واژه “Norm” بهمعنای معیار، قاعده و هنجار و واژه Normality بهمعنای بهنجاری، حالت معمولی و وضعیت طبیعی است. تعریف بهنجاری حتی مشکلتر از نابهنجاری است. رفتار نرمال یا بهنجار، هر نوع رفتاری است که از هنجارها یا مقررات گروهی که رفتار مزبور در آن روی میدهد تبعیت کند.
تعریف های بهنجاری به اشکال زیر آمده است:
- بهنجاری به عنوان حد متوسط
- بهنجاری به صورت آرمانی
- بهنجاری به عنوان سازگاری
بهنجاری به عنوان حد متوسط:
بهنجاری به عنوان یک مفهوم آماری تعریف شده و منظور از آن انجام رفتارهایی است که در بین عده ای از مردم عادی و طبیعی تلقی می شود. به عبارت دیگر از این نقطه نظر، بهنجاری یعنی سازگاری فرد با محیط فرهنگی و شباهت رفتارهای وی به رفتار های افراد جامعه اش.
بهنجاری به صورت آرمانی:
حالتی از کمال که افراد برای دستیابی به آن می کوشند ولی به ندرت به آن می رسند. از نظر فروید، بهنجاری یعنی وجود ایگوی بهنجار، چیزی که تقریباٌ وجود ندارد و بنابراین، هر فردی تا اندازه ای آشفته است.
بهنجاری به عنوان سازگاری:
سازگاری یعنی توانایی سازش با تجربه های جدید زندگی به صورتی کارآمد. یعنی توانایی لذت بردن از روابط بین فردی لذت بخش و کار کردن برای دستیابی به اهداف شخصی. از این دیدگاه نابهنجاری نیز به معنی حالت ذهنی ناخوشایند یا بد عمل کردن که مانع دستیابی به موفقیت ها می شود.
بهترین فرمول و قاعده برای دست یابی به سازگاری بهنجار کودک، خود نظم جویی است.
سازگاری(conformity)، در زمره مفاهیم بنیادین روانشناسی است که بیشترین کاربرد آن درباره بهنجاری و نابهنجاری است. وجه مشترک تعریف سازگاری، مفهوم هماهنگی و همساز شدن با محدودیتها و امکانات در جهت رسیدن به هدف است، که همه نظریهپردازان به آن توجه داشتهاند. بنابراین سازگاری، مفهومی عام دارد که میتوان آن را چنین تعریف کرد: به آنگونه از بازخورد و تعادل با واقعیتها، محدودیتها، نیازها و انتظارات خود و جهان که به بهترین صورت، انسان را در جهت دستیابی به بهنجاری یاری دهد، سازگاری گفته میشود. این تعریف از سازگاری، عام است و در همه رویکردها کاربرد دارد. بنابراین، اگر سازگاری به همنوایی کامل با محیط تعبیر شود، درست نیست.
در دیدگاه روان شناسان اجتماعی در مورد نابهنجاری (رویکرد نسبی)، باید از معیارهای مطلق برای بهنجاری اجتناب کرد، زیرا رفتار عادی در یک جامعه، برای همه جوامع بهترین رفتار نیست. همچنین مفهوم نابهنجاری با گذشت زمان در جامعهای واحد تغییر مییابد. چهل سال قبل، اکثر امریکاییها گوشواره به گوش کردن مردها را نابهنجار میشمردند. امروزه، چنین رفتارهایی از تنوعات سبک زندگی تلقی میشوند تا نشانههای نابهنجاری. بنابراین، عقاید مربوط به بهنجاری و نابهنجاری از جامعهای به جامعه دیگر در طول زمان در یک جامعه متفاوت است.
دو رویکرد پیوستگی و ناپیوستگی در مورد نابهنجاری های روانی وجود دارد.
۱- رویکرد پیوستگی: رویکرد پیوستگی، اختلاف بین افراد بهنجار و نابهنجار را کمِّی می داند. از این دیدگاه هر رفتار آشفته، اغراق در رفتار های طبیعی است. یعنی هر فرد آشفته رفتار های طبیعی را بسیار زیاد یا شدید نشان می دهد.
۲- رویکرد ناپیوستگی: از نظر رویکرد نا پیوستگی تفاوت بین افراد بهنجار و نابهنجار تفاوتی کیفی است. یعنی در نوع رفتار های این دو گروه تفاوت وجود دارد و فرد نابهنجار رفتار هایی چون توهم یا هذیان دارد که فرد عادی فاقد آن است.
اصول تمایز رشد بهنجار از نابهنجار:
۱- شایستگی سنی: عدم سازگاری با تکالیف رشدی در هر دوره، فشار های روانی را سبب می شود که می تواند مانع تفکر بهنجار، احساس درست و عمل کردن مناسب شده، و آسیب روانی را به وجود آورد.
۲- گرفتاری های آینده: رفتار های دشواردر صورت همراهی با رشد نابهنجار ممکن است به آسیب روانی منجر شود. اما آن ها که خود به خود ناپدید می شوند، چنین خطری ندارند.
بسیاری از رفتارهای دشوار را می توان منحصر به یک دوره سنی دانست.
- تفاوت های سنی بر اساس مطالعات انجام شده شتمن: مطالعات رابطه منفی بین سن و تعداد نشانه های مرضی را نشان داده و مشخص ساخته است که کودکان کم سن تر دارای نشانه های بیشتری از رفتار های آشفته هستند.
- نتایج مطالعه توماس از مصاحبه با والدین ۲۰۰ کودک: رفتار های دشوار در کودکان دارای کم تر از ۱۲ سال بیشتر است تا ۱۲ تا ۱۷ ساله ها. درکم تر از۱۲ ساله ها رفتار های دشوار عبارتند از پرخاشگری، اشکال در توجه و تمرکز، بیقراری، خشمگینی، مشکلات خواب، شب ادراری، مکیدن شست و ترس بیش از اندازه.
- رابطه رفتار دشوار با سن: اگر رفتار دشوار ادامه یابد و یا در سن بالاتری شروع شود، بیشتر ممکن است که به آسیب روانی منجر شود.
- نتایج نهایی در مورد اختلال های رفتاری کودکان: هر قدر مشکل رفتاری کم تر متناسب با سن باشد، احتمال بیشتری می رود که به آسیب روانی و توجه تخصصی نیازمند باشد.
ممنون از مطالب عالیتون 🙏🌹