تداوم رشد در نظریه روانکاوی
اختلالات روانی بزرگسالی ریشه در مراحل اولیه رشد دارند
فروید و بسیاری از روانکاوان پس از او معتقد بودند که شخصیت و نشانههای روانرنجورانه حاصل تثبیت یا بازگشت به مراحل خاصی از رشد اولیه هستند.
یکی از مفروضات اساسی در نظریه روانکاوی، دیدگاه ژنتیکی یا تحولی(رشدی) است. یکی از ایدههای بنیادینی که در تمامی مراحل اندیشه فروید حضور داشت، این باور بود که آسیبشناسی روانی تکرار فرایند رشد فردی (ontogeny) است؛ بهعبارت دیگر، اختلالات ذهنی را میتوان بهعنوان بازماندههایی از تجربیات دوران کودکی و شیوههای ابتدایی عملکرد ذهنی درک کرد (Freud، ۱۹۰۵).
از این ایده، می توان این را برداشت کرد که انواع شخصیتها و علائم نوروتیک را میتوان با مراحل خاصی از رشد ارتباط داد و اینکه علائم روانی را میتوان بهعنوان بازگشت به دورههای ابتدایی رشد تبیین کرد. برای مثال، نظریه فروید درباره خودشیفتگی در دوران نوزادی برای توضیح روانپریشی بزرگسالی بهکار گرفته شد. برعکس، نگاه او به زندگی روانی دوران نوزادی عمدتاً بر پایه مشاهدات از آسیبشناسی روانی بزرگسالان ساخته شده بود. مفهوم بزرگمنشی کودکانه (infantile grandiosity) برگرفته از بزرگمنشیهایی است که در بسیاری از موارد روانپریشی دیده میشود. سردرگمی، توهم، و ناتوانی در آزمون واقعیت که فروید برای نوزاد قائل بود، با تجربه روانپریشانه مشابهت دارد.
برای فروید و تقریباً تمامی روانکاوانی که پس از او آمدند، فرضی وجود دارد مبنی بر اینکه بین آسیبشناسی روانی و رشد یک تشابه ساختاری (isomorphism) وجود دارد که امکان استنتاج علی دوسویه میان کودکی و آسیبشناسی روانی را فراهم میکند. این فرض، همه انواع آسیبشناسی روانی را در بر میگیرد. برای مثال، روانکاوان فرویدی، آسیبشناسی نوروتیک را بهعنوان بازماندهای از تعارضات ادیپی تلقی میکردند که عمدتاً به سنین ۳ تا ۵ سال مربوط است؛ در حالی که اختلالات شخصیتی به دوران نوزادی و مرحله پیش ادیپال مربوط می شود (بهویژه سال دوم زندگی).
نوع اختلال | مرحله رشدی/تحولی مختلشده | نحوه بروز اختلال در بزرگسالی | نمونه بالینی |
---|---|---|---|
سازمان سایکوتیک (روانپریشی) | مرحله قبل از تمایز خود–دیگری، پیشکلامی(Pre-verbal)، دهانی، (۰–۱۲ ماهگی) | توهم، هذیان، از دست رفتن تماس با واقعیت، فروپاشی مرزهای ایگو | فردی که صدای دیگری را در ذهن میشنود و معتقد است دیگران افکارش را میخوانند |
سازمان مرزی (Borderline) | مرحله تمایز اولیه خود–دیگری و یکپارچهسازی ابژهها (۱۲–۳۶ ماهگی) | نوسان شدید در احساس نسبت به خود و دیگران، خشم انفجاری، احساس پوچی | زنی که شریک عاطفیاش را ابتدا «کامل» میبیند و بعد از کوچکترین خطا، «شیطان» میخواند. |
سازمان نوراتیک (Neurosis) | مرحله ادیپی و پس از آن (۳–۵ سالگی) | اضطراب مزمن، وسواس، احساس گناه، فوبیا، رویاهای نمادین | مرد یا زنی که از ابراز خشم یا میل جنسی احساس گناه شدید دارد و دچار وسواس فکری است |
نظریه روانی-جنسی فروید (۱۹۰۵) انقلابی بود، چرا که بر پایه آن میتوانستیم اختلالات بزرگسالی را از منظر تجارب کودکی و نوزادی درک کنیم. پیروان معاصر فروید گرچه تمرکز بالینی متفاوتی داشتند، اما همگی فرمولبندیهایی تحولی ارائه کردند:
- آلفرد آدلر (۱۹۱۶) بر احساس حقارت کودک تمرکز داشت که بهعنوان ریشه تلاش بزرگسال برای قدرت و بلوغ در نظر گرفته میشد.
- شاندور فرنزی (۱۹۱۳) به پیچوخمهای رشد حس واقعیت در کودک پرداخت و اینکه چگونه همزمان کودک باید از همهتوانپنداری خود صرفنظر کند.
- اتو رانک (۱۹۲۴) تمرکز را به مرحلهای اولیه رشد، یعنی ضربه تولد برد که آن را پایه تمامی تعارضات، دفاعها و تلاشهای انسان در زندگی تلقی میکرد.
- کارل یونگ (۱۹۱۳) نیز با اینکه نگاه انتقادی داشت، ولی مدلی تحولی ارائه کرد؛ او معتقد بود بلوغ واقعی و سلامت روانی در گرو رها کردن «خودِ کودکانه»(child-self) است.
مراحل رشد روانی-جنسی | سن تقریبی | عملکردهای روانی اصلی | جنبه اختلال رشد | نمونه بالینی |
---|---|---|---|---|
دهانی (Oral) | ۰–۱.۵ سال | وابستگی، تغذیه، اعتماد | اضطراب جدایی، شخصیت وابسته، سایکوز | بیماری افسردگی مزمن در زنی که نمیتواند بدون تأیید دیگران تصمیم بگیرد |
مقعدی (Anal) | ۱.۵–۳ سال | کنترل، خودگردانی، انضباط | وسواس، خصومت پنهان | مردی که وسواس پاکیزگی دارد و از اشتباه شدیداً میترسد |
ادیپی (Oedipal/Phallic) | ۳–۶ سال | هویت جنسی، رقابت، قدرت | اختلال اضطرابی، احساس گناه، نوروز | زنی که بهشدت از قضاوت پدرسالارانه رنج میبرد و نمیتواند وارد رابطه عاطفی شود |
نهفتگی (Latency) | ۶–۱۲ سال | یادگیری، اخلاق، دوستی | مشکلات یادگیری، فروپاشی عزت نفس | کودکی که شدیداً منزوی است و از تعامل با همسالان خودداری میکند |
نوجوانی | ۱۲–۱۸ سال | هویتیابی، استقلال | بحران هویت، اختلال شخصیت | نوجوانی که دچار خودشیفتگی شدید و خشمهای کنترلنشده است |
در نظریههای جدیدتر روانکاوی نیز، همچنان الگوی تحولی حفظ شده است:
- آنا فروید (۱۹۳۶) مدلی تحولی برای دفاعهای من (ego defenses) ارائه کرد و بعدها (۱۹۶۵) مدلی جامع از آسیبشناسی روانی ساخت که ابعاد رشد طبیعی و غیرطبیعی شخصیت را در بر میگرفت.
- ملانی کلاین (۱۹۳۶) با تأثیر از فرنزی و آبراهام، پیشگام در پیوند دادن روابط بینفردی با عوامل غریزی(نظریه سائق) در رشد بود و چشماندازی متفاوت در فهم اختلالات شدید روانی و رشد کودک ارائه کرد.
- هاینس هارتمن (۱۹۳۹) نظریه ای ارائه داد که همچنان بر رشد تأکید داشت و بر تحول ساختارهای ذهنی لازم برای انطباق تمرکز کرد.
- مارگارت ماهلر (۱۹۷۹) نقشهای پویا از سه سال اول زندگی کودک فراهم کرد و فرصتهای فراوانی برای پیگیری ریشههای رشدی اختلالات فراهم آورد.
- فربرن (۱۹۵۲) رشد را از وابستگی نابالغ تا وابستگی بالغ پیگیری کرد.
- یاکوبسن (۱۹۶۴) تحول بازنماییهای خود و دیگری را بررسی کرد.
- کرنبرگ (۱۹۷۵) با استفاده از کارهای کلاین، هارتمن و ژاکوبسون، مدلی تحولی برای اختلالات مرزی و خودشیفته ساخت.
- کوهات (۱۹۷۷) نیز مدلی از اختلالات خودشیفته بنا نهاد که بر کمبودهای والدینی در مراحل اولیه رشد استوار بود.
روانرنجورها (نوروزها) مشکل درون خود دارند، شخصیت های مرزی مشکل در مرز خود و دیگران دارند، سایکوزها مرز خود را اصلاً ندارند.
رشته آسیب شناسی تحولی (Developmental Psychopathology)
برخلاف فرض رایج در روانکاوی مبنی بر «پیوستگی روانی از کودکی تا بزرگسالی»، تحقیقات این حوزه نشان میدهند که این پیوستگی بهراحتی قابل اثبات نیست و پیچیدگیهای زیادی دارد. برای ایجاد پیوند بین دادههای تجربی و نظریههای روانکاوی، پژوهشگران به مفهوم بازنمایی ذهنی (mental representation) از علوم شناختی روی آوردهاند. نظریههای روابط ابژه در روانکاوی نیز بر نقش این بازنماییها در شکلگیری درونیسازی تجربههای بینفردی تأکید دارند. این بازنماییها مثل نقشههایی ذهنیاند که فرد بر اساس روابط اولیه (مثلاً با مادر یا مراقب اصلی) در ذهن میسازد و در روابط بزرگسالی نیز از آنها استفاده میکند، حتی اگر ناهشیار باشند.
بازنمایی ذهنی یعنی آن تصویری که کودک از خودش و دیگران در ذهن میسازد. این تصویر ممکن است نتیجهی مراقبت خوب یا بد، یا حتی رفتارهای متناقض مراقبان باشد. این بازنماییها بعداً در روابط فرد با دوستان، شریک عاطفی، یا حتی در تحلیل روانی خودش تأثیر میگذارند.
- اگر کودک بازنماییهایی منفی از خود و دیگران داشته باشد، ممکن است در بزرگسالی با اختلالات رابطهای یا شخصیتی مواجه شود.
- اگر این بازنماییها با مداخلات مثبت تغییر کنند (مثل درمان روانکاوی یا روابط حمایتی)، فرد امکان رشد سالمتری خواهد داشت.
منبع :
- Psychoanalytic Theories (2003): Perspectives from Developmental Psychopathology
- Peter Fonagy و Mary Target
🌿 آیا نیاز به مشاوره دارید؟
در مقاطع مختلف زندگی، گفتوگو با یک مشاور میتواند مسیرتان را روشنتر کند.
جهت رزرو وقت مشاوره حضوری یا آنلاین، با ما در ارتباط باشید.