعه همواره به دنبال قدرت طلبی و کسب مقام و شان بالاتر است و اگر بتواند این کار را مداوم تکرار نماید همواره خود را خوشبخت می بیند و اگر روزی دست از این امید بردارد و خود را یک انسان باخته بپندارد به بی معنایی و پوچی می رسد.
نظریه فرانکل : نظریه فرانکل بر معناجویی افراد در زندگی تاکید دارد. او معتقد است، که رفتار انسانها نه بر پایه لذت گرایی نظریه روانکاوی فروید و نه بر پایه نظریه قدرت طلبی آدلر است، بلکه انسانها در زندگی به دنبال معنا و مفهومی برای زندگی خود می باشند. اگر فردی نتواند معنایی در زندگی خویش بیابد، احساس پوچی به او دست می دهد و از زندگی ناامید می شود و ملالت و خستگی از زندگی تمام وجودش را فرا می گیرد. فرانکل بهزیستی را در یافتن معنا و مفهوم در زندگی می داند.
برای رفع احساس پوچی و بی معنایی چه کنیم؟
- شناخت عواطف و احساسات : باید احساس های خود را بشناسیم. سعی کنیم احساسات مثبت ما بر احساسات منفی ما غلبه کند.
- بهبود روابط بین فردی : به دیگران اعتماد کنیم و تعامل اجتماعی خوبی با دیگران داشته باشیم.
- پذیرش خود : داشتن نگرش مثبت در مورد خود، البته نه به معنای خودشیفتگی یا عزت نفس خیلی بالا و غیر معمول، بلکه به معنای احترام به نفسی که بر اساس آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود باشد.
- داشتن هدف در زندگی : توانایی پیدا کردن معنا و جهت گیری در زندگی، و داشتن هدف و دنبال کردن آنها.
- رشد شخصی : توان شکوفا ساختن کلیه نیروها و استعدادهای خود. پرورش و بدست آوردن توانایی های جدید برای روبرو شدن با شرایط سخت و مشکلات زندگی.
- خود مختاری : یعنی اینکه فرد بتواند بر اساس معیارها و عقاید خویش عمل و زندگی کند، حتی اگر برخلاف عقاید و رسوم پذیرفته شده در جامعه باشد.
- توانایی عشق ورزیدن : عبارت است از توانایی برقراری روابط نزدیک و صمیمی با دیگران و اشتیاق برای برقراری چنین رابطه ای و عشق ورزیدن به دیگران.
خوشبختی چیست؟
عدم وجود حوادث و احساسات نامطلوب، عامل خوشبختی نمی باشد، بلکه نحوه کنار آمدن ما با مسائل ناگوار و چگونگی برخورد با آنهاست که تعیین کننده بهزیستی است.
خوشبختی و رضامندی از طریق رویارویی و مواجه با چالش های زندگی، مشکلات و نیازها بدست می آید نه از طریق تفریح کردن و عدم داشتن هر گونه کشمکش و تعارض. در حقیقت خوشبختی انسان در گرو تعامل و همراهی مقولات متضادی چون: درد و لذت، امیدواری و ناامیدی، خوشی و رنج می باشد.