شرم از دید فروید
تفاوت شرم و گناه و احساس حقارت
از دید فروید، شرم یک پدیده پیچیده و چندلایه است که هم ریشه زیستی و تکاملی دارد، و هم ریشه فردی، اجتماعی و فرهنگی دارد.
زیگموند فروید، شرم (shame) را نیرویی واپسراننده (repressing forces) می داند که علیه غریزه جنسی (sexual instinct) عمل میکنند. او علائم هیستریکال (hysterical conversion symptoms) را تلاشی می دید برای اجتناب از تجربه مجددِ شرمی که با اغوای جنسی در کودکی (childhood sexual seduction) همراه بود. شرم، در این شکل علامتی، دفاعی (defense) برای نوروزهاست. اما در انحراف جنسی، غریزه جنسی میتواند سدِ شرم را دور بزند.
- در نوروز (neurosis)، وقتی فرد تجربهای جنسی-شرمآور از کودکی دارد، روان او مکانیزمهایی میسازند (مثل علائم تبدیلی هیستری) تا دوباره آن شرم را تجربه نکند. اینجا شرم مثل یک ترمز عمل میکند.(سازمان شخصیت نوراتیک)
- در انحراف جنسی (perversion)، میل جنسی آنقدر قوی میشود که از این «ترمز» عبور میکند یا آن را بیاثر میکند. در نتیجه فرد ممکن است وارد رفتارهایی شود که برای دیگران شرمآور است، اما او این حس شرم را یا ندارد یا کنار زده است.(سازمان شخصیت مرزی)
نمونه فانتزی شلاق (The Beating Fantasy)
فروید دربارهی بیماری نوشته که در کودکی شاهد تنبیه بدنی همکلاسیهایش توسط معلم بوده. این صحنه برایش هم شرمآور و هم به شکلی مبهم لذتبخش بود.
- در حالت نوروز، این فرد ممکن است وقتی یاد این صحنه میافتاد، اضطراب بگیرد و از موقعیتهای مشابه دوری کند.
- اما در حالت انحراف، او در بزرگسالی به عمد این صحنهها را در تخیل و حتی در واقعیت بازآفرینی میکرد (مثلاً دیدن یا ترتیبدادن تنبیه بدنی) چون از ترکیب لذت و عبور از مرز شرم، تحریک میشود.
تفاوت شرم در زن و مرد
فروید (۱۹۰۵) بین خاستگاه تحولی و شدتِ شرم در دو جنس تمایز قائل می شود. او اظهار داشت که رشد شرم در دختران زودتر رخ میدهد و در نتیجه گرایش به واپسرانی (repression) جنسی در دختران بیشتر است. این تفاوت در دوران بلوغ آشکارتر میشود، زمانی که دختران دچار بیزاری جنسی و پسران دچار میل جنسی میشوند.
پیش از بلوغ دختران و پسران هر دو در کودکی یک «ناحیه اصلی» برای لذت جنسی دارند:
- پسر: آلت تناسلی
- دختر: کلیتوریس (که فروید آن را معادل کوچک آلت مردانه میدانست).
از نگاه فروید، تحریک این ناحیه منبع اصلی لذت است.
فروید معتقد بود که در بلوغ دختران، حساسیت کلیتوریس (به عنوان منطقه جنسی کودکی) خاموش یا کاهش پیدا میکند و بهتدریج مرکز حساسیت جنسی به داخل بدن (واژن) منتقل میشود. این تغییر برای او یک گذار جنسی است: از «کلیتوریسی» به «واژنی». این خاموشی نسبی، از نظر فروید، باعث سیلابی از شرم میشود. یعنی دختر احساس میکند که چیزی مهم و خصوصیاش در حال تغییر یا از دست رفتن است.
این نگاه فروید را به شدت نقد کردهاند. شواهد علمی نمیگوید که حساسیت کلیتوریس در بلوغ خاموش میشود. بسیاری از زنان در بزرگسالی هم تحریک کلیتوریسی را اصلیترین منبع لذت میدانند.
شرم، دفاعی در برابر امیال شهوانی مقعدی
فروید (۱۹۰۸) اعتقاد داشت که شرم میتواند مثل یک نیروی دفاعی قوی در برابر امیال شهوانی مقعدی (anal erotic impulses) عمل کند، که:
- واپسرانی (Repression) ایجاد میکند: یعنی افکار، امیال یا تخیلات جنسیِ مربوط به ناحیه مقعد را از آگاهی، بیرون میراند.
- واکنش وارون (Reaction Formation) به وجود میآورد: یعنی فرد، برعکس میل ناخودآگاهش عمل یا احساس میکند، تا آن میل را پنهان یا خنثی کند.
در نظریه رشد روانی-جنسی فروید، مرحله مقعدی (Anal Stage) معمولاً بین ۱.۵ تا ۳ سالگی اتفاق میافتد. در این مرحله کودک از کنترل دفع مدفوع لذت میبرد (نه فقط فیزیولوژیک، بلکه روانی) و لذت جنسی (به معنای لذت بدنی، نه رابطه جنسی بزرگسالانه) بیشتر حول ناحیه مقعد است. وقتی این مرحله با تعارض، تنبیه یا شرم شدید همراه شود، ممکن است اثراتش در بزرگسالی باقی بماند (مثلاً سختگیری افراطی، وسواس، یا برعکس بینظمی شدید).
فروید میگفت: اگر کودک در این مرحله برای رفتارهای دفعی یا کنجکاویهای جنسی-مقعدی مورد تمسخر، سرزنش یا تنبیه قرار بگیرد، احساس شرم شکل میگیرد. این شرم میتواند باعث واپسرانی شود: یعنی امیال و لذتهای مربوط به این ناحیه به ناخودآگاه رانده میشوند. بعدها ممکن است همین شرم، شکل «واکنش وارون» به خود بگیرد.
مثال : کودکی که در حال یادگیری توالت رفتن است، یکبار بهطور «تصادفی» خودش را کثیف میکند. پدر و مادرش با واکنش خشم یا تحقیر برخورد میکنند. کودک احساس شرم عمیق میکند. این شرم باعث میشود میل و لذت بدنی مربوط به این کار به ناخودآگاه برود (واپسرانی). در بزرگسالی، همین فرد ممکن است وقتی با موضوعات مربوط به دفع یا بدن روبهرو میشود، به شدت واکنش منفی یا تمیزکاری وسواسگونه نشان دهد (واکنشوارون).
نگاه بیولوژیکی و فرهنگی فروید به شرم
فروید گمانهزنی کرد که این واکنشهای دفاعی، رسوباتی از تاریخ تمدن انسانی هستند؛ ایدهای که آن را در کتاب تمدن و ملالتهای آن (۱۹۳۰) تکرار کرد. او در آنجا حدس زد که «برخاستن انسان از زمین و راه رفتنِ انسان راستقامت، آلت تناسلیاش را که پیشتر پنهان بود، نمایان و نیازمند حفاظت کرد و همین موجب احساس شرم در او شد». منظور فروید این است که برخی واکنشهای روانی ما (مثل شرم) نهفقط محصول تجربه فردی و تربیتاند، بلکه اثرِ بهجامانده از تحول گونه انسان در طول تاریخ هستند.
اجداد ما، مثل دیگر پستانداران، چهار دستوپا حرکت میکردند. در این وضعیت، اندام تناسلی (بهخصوص در مردها) کمتر در معرض دید مستقیم دیگران بود. با گذر زمان و تکامل، انسان توانست دوپا و راستقامت راه برود. این تغییر باعث شد اندام تناسلی به شکل واضحتری در معرض دید باشد. در نتیجه، نیاز به پوشاندن و حفاظت آن پدید آمد، که بهتدریج با شکلگیری فرهنگ و زبان، تبدیل به احساس شرم شد.
امروزه انسانشناسان قبول دارند که راستقامت شدن، تغییراتی در نمایان بودن اندامها ایجاد کرد، اما احساس شرم پدیدهای بسیار پیچیدهتر است که ریشه در تعاملات اجتماعی، زبان، و ساختار قدرت دارد، نه فقط تغییر حالت بدن. همچنین، این ایده فروید کمی «مردمحور» است، چون بیشتر به نمایان بودن آلت مردانه پرداخته و کمتر به مسأله بدن زنان پرداخته است.
رابطه ادرار و شرم
فروید در سال ۱۹۳۲ مقالهای نوشت که در آن به رابطهی ادرار و شرم پرداخت. او از یک نگاه انسانشناختی-روانکاوانه به مسأله نگاه کرد؛ چطور رفتارهای بسیار ابتداییِ انسان با پیدایش فرهنگ و تمدن پیوند خوردند و بعد تبدیل به هنجارهای اخلاقی و احساسات پیچیدهای مثل شرم شدند.
در جوامع ابتدایی، آتش یک کشف بسیار مهم و مقدس بود. فروید فرض میکند که میل غریزی (خصوصاً در مردان) وجود داشته که روی آتش ادرار کنند و آن را خاموش کنند. اهلیکردن آتش، یعنی انسان یاد گرفت که این میل را کنترل کند و به جای خاموش کردن، از آتش مراقبت کند. بهتدریج، این کنترلِ میل (ادرار نکردن روی آتش) به نمادی از پیشرفت تمدنی تبدیل شد؛ انسان میتواند تکانههایش را مهار کند تا چیزی باارزش را حفظ کند.
از اینجا، بیاختیاری ادرار (از دست دادن کنترل مثانه) نه فقط یک مسأله فیزیکی، بلکه علامتی از ناتوانی در کنترل تکانهها تلقی شد. بنابراین، در تاریخ فرهنگی بشر، ادرار بیاختیار با تحقیر و شرم پیوند خورد. امروز میدانیم که بیاختیاری ادرار در کودکان یا سالمندان بیشتر یک مسأله پزشکی است، ولی هنوز هم در بسیاری از فرهنگها بار شرم و تحقیر دارد، درست مثل چیزی که فروید توضیح میداد.
رویاها و شرم
حوزه دیگری که فروید (۱۸۹۷, 1900a) درباره شرم به آن پرداخت، رؤیاها بود. او از رؤیای رایج برهنه بودن کامل یا پوشش ناکافی در جمع ، سخن گفت که با احساسات عمیق اضطراب و شرم همراه است. فروید این رؤیاها را به تجربههای کودکیِ خودنمایی (exhibitionism) ربط می داد. در دوران کودکی، ممکن است کودک (بهویژه در سنین قبل از درک هنجارهای اجتماعی) برهنگی یا نمایش بدنش را تجربه کند. این کار معمولاً با واکنش والدین همراه میشود، که میتواند واقعی (خشم، وحشت، سرزنش) باشد.
از دید فروید، رؤیاها اغلب راهی هستند برای برآوردهکردن آرزوهای ناخودآگاه (wishful fulfilment). در اینجا، کودک در گذشته آرزو داشته که بتواند خودش را به دیگران نشان دهد (exhibitionism)، اما این آرزو با وحشت یا سرزنش والدین سرکوب شده است. در رؤیا، این صحنه برعکس میشود: فرد برهنه است، ولی دیگران هیچ واکنش منفی نشان نمیدهند، انگار «آرزوی قدیمیِ» بیواکنش ماندن یا پذیرفته شدن، بالاخره برآورده شده است.
مثال : فرض کنیم فردی در کودکی یکبار بدون لباس وسط اتاق پذیرایی دویده و والدینش با صدای بلند و حالت وحشتزده واکنش نشان دادهاند. سالها بعد، این فرد ممکن است خواب ببیند که وسط یک مهمانی بدون لباس است، ولی هیچکس توجهی نمیکند. این خواب در واقع بازسازی همان خاطره است، ولی با نتیجهٔ متفاوت که به کودک حس «پذیرفتهشدن» میدهد.
بزرگسالان معمولا از خیالپردازیهای جنسی (phantasies) خود شرمنده می شوند و آنها را از دیگران پنهان میکند. فرد خیالپردازیهایش را داراییهای خصوصی خودش میداند و معمولاً ترجیح میدهد بدیهایش را اعتراف کند تا اینکه آن خیالپردازیها را با کسی در میان بگذارد (فروید).
پیوند شرم و من آرمانی (Ego Ideal)
فروید در اینجا به نظریه خودشیفتگیاش (Narcissism) برمیگردد. من آرمانی (Ego Ideal)، تصویری درونی و کمالگرایانه است که هر فرد از «خود ایدهآل» دارد، آن نسخه بیعیبونقص از خود که میخواهد باشد. وقتی فرد به این سطح ایدهآل نمیرسد، احساس حقارت (inferiority) شکل میگیرد. فروید میگوید: شرم اغلب از همین احساس حقارت برمیخیزد. یعنی شرم، واکنش روانی به «دیدن فاصله بین خود واقعی و خود ایدهآل» است.
مثال: تصور کنید کسی آرمانش این است که همیشه جذاب، موفق، و از نظر جنسی بینقص باشد (ego ideal). او فانتزیهایی دارد که شاید از دید خودش یا جامعه «نابهنجار» باشند.
- شرم : اگر این فانتزیها فاش شوند .
- احساس گناه : اگر کاری انجام دهد که بر خلاف وجدان اخلاقیاش باشد (مثلاً خیانت) .
- احساس حقارت : اگر بفهمد به آرمان خود در زیبایی یا موفقیت نرسیده است.
احساسات حقارت (feelings of inferiority)، که شرم از آنها برمیخیزد، از ناتوانی در رسیدن به آرمانهای خودشیفتهگرایانه، من آرمانی(ego ideal) ایجاد میشود.
مفهوم | تعریف از نگاه فروید | منبع/ریشه | ارتباط با دیگران | نمونه |
---|---|---|---|---|
شرم (Shame) | احساس ناراحتی یا خجالت از اینکه بخش خصوصی یا آسیبپذیر خود در معرض دید دیگران قرار بگیرد. | تجربه دیدهشدن، ترس از قضاوت دیگران، فاصله از «من آرمانی». | شدیداً وابسته به نگاه و قضاوت دیگران است. اگر دیگران بفهمند، بیآبرو میشوم. | فردی که خیالپردازی جنسی خاصی دارد و نمیخواهد هیچکس از آن باخبر شود. |
گناه (Guilt) | احساس تقصیر یا پشیمانی بهخاطر نقض ارزشهای اخلاقی یا وجدان فردی. | تعارض بین عمل یا فکر فرد و معیارهای اخلاقی درونیشده (سوپرایگو). | حتی در غیاب نگاه دیگران هم فعال میشود. گناه درونی تر از شرم است. حتی اگر کسی نداند، خودم را مقصر میدانم. | خیانت به شریک عاطفی، حتی اگر هیچکس نفهمد، ولی فرد احساس گناه کند. |
احساس حقارت (Feelings of Inferiority) | تجربه کمارزشی بهخاطر فاصله با من آرمانی یا استانداردهای ایدهآل خود. | ناتوانی در رسیدن به «من آرمانی» (Ego Ideal) یا شکست در حفظ خودشیفتگی سالم. | میتواند با مقایسه اجتماعی تشدید شود ولی ریشهاش در خودارزیابی است. | فردی که همیشه میخواسته بهترین ورزشکار شهر شود ولی نتوانسته، و در نتیجه احساس کمارزشی دارد. |
منابع :
- Three Essays on the Theory of Sexuality (1905) . Sigmund Freud
- SHAME (Developmental, Cultural, and Clinical Realms) . Salman Akhtar
🌿 آیا نیاز به مشاوره دارید؟
در مقاطع مختلف زندگی، گفتوگو با یک مشاور میتواند مسیرتان را روشنتر کند.
جهت رزرو وقت مشاوره حضوری یا آنلاین، با ما در ارتباط باشید.