فلسفه تغییر
فرآیند تغییر (Change) فکری، هیجانی و رفتاری بسیار دشوار و طاقت فرساست. فرآیند تغییر ناکام ساز و توان فرساست. کتاب های خودیاری، احتمالا فرآیند تغییر را ساده تر از آن چیزی که واقعا هست، جلوه می دهند. تغییر فرآیندی نامنظم است، مثل این است که یک گام به جلو می روید و دو گام به عقب بر می گردید. شما در راه تغییر با موانع و سنگ اندازهای زیادی روبه رو می شوید.
رویکردی که به منظور تغییر در پیش می گیریم مبتنی بر هفت مفروضه ی بنیادین است. بر حسب تجربه دریافته ایم که اگر در فرآیند تغییر از این هفت مفروضه بنیادین تبعیت کنید، فرآیند سخت تغییر، اندکی آسان تر خواهد شد.
مفروضه اول این است که همه ی ما در وجودمان(ذهن مان) بخشی داریم که طالب شادی و رضایت است. گاهی اوقات فرآیند دستیابی به این بخش را خودشکوفایی می گویند. به نظر ما این بخش از خویشتن شما سال هاست که زیر بار غفلت ها، اطاعت ها، ایثارگری ها و بسیاری از عوامل دیگر از تاب و توان افتاده است. در فرآیند تغییر به احیای این بخش و امید بخشی به آن پرداخته می شود.
دومین مفروضه این است که انسان ها چندین نیاز اساسی دارند که اگر این نیازها ارضا شوند، شادکامی شان افزایش می یابد. این نیازها عبارتند از:
- -نیاز به ارتباط سالم با دیگران
- -نیاز به خودمختاری
- -نیاز به ارزشمندی
- -نیاز به کفایت و توانمندی
- -نیاز به هویت
- -نیاز به بیان خواسته ها و هیجان های سالم
- -نیاز به تفریح و سرگرمی
- -نیاز به کمک به دیگران
- -نیاز به مهرورزی
- -نیاز به پذیرش از سوی همسالان
- -نیاز به پذیرش از سوی والدین
- -نیاز به پذیرش از سوی خواهر و برادر
سومین مفروضه این است که افراد می توانند با استفاده از روش های مختلف در راه تغییر گام بردارند. برخی از افراد به این مفروضه شک دارند. البته برخی به تغییر انسان چندان خوشبین نیستند و معتقدند که شخصیت اصلی ما در همان سالهای اولیه در اثر تعاملات میراث ژنتیکی و تجارب شکل گرفته است و تلاش برای تغییر شخصیت، مشت بر سندان کوفتن است. ما شدیدا با این عقیده مخالفیم.
تغییر الگوهای شناختی، رفتاری و هیجانی اساسی ما، کاری سخت و طاقت سوز است. خلق و خو به همراه تجاربی که در خانواده و در رابطه با همسالان داشته ایم چنان نیروی قدرتمندی ایجاد می کنند که می توانند فرآیند تغییر را مشکل کنند، اما نمی توانند تغییر را ناممکن سازند. هرچقدر تجارب دردناک تر و ناخوشایندتری تجربه کرده باشید به تلاش و سخت کوشی بیشتری برای تغییر تله ی زندگی تان نیاز دارید.
مفروضه ی چهارم این است که در همه ی ما گرایشی وجود دارد که به شدت در برابر تغییر مشکلات اساسی، مانع آفرینی می کند. این مفروضه، پیامدهای ضمنی مهمی به دنبال دارد. اولین پیامدش این است که ما نمی توانیم بدون تصمیم گیری آگاهانه از شر تله های زندگی خلاص شویم. اکثر ما طبق الگوهای عادت وار فکری، رفتاری و هیجانی عمل می کنیم. بدون آگاهی هشیارانه با اطرافیانمان رابطه برقرار می کنیم. این الگوها به قدری تکرار شده اند و غبار عادت به خود گرفته اند که محال است بدون تلاش مداوم، منظم و هماهنگ بتوانیم در راستای تغییرشان گام برداریم. اگر منتظر باشیم دستی از غیب برون آید و کاری بکند، محکوم به تکرار اشتباهات گذشته هستیم مگر اینکه آگاهانه و قصدمندانه در راه تغییر گام برداریم.
مفروضه پنجم این است که انسان ها تمایل زیادی برای دردگریزی دارند. این مساله هم بدیهایی دارد و هم خوبیهایی. خوبی اش این است که ما به سمت تجاربی حرکت می کنیم که شادی آور و رضایت بخش هستند. جنبه ی بدش این است که ما را از روبه رو شدن با موقعیت های دردناک و ناخوشایند دور نگه می دارد، حتی زمانی که تجربه ی اندکی از ناخوشایندی ها برای ما عاقبت خوبی به دنبال دارد. تمایل برای دردگریزی یکی از دشوارترین موانع برای تغییر است.
برای تغییر تله های زندگی باید با خاطراتی روبه رو شویم که عواطف دردناکی مثل غم، خشم، اضطراب، گناه و شرمساری را به دنبال دارند. باید با موقعیت هایی روبه رو شویم که تا به حال از اکثر آنها اجتناب کرده ایم. از این موقعیت ها فرار کرده ایم چون از شکست، طرد یا تحقیر، سخت می ترسیم. اگر با خاطرات دردناک دوران کودکی و موقعیت های دشوار و ترس برانگیز فعلی روبه رو نشویم، محکوم به تکرار اشتباهات گذشته هستیم. اکثر ما از هیجان های دردناک دوری می کنیم. بسیاری از افراد به دلیل همین مساله یا وارد فرآیند درمان نمی شوند یا اینکه درمان را نیمه کاره رها می کنند. بعضی از افراد نیز برای دور شدن از هیجان های دردناک به دامن اعتیاد و مشروب پناه می برند. برای اینکه تغییر کنیم، هیچ راه میان بری وجود ندارد. باید با هیجان های دردناک و طاقت سوز روبه رو شویم.
مفروضه ششم این است که یک تکنیک یا استفاده ی متعصبانه از یک روش درمانی نمی تواند برای تغییر کافی باشد. به نظر می رسد موثرترین روش های درمان آنهایی هستند که از تکنیک های مختلف در قالب چهارچوب مفهومی و بنیاد نظری منسجم و یکپارچه نگر استفاده می کنند.
منبع: زندگی خود را دوباره بیافرینید، جفری یانگ، ترجمه حسن حمیدپور، نشر ارجمند