رابطه معنای زندگی، خوشبینی و بهزیسـتی ذهنی
انسـانها در زنـدگی به دنبال معنا و مفهومی براي زندگی خود می باشند
خوش بینی بـه یک انتظار تعمیم یافته، اشـاره دارد کـه فـرد بـر اسـاس آن احسـاس مـی کنـد هنگـام رویاروی با مشکلات نتایج خوشایند رخ می دهد.
در قرن ۲۱ علم روانشناسی متوجه این امر شـده اسـت کـه انسـان بایـد انرژی عقلانی خود را صرف جنبه های مثبت تجربـه اش کنـد(سـلیگمن و سـیگزنت میهالی، ۲۰۰۰)، چون در آغاز، روانشناسی بیشتر بر هیجـان هـای منفـی ماننـد اضـطراب و افسردگی تمرکز داشت تا بر هیجان های مثبت مانند شادکامی و رضـایت. متـون علمـی نیز بیشتر در مورد رنج بود تا لذت (مایرز،۲۰۰۰).
ولی امروزه پژوهش درباره بهزیسـتی و روانشناسی مثبت به طور روز افزون در حال رشـد اسـت. بهزیسـتی ذهنـی(subjective well-being) یـک ساختار مهم در پژوهش های مربوط به تفسیر شخصیت است و به عنوان ارزیـابی مثبـت از زنــدگی و تعــادل میــان عاطفــه مثبــت(positive affect) و عاطفــه منفــی(negative affect) تعریــف شــده است(دینر،سوواوشی،۱۹۹۷. به نقـل از غضـنفری، ۱۳۸۵).
دینـر(۱۹۸۴)، مدلی سه مؤلفه ای برای مفهوم بهزیستی ذهنی پیشنهاد کـرده اسـت. مولفه اول که با رضایت افراد از جنبه های مختلـف زنـدگی (ماننـد شـغل، ازدواج، پدر و مادر بـودن، دوستی) رابطه دارد، جنبه شناختی بهزیستی ذهنـی اسـت. دو مولفه دیگر این سازه (عاطفه مثبت و عاطفه منفی) ابعـادی هسـتند کـه تجـارب عـاطفی روزانه را توصیف می کنند(واتسن، ۱۹۸۵، به نقل از بخشی پـور و دژکـام، ۱۳۸۴).
گفته می شود اگر شخص رضایت از زندگی و خوشی بیشتر را تجربه کنـد، و فقـط گـاه گاهی هیجان هایی مانند غمگینـی و خشـم را تجربـه نمایـد، از بهزیسـتی ذهنـی بـالایی برخوردار است و بر عکس، اگر از زندگی خود ناراضی باشد، خوشی و علاقـه انـدکی را تجربه نماید و پیوسته هیجان های منفی مثـل خشـم و اضـطراب را احسـاس کنـد، دارای بهزیستی ذهنی پایینی است(مظفری و هادیان،۱۳۸۳).
یکی از سازه هایی که در سال های اخیر توسعه پیدا کرده و به عنوان شاخص بهزیستی مورد توجه قرار گرفته، معنای زندگی(meaning of life) است. تعریف معنـای زنـدگی در حـوزه هـای مختلف متفاوت است، به دلیل اینکه تعریف جهانی از معنـا کـه بتوانـد مناسـب زنـدگی هر کس باشد وجود ندارد و هر کس باید خودش در زندگی معنایی داشته باشـد.
بامسـتیر(۱۹۹۱)، بیان می کند، احساس معنا از طریق برآورده شـدن نیـازهـای اولیـه بـه هدفمنـدی، کارآمدی و خود ارزشمندی تحقق می یابد. دیگر پژوهشگران اشاره می کنند کـه تحقـق معنا با اهمیت عملی و تصمیم گیری روزانه ارتبـاط دارد. ویکتـور فرانکـل بـر معنا جویی افراد در زندگی باور داشت. او بیان کرد که رفتار انسانها نه بـر پایـه لـذت گرایی نظریه فروید و نه بر پایه نظریه قدرت طلبی آدلر است، بلکه انسـانها در زنـدگی به دنبال معنا و مفهومی برای زندگی خود می باشند.
اگر فردی نتواند معنایی در زنـدگی خویش بیابد، احساس پوچی به او دست می دهد و از زندگی ناامید می شـود و ملامـت و خستگی از زندگی تمام وجودش را فرا می گیرد. الزاما ایـن حـس منجـر بـه بیمـاری روانی نمی شود بلکه پیش آگهی بدی بـرای ابـتلا بـه اختلال هـاسـت. بنـابراین فرانکـل بهزیستی را در یافتن معنا و مفهوم زندگی می داند.
در دوره نوجوانی بیشتر از دوره کودکی کشمکش و تعارض وجود دارد. نوجوانـان در تکاپو برای یافتن معنای خود هستند. بنـابراین هـدف داشـتن یـا معنـاداری زنـدگی می تواند بحران هویتی که یک شخص در این سن با آن روبـرو مـی شـود را حـل کنـد.
ونگ(۱۹۹۸) معنا را به عنوان یـک نظـام شـناختی تعریـف مـی کنـد کـه دارای مبـانی فرهنگی بوده و به صورت فردی تشکیل می شود. این نظام شناختی بر انتخاب فعالیت ها و اهداف اثر می گذارد و به زندگی نوعی احساس هدفمندی، ارزش شخصـی و کمـال
اعطا می کند. یک نوجوان ممکن است این معنـا را از منـابع متعـددی کسـب نمایـد. بـر اساس نیمرخ معنای شخصی ونـگ ایـن منـابع ممکـن اسـت شـامل پیشـرفت، روابـط دوستانه، مذهب، پذیرش خود، صـمیمیت و رفتـار منصـفانه باشـد.
بنـابراین معنـاداری زندگی یک نوجوان می تواند نقطه عطفی برای انتقال موفقیت های آن به دوره بزرگسالی باشد. پژوهشگران متعددی نشان داده اند که معنای زندگی یا جستجو برای معنـای زنـدگی با سلامت روانی، رضایت از زندگی، بهزیستی ذهنی و امید در نمونه های مختلف اعم از جوان، بزرگسال و سالمند رابطه معناداری دارد. یعنی با افزایش معناداری شاهد افـزایش سلامت روانی و امید و کاهش نشانه های مرضی و اختلال هـای روانـی هسـتیم (ماسـکار و روزن،۲۰۰۵).
افرادی که اهداف معنـاداری در زنـدگی دارنـد و درگیر در فعالیـت هـای ایجاد معنا هستند، خود هماهنگی بیشتری را تجربه مـی کننـد (یعنـی با علاقـه انجام دادن این فعالیت ها). هرچه افراد بیشتر در این فعالیت یا دستیابی به اهداف درگیر باشند، انتظارات مثبت بیشـتری خواهنـد داشـت (یعنـی خـوش بـین تـر هسـتند).
در نهایت و شاید مهمتر از همه، اینکه هر چه افراد انتظارات مثبت بیشتری داشـته باشـند، از بهزیستی بیشتری برخوردار خواهند بود. بنظر می رسد که انتظـارات مثبـت(یعنـی خـوشبینــی) نقــش واســطه ای میــان اهــداف معنــادار و پیامــدهای مــرتبط بــا آن را ایفــا می کند(یهو،چونگ و چونگ، ۲۰۱۰). بنابراین سازه خوش بینی یکی از سازه هایی است که شادکامی و بهزیستی انسان را به دنبال دارد.
خوش بینی(optimism) از برجسته ترین سـازه هـای شخصیتی است که از شناخت های مثبت تشکیل شده است. امروزه در سایه پیشرفت علـم و تکنولـوژی و فـراهم شـدن وسـایل رفـاهی و راحتی، بسیارند افرادی که از امکانات زیادی برخور دارند، ولی از زندگی خود احسـاس رضایت ندارند. به همین دلیل مطالعات زیادی در زمینۀ رضایت از زندگی و بهزیستی و عوامل موثر بر آن انجام شده و نشان داده اند که یکی از عواملی که می تواند نقش مهمی در رضایت از زندگی و بهزیستی داشته باشد، ویژگی خوش بینی است.
خوش بینی بـه یک انتظار تعمیم یافته، اشـاره دارد کـه فـرد بـر اسـاس آن احسـاس مـی کنـد هنگـام رویاروی با مشکلات نتایج خوشایند رخ می دهد. سطوح بـالای خـوش بینـی در هنگـام شرایط ناگوار و مشکل به بهزیستی ذهنی بیشتر، ربـط داده شـده اسـت.
بنـزور(۲۰۰۳)، اشاره می کند که خوش بینی در نوجوانان با عاطفه منفی، رابطۀ منفی و بـا عاطفـۀ مثبـت، رابطه مثبت دارد. همچنین خوش بینی، با ویژگی های روانشـناختی گونـاگونی رابطـه دارد، که هر کدام می تواند نقشی در احساس رضایت از زندگی و بهزیستی داشته باشـند.