انواع تعارض در روان پویشی
7 نوع تعارض درون روانی در OPD-2
تعارضات روانی نقش محوری در شکلگیری شخصیت دارند. این تعارض ها اغلب ناخودآگاه هستند و زیربنای بسیاری از مشکلات روانشناختی هستند.
تعارض روانی (Psychological Conflict) به موقعیتی گفته میشود که در آن فرد به طور همزمان با دو یا چند نیرو، انگیزه، هدف، میل، احساس یا ارزش متضاد و ناسازگار در درون خود مواجه میشود. این تضادها باعث ایجاد تنش، اضطراب و ناراحتی روانی میشوند، زیرا انتخاب یا ارضای یکی از این جوانب، به معنای نادیده گرفتن یا سرکوب دیگری است.
در روانشناسی، به ویژه در رویکردهای روانپویشی مانند روانکاوی، مفهوم تعارض روانی از اهمیت بالایی برخوردار است. فروید معتقد بود که تعارض، محرک اصلی روان آدمی است و بسیاری از مشکلات و اختلالات روانی ریشه در این کشمکشهای درونی دارند.
OPD-2 یا Operationalized Psychodynamic Diagnosis، یک سیستم تشخیصی چندمحوری در روانپویشی است که توسط گروهی از روانکاوان، روانپزشکان و متخصصان روانتنی در آلمان توسعه یافته است. هدف اصلی آن، فراهم آوردن ابزاری استاندارد و معتبر برای تشخیص و برنامهریزی درمان در رویکردهای روانپویشی است. OPD-2 شامل ۵ محور اصلی است که یکی از مهمترین آنها محور III: تعارض (Conflict) است.
محور تعارض به شناسایی و ارزیابی تعارضات درونروانی ناخودآگاه میپردازد که زیربنای بسیاری از مشکلات روانشناختی هستند. این تعارضات، به عنوان تضادهای درونی بین تمایلات، نیازها، ترسها و ارزشهای متضاد در نظر گرفته میشوند که فرد تلاش میکند آنها را به صورت ناهشیار مدیریت کند.
در OPD-2، هفت نوع اصلی از تعارضات درونروانی شناسایی و تعریف شدهاند که هر کدام دارای “حالت فعال” (active mode) و “حالت منفعل” (passive mode) هستند. این حالتها نشاندهنده روشهای متضادی هستند که فرد برای مقابله با تعارض مربوطه به کار میبرد.
۱. تعارض فردیت در برابر وابستگی (Individuation vs. Dependency)
این تعارض در مورد کشمکش بین دو نیاز اساسی انسان است: نیاز به خودمختاری و استقلال (فردیت) در مقابل نیاز به نزدیکی، حمایت و تعلق (وابستگی). همه ما تا حدی به هر دو نیاز داریم، اما زمانی که این دو در تضاد قرار گیرند، تعارض ایجاد میشود.
- حالت فعال (فردیت/Active Mode): فرد برای حفظ استقلال و خودمختاری خود، از روابط نزدیک و وابستگی به دیگران اجتناب میکند. او ممکن است از درخواست کمک بترسد یا احساس کند که وابسته بودن به معنای ضعف است.
- مثال: خانمی ۳۰ ساله که با وجود تمایل به تشکیل خانواده، از ازدواج اجتناب میکند زیرا میترسد استقلال و آزادی شخصیاش را از دست بدهد. او دائماً در حال تغییر شغل و محل زندگی است تا احساس کند به کسی یا جایی وابسته نیست.
- مثال: دانشجویی که حتی وقتی در درسی مشکل دارد، از پرسیدن سوال از استاد یا همکلاسیهایش خودداری میکند، زیرا نمیخواهد ناتوان به نظر برسد یا به کسی متکی باشد. او ترجیح میدهد ساعتها به تنهایی با مشکل دست و پنجه نرم کند.
- حالت منفعل (وابستگی/Passive Mode): فرد به شدت به دیگران متکی است و از تصمیمگیری مستقل یا مسئولیتپذیری برای زندگی خود میترسد. او ممکن است دائماً به دنبال تأیید و حمایت دیگران باشد.
- مثال: مردی ۴۰ ساله که برای هر تصمیم کوچکی در زندگیاش، حتی انتخاب غذا، به همسرش وابسته است و بدون تأیید او نمیتواند کاری انجام دهد. او همیشه از همسرش میخواهد که مسئولیت کارهای دشوار را به عهده بگیرد.
- مثال: فردی که با وجود داشتن تواناییهای بالا، در محیط کار همیشه منتظر دستورالعملهای دقیق است و بدون راهنمایی مستقیم نمیتواند پروژهای را شروع کند، زیرا از تصمیمگیری مستقل میترسد و به دنبال تأیید مدیرش است.
۲. تعارض تسلیم در برابر کنترل (Submission vs. Control)
این تعارض به کشمکش بین تمایل به تسلیم شدن و فرمانبرداری و تمایل به کنترل و تسلط بر خود، دیگران یا موقعیتها اشاره دارد.
- حالت فعال (کنترل/Active Mode): فرد تمایل شدیدی به کنترل موقعیتها، افراد و حتی احساسات خود دارد. او ممکن است دیکتاتورمآبانه رفتار کند، از آسیبپذیری اجتناب کند و همیشه سعی کند قدرت را در دست بگیرد.
- مثال: مدیری که به هیچ یک از زیردستانش اعتماد ندارد و تمام جزئیات پروژهها را خودش کنترل میکند، حتی اگر باعث کاهش بهرهوری شود. او از واگذاری مسئولیت میترسد.
- مثال: فردی که در روابط عاطفیاش، همیشه تلاش میکند همهچیز را کنترل کند: از برنامههای آخر هفته گرفته تا اینکه شریکش با چه کسانی رفتوآمد کند. او نمیتواند بپذیرد که همهچیز طبق میل او نباشد.
- حالت منفعل (تسلیم/Passive Mode): فرد به راحتی تسلیم خواستههای دیگران میشود، از مخالفت میترسد و منفعلانه رفتار میکند. او ممکن است احساس بیقدرتی کند و اجازه دهد دیگران از او سوءاستفاده کنند.
- مثال: فردی که در جمع دوستانش، همیشه با هر نظری موافقت میکند، حتی اگر مخالف نظر درونیاش باشد، زیرا از به چالش کشیدن دیگران میترسد. او هیچگاه نمیتواند برای خودش حق و حقوقی قائل شود.
- مثال: زنی که توسط همسرش مورد آزار کلامی و روانی قرار میگیرد، اما به دلیل ترس از تنهایی، هرگز اعتراض نمیکند و تسلیم وضعیت موجود میشود.
۳. تعارض مراقبت در برابر خود بسندگی (Care vs. Self-sufficiency)
این تعارض به کشمکش بین نیاز به دریافت مراقبت و توجه از دیگران و عدم نیاز به مراقبت میپردازد.
- حالت فعال (خودبسندگی/Autarky/Active Mode): فرد به شدت بر خودکفایی و عدم نیاز به کمک یا مراقبت از سوی دیگران تأکید میکند. او ممکن است در نقش یک “ناجی” ظاهر شود که دائماً از دیگران مراقبت میکند تا نیازهای خود را نادیده بگیرد یا از آسیبپذیریاش محافظت کند.
- مثال: فردی که با وجود بیماری سخت، از پذیرفتن کمک از سوی خانواده و دوستان خودداری میکند و اصرار دارد که میتواند به تنهایی از پس همه چیز برآید. او هر گونه دلسوزی را نشانه ضعف میداند.
- مثال: مادر خانوادهای که تمام نیازهای فرزندان و همسرش را برآورده میکند، اما هرگز به نیازهای خودش توجهی نمیکند یا آنها را نادیده میگیرد و به دیگران اجازه نمیدهد از او مراقبت کنند.
- حالت منفعل (مراقبت/Care/Passive Mode): فرد دائماً به دنبال دریافت مراقبت، توجه و همدلی از دیگران است. او ممکن است خود را بیمار، ناتوان یا قربانی نشان دهد تا دیگران را وادار به مراقبت از خود کند.
- مثال: فردی که همیشه از بیماریهای جسمی یا مشکلات روحی خود صحبت میکند و به طور مداوم به دنبال جلب ترحم و مراقبت از سوی اطرافیانش است، حتی اگر علائمش خفیف باشند.
- مثال: یک دانشآموز که با اینکه توانایی انجام تکالیفش را دارد، دائماً از معلم یا والدینش میخواهد که به او کمک کنند، زیرا از مسئولیتپذیری برای یادگیری خود میترسد و به دنبال توجه اضافی است.
۴. تعارض خود ارزشمندی (Self-worth Conflict)
این تعارض به مشکلات مربوط به ارزشگذاری خود، اعتماد به نفس و احساس شایستگی میپردازد. این کشمکش اغلب حول محور احساس بیارزشی و نیاز به اثبات خود میچرخد.
- حالت فعال (Active Mode): فرد به شدت کمالگرا، جاهطلب و خودانتقادگر است. او ممکن است با وجود دستاوردهای زیاد، هرگز احساس رضایت نکند و دائماً به دنبال اثبات ارزش خود از طریق کار، موفقیت یا جلب تحسین دیگران باشد.
- مثال: یک کارمند موفق که هرگز از عملکرد خود راضی نیست، حتی پس از دریافت پاداشهای متعدد. او دائماً خود را با دیگران مقایسه میکند و هر اشتباه کوچکی را به شدت سرزنش میکند.
- مثال: ورزشکاری که با وجود کسب مدالهای طلا، احساس میکند به اندازه کافی خوب نیست و هر بار پس از مسابقه دچار اضطراب شدید میشود که نتوانسته “کامل” باشد.
- حالت منفعل (Passive Mode): فرد احساس بیارزشی عمیقی دارد، ممکن است از تلاش برای موفقیت اجتناب کند، خود را بیکفایت بداند و مستعد افسردگی و اضطراب اجتماعی باشد.
- مثال: فردی که با وجود داشتن استعدادهای زیاد، از شرکت در مصاحبههای شغلی یا دنبال کردن رویاهایش میترسد، زیرا عمیقاً معتقد است که “به اندازه کافی خوب نیست” و حتماً شکست خواهد خورد.
- مثال: دختری که با وجود زیبایی و هوش بالا، همیشه خود را زشت و احمق میداند و از هرگونه توجه یا تعریف و تمجید فرار میکند، زیرا باور دارد لیاقت آن را ندارد.
۵. تعارض گناه (Guilt Conflict)
این تعارض به کشمکشهای مربوط به احساس گناه، خودسرزنشی، و نیاز به تنبیه خود یا دیگران اشاره دارد.
- حالت فعال (Active Mode): فرد ممکن است به شدت خود را سرزنش کند، احساس گناه دائمی داشته باشد، یا رفتارهای خودتخریبی (مانند اعتیاد، خودزنی یا قرار دادن خود در موقعیتهای خطرناک) نشان دهد. گاهی نیز گناه خود را به دیگران فرافکنی میکند و آنها را مقصر میداند.
- مثال: فردی که پس از فوت یکی از عزیزانش، با وجود اینکه نقشی در آن نداشته، خود را مسئول میداند و به صورت مداوم احساس گناه میکند و خود را از لذتهای زندگی محروم میکند.
- مثال: مردی که پس از شکست در یک پروژه کاری، با وجود تلاش فراوان، به شدت خود را ملامت میکند و احساس گناه میکند که به اندازه کافی خوب نبوده است، و حتی ممکن است از شغلش استعفا دهد تا خود را تنبیه کند.
- حالت منفعل (Passive Mode): فرد ممکن است از پذیرش مسئولیت اعمال خود اجتناب کند، گناه را انکار کند یا همیشه دیگران را ملامت کند و خود را قربانی شرایط بداند.
- مثال: فردی که پس از خیانت به همسرش، به جای پذیرش مسئولیت، همسرش را مقصر میداند و میگوید او “مقصر بوده که به من توجه نکرده است.”
- مثال: رانندهای که پس از تصادف، با وجود آشکار بودن خطایش، هرگز مسئولیت را نمیپذیرد و همیشه تقصیر را به گردن وضعیت جاده، آب و هوا یا سایر رانندگان میاندازد.
۶. تعارض ادیپال (Oedipal Conflict)
این تعارض ریشه در نظریه روانکاوی فروید دارد و به کشمکشهای مربوط به روابط سهنفره (معمولاً با والدین در دوران کودکی) و مسائل مربوط به رقابت، حسادت، قدرت و جنسیت میپردازد. این تعارض میتواند در روابط بزرگسالی به صورت الگوهای تکراری در رقابتهای کاری، روابط عاطفی یا حتی در روابط دوستانه بروز کند.
- حالت فعال (Active Mode): فرد تمایل شدیدی به رقابت و اثبات خود در روابط سهنفره (یا موقعیتهای مشابه) دارد. او ممکن است درگیر روابط عاطفی پیچیده شود که شامل مثلث عشقی است، یا در محیط کار دائماً با همکارانش برای جلب توجه مافوق رقابت کند.
- مثال: مردی که دائماً به دنبال زنان متأهل است و از قرار گرفتن در موقعیتهایی که نیاز به رقابت با همسر آنها دارد، لذت میبرد. این ممکن است بازتابی از یک کشمکش ناهشیار برای “شکست دادن” پدر در دوران کودکی باشد.
- مثال: زنی که در محیط کار، همیشه سعی میکند خودش را بهترین و کارآمدترین فرد نشان دهد و هر فرصتی را برای به چالش کشیدن و کنار زدن همکارانش غنیمت میشمارد، به خصوص اگر همکارانش از جنس مخالف باشند.
- حالت منفعل (Passive Mode): فرد ممکن است از هر گونه رقابت اجتناب کند، احساس ناتوانی در برابر رقبا داشته باشد و خود را کنار بکشد. ممکن است در روابط عاطفی، نقش “نفر سوم” را بازی کند یا در سایه دیگران قرار گیرد.
- مثال: فردی که در روابط عاطفیاش، همیشه در نقش “دوست صمیمی” باقی میماند و هیچگاه نمیتواند رابطه را به یک سطح عاشقانه ارتقا دهد، زیرا از رقابت با دیگران برای جلب علاقه شخص مورد نظر میترسد.
- مثال: پسری که همیشه در سایه برادر بزرگتر و موفقش قرار میگیرد و هرگز تلاش نمیکند که خودش را اثبات کند، زیرا از رقابت با او واهمه دارد.
۷. تعارض هویت (Identity Conflict)
این تعارض به سردرگمیها، تضادها و بیثباتی در مورد هویت شخصی، ارزشها، اهداف، نقشها و جایگاه خود در جهان اشاره دارد.
- حالت فعال (Active Mode): فرد ممکن است به طور افراطی به دنبال تعریف هویت خود باشد، دائماً نقشها یا سبکهای زندگی مختلفی را امتحان کند، و در مورد جهتگیریهای زندگی خود (شغل، روابط، ارزشها) دچار نوسان باشد.
- مثال: جوانی که دائماً گروه دوستان، سبک پوشش، رشته تحصیلی و حتی گرایشهای سیاسیاش را تغییر میدهد و هرگز نمیتواند به یک هویت پایدار دست یابد. او همیشه به دنبال “خود جدید” است.
- مثال: فردی که در محیط کار هر چند سال یکبار شغل خود را به طور کامل تغییر میدهد و وارد حرفه کاملاً متفاوتی میشود، زیرا هرگز نمیتواند در یک نقش خاص احساس هویت یا تعلق کند.
- حالت منفعل (Passive Mode): فرد ممکن است احساس پوچی و بیمعنایی داشته باشد، از تعریف خود اجتناب کند و هویت خود را بر اساس انتظارات دیگران بنا کند.
- مثال: زنی که تمام زندگیاش را بر اساس خواستهها و انتظارات همسر و فرزندانش تعریف کرده و هیچ علاقه یا هویت مستقل از آنها ندارد. وقتی فرزندانش بزرگ میشوند، دچار بحران هویت شدید میشود.
- مثال: فردی که در طول زندگیاش هرگز به این فکر نکرده که “چه کسی هستم؟” یا “چه میخواهم؟”، و همیشه مسیر زندگیاش را بر اساس انتخابها و ترجیحات دیگران (والدین، دوستان، جامعه) دنبال کرده است.
منبع : ارزیابی تعارض ها بر اساس تشخیص روان پویشی عملیاتی شده OPD-2
🌿 آیا نیاز به مشاوره دارید؟
در مقاطع مختلف زندگی، گفتوگو با یک مشاور میتواند مسیرتان را روشنتر کند.
جهت رزرو وقت مشاوره حضوری یا آنلاین، با ما در ارتباط باشید.