دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

ملاک های تمایز رفتار بهنجار و نابهنجار

رفتار نابهنجار لزوما ملاك و نشانه ي بیماري روانی نیست

رفتارهای نابهنجار ویژگی مشترک مشخصی ندارند و هیچ ملاکی به تنهایی برای مشخص کردن نابهنجاری کافی نیست. مرز مشخصی بین رفتار بهنجار و نابهنجار وجود ندارد.

رفتار بهنجار و نابهنجار

تعریف رفتار بهنجار و نابهنجار دشوار است. دلایل دشوار بودن تعریف رفتار نابهنجار:

  1. رفتارهای نابهنجار ویژگی مشترک مشخصی ندارند و هیچ ملاکی به تنهایی برای مشخص کردن نابهنجاری کافی نیست.
  2. مرز مشخصی بین رفتار بهنجار و نابهنجار وجود ندارد.

در علم پزشکی و با استفاده از ابزارهای دقیق و فنون پیشرفته، تمایز بین بهنجار و نابهنجار در بیمارها خیلی راحت است اما در مورد اختلالات روانی اینگونه نیست. رفتارهای غیرعادی ممکن است ذهنی باشد یا عینی، شدید باشد یا خفیف، اختلال در فعالیت های شناختی باشد یا کنش های عاطفی و یا نابهنجاری هایی را در حوزه های ادراکی، انگیزشی، حسی و حرکتی، کلامی، روابط بین فردی و اجتماعی شامل شود.

بهنجاری و نابهنجاری در مورد مسائل روانی به آسانی از یکدیگر قابل تمیز نیستند. یکی از دلایل اصلی مشکل بودن تمایز بهنجاری از نابهنجاری در روانشناسی، نداشتن مدل آرمانی یا مدل طبیعی برای مقایسه است.

ملاک های تمایز رفتار بهنجار و نابهنجار

۱- همرنگی با هنجارها-ملاک اجتماعی (Conformity to norms)

طبق این ملاک، تطبیق رفتار با استانداردهای اجتماع، بهنجار است. استانداردهای اجتماع شامل سنت و عرف و آداب و رسوم است. انحراف از این استانداردها، نابهنجار است. در اینجا رفتارهای نابهنجار رفتارهای انحراف آمیز، عجیب و غریب یا خلاف هنجارها است.

بر اساس این ملاک، رفتار زمانی نابهنجار است که جامعه آن را نابهنجار بداند. بنابراین در این دیدگاه، بهنجاری و نابهنجاری در رابطه با فرهنگ معنی دار است. رفتار طبیعی یعنی رفتاری که اجتماع توقع دارد.

نقاط قوت این ملاک:

  1. جاذبه شهودی : همه ما در مورد رفتار نابهنجار اتفاق نظر داریم و به راحتی، تشخیص رفتار نابهنجار از بهنجار مشخص است.
  2. نقاط برش مشخص : نمراتی که بیشتر و یا کمتر از نقطه برش باشند. از لحاظ بالینی معنادار هستند و نابهنجارند.

نقاط ضعف و اشکالات این ملاک :

  1. انتخاب نقاط برش: تعیین نقاط برش بسیار مشکل و اختلاف برانگیزند. مثلا تفاوت بین نمره هوش ۶۹ و ۷۲ به لحاظ منطقی چقدر است؟ آیا واقعا خیلی با هم متفاوتند؟
  2. تعداد انحراف ها : چقدر و چه تعداد رفتار مخالف عرف و هنجار جامعه را می توان نابهنجار دانست.
  3. نسبیت فرهنگی (cultural relativity) : متفاوت بودن نابهنجاری در خرده فرهنگهای یک جامعه و در فرهنگ کشورها. فرهنگ ها به خرده فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها به خرده فرهنگ های کوچکتر تقسیم می شوند. بنابر این تقسیمات، دیگر هیچ رفتاری نابهنجار نیست. این نوع قضاوت ها موجب عدم پایایی تشخیص ها می شوند زیرا قضاوت های روانشناسان بالینی متناسب با گروه یا گروه هایی است که در آنها عضویت دارند.

افراط در کاربرد نسبیت فرهنگی باعث می شود گروه های مرجع مورد سرزنش قرار نگیرند. همچنین باید توجه داشت که ارزشمند شمردن همرنگی افراطی می تواند خطرناک باشد. بعضی از سودمندترین کمک های بشری را همین غیرهمرنگ ها کرده اند. جالب آن است که همرنگی افراطی، خودش می تواند معیار نابهنجاری تلقی شود. افراط در تأکید بر همرنگی با معیارهای اجتماعی، باعث می شود که رفتارهای متفاوت یا نامعمول خیلی راحت از صحنه جامعه محو شوند.

سر و وضع و پوشش می توانند نشانگر نقض هنجارهای اجتماعی باشد ولی به معنای نابهنجاری یا آسیب روانی نیست.

۲- ناراحتی ذهنی (Subjective distress)

در این ملاک احساسات و آرامش خود فرد اهمیت دارد. در اینجا بحث مشاهده کنندگان و دیگران نیست. مثلا آیا خود فرد احساس غم یا شادی دارد؟ احساس آرامش یا ناراحتی دارد؟ احساس رضایت یا نارضایتی دارد؟ اگر مضطرب است صرف نظر از اینکه اضطرابش رفتارهای انحرافی مشهودی ایجاد می کند یا خیر، ناسازگار محسوب می شود.

نقاط قوت این ملاک:

جذابیت این ملاک، اهمیت دادن به حالات و درونیات خود فرد، و همچنین ارزش قایل شدن برای حرف زدن فرد در مورد ناراحتی هایش است. پرسشنامه های خودسنجی و مصاحبه های بالینی بر این فرض ها استوارند.

این ملاک باعث می شود که متخصص بالینی در مورد میزان ناسازگاری پاسخ دهنده، فقط به قوه قضاوت خودش متکی نشود.

اشکالات این ملاک:

  • ۱- تمام کسانی که دچار اختلال هستند نمی گویند که ناراحت اند. گاهی بعضی افراد تماس اندکی با واقعیت دارند اما مدعی آرامش درونی هستند. باید توجه داشت که گزارش های ذهنی بعضی مواقع مفیدند نه همه مواقع.
  • ۲- چقدر ناراحتی ذهنی، نابهنجاری قلمداد می شود. مثلا چقدر اضطراب مجاز است و چه مدتی باید طول بکشد؟ در واقع این دیدگاه یک دیدگاه پدیدارشناختی است(نظر خود فرد در مورد ناراحتی های روانی خودش).

۳– ناتوانی یا بدکارکردی (disability or dysfunction)

رفتاری نابهنجار است که برای فرد مورد نظر مشکلات اجتماعی(میان فردی) یا شغلی ایجاد کند. مثل نداشتن دوست، از دست دادن شغل بر اثر مشکلات هیجانی، بازماندن از تحصیل و… . این ملاک یعنی ناسازگاری و عدم تطبیق با شرایط طوری که فرد نتواند به زندگی روزمره خودش ادامه دهد.

نقاط قوت این ملاک: کمی استنباط در این تعریف مطرح است و آن اینکه مشکلات اجتماعی و شغلی باعث می شود که فرد سراغ درمان برود. این تعریف بیان می کند که مشکلات روی روابط خانوادگی یا اجتماعی و عملکرد شغلی و تحصیلی افراد تأثیر می گذارد.

اشکالات این ملاک: چه کسی معیارهای بدکاری اجتماعی و شغلی و… را تعیین می کند؟ یعنی قضاوت در مورد بدکاری شغلی و اجتماعی تا حدودی نسبی و ارزشی است و در مورد رضایت بخش بودن عملکرد، اتفاق نظر چندانی وجود ندارد.

۴- ملاک آماری

اینجا اصطلاح هایی مثل میانگین و انحراف استاندارد و منحنی طبیعی مطرح می شود. این بحث در مورد هوش و سایر ویژگی های روانشناختی مطرح می شود. از همین ملاک برای تمایز رفتار بهنجار و نابهنجار نیز استفاده می کنند. بنابراین

با توجه به این ملاک، خصوصیات روانی، مبتنی بر این اصل آماری است که هر فرد برحسب ارزیابی کلی و مجموع نمراتش توصیف می شود. سپس فرد را با سایر افراد گروه هنجار از لحاظ آماری مقایسه می کنند؛ بنابراین از مجموع نمرات فرد نمی توان در مورد بهنجار یا نابهنجار بودن وی استنباطی به عمل آورد.

این دیدگاه متکی بر اصل ریاضی منحنی زنگوله شکل است. در این رویکرد حد وسط منحنی، بهنجار تلقی شده و قطب های آن انحرافی محسوب می شوند. باید توجه داشت که این رویکرد بیشتر در روانشناسی به کار می رود تا روانپزشکی.

نقاط ضعف این ملاک:

  1. انتخاب نقطه برش(Cutoff Points): این بحث در آزمون های آماری بیشتر مطرح می شود. رفتار انسان به صورت تدریجی از بهنجاری به نابهنجاری تغییر می کند و نمی توان مرز کاملا مشخص و قاطعی بین این دو قائل شد.
  2. واژه نابهنجار ممکن است ناسالم و ناسازگار را تداعی کند که این امر ممکن است در ملاک آماری درست نباشد. به عنوان مثال هوشبهر بالاتر از ۱۳۰ از لحاظ آماری ناسالم محسوب می شود، اما منطقا ناسالم و ناسازگار نیستند.

نقطه مثبت این ملاک : کمی و عینی بودن و داشتن پایه های دقیق روش علمی.

معیارهای روزنهان و سلیگمن

روزنهان و سلیگمن به ملاک شباهت خانوادگی نیز اشاره می کنند. در این ملاک مطرح می شود که نابهنجاری را می توان مانند تشخیص اعضای خانواده، تشخیص داد. مثلا با دیدن فردی حدس می زنیم که او فرزند کدام خانواده است، در واقع یک شباهت خانوادگی را بین آنها احساس می کنیم، زیرا آن فرد و خانواده اش چندین عنصر مشترک مهم دارند.

نابهنجاری را نیز می توان به این طریق تشخیص داد. پس باید یک سری عناصر مشترک را مشخص کنیم. هر چه تعداد این عناصر بیشتر باشد، احتمال اینکه آن رفتار یا فکر یا شخص نابهنجار قضاوت شود، بیشتر است. روزنهان و سلیگمن هفت ویژگی یا عنصر را به عنوان عناصر نابهنجاری مطرح می کنند:

  1. رنج
  2. ناسازگاری
  3. نامعقولی و غیرقابل درک بودن
  4. پیشبینی ناپذیری و فقدان کنترل
  5. برجسته و نامتعارف بودن
  6. ناراحتی مشاهده گر
  7. تخلف از معیارهای اخلاقی و آرمانی

مزیت رویکرد شباهت خانوادگی: درست همان گونه که همه پدرها به یک نحو به همه پدرها شباهت ندارند، همه رفتارهای نابهنجار نیز شبیه هم نیستند.

نقاط ضعف این دیدگاه:

  • خطای جامعه : فرد نابهنجار نباشد و جامعه اشتباه کند.
  • اختلاف نظر و عدم توافق بین مشاهده گران رفتار فرد.
  • اختلاف نظر بین عمل کننده و مشاهده گر.

تقسیم بندی دکتر پریرخ دادستان از ملاک های تمایز رفتار بهنجار و نابهنجار:

  1. دیدگاه مرضی یا آسیب شناختی : بر اساس علامت شناسی و نشانه های بالینی قابل تشخیص است.
  2. دیدگاه آماری : بر اساس آمار و منحنی نرمال است
  3. دیدگاه فرهنگی : براساس محیط اجتماعی است
  4. دیدگاه آرمانی نگر یا تعیین الگوی بهنجاری : الگوی آرمانی بهنجاری است
  5. بهنجاری به منزله سازش با توقعات خود و توقعات جهان بیرون : دیدگاه برگرفته از ژان پیاژه است

تفاوت نابهنجاری و بیماری روانی

رفتار نابهنجار لزوما ملاک و نشانه ی بیماری روانی نیست. بیماری روانی به گروهی از سندرم های رایج اطلاق می شود که شامل برخی رفتارها یا ویژگی نابهنجارند. این رفتارها یا ویژگی های نابهنجار به طور همزمان در یک نفر روی می دهند. برای مثال، افسردگی ماژور به این دلیل یک بیماری روانی شناخته می شود که ویژگی هایش(مثلا خلق افسرده، اختلال خواب، اختلال اشتها و تفکر خودکشی گرا) همزمان در یک نفر دیده می شوند. تشخیص افسردگی در مورد کسی که یک یا دو ویژگی افسردگی را دارد، مطرح نمی شود و چنین فردی بیمار روانی محسوب نمی شود. یک نفر ممکن است انواع رفتارهای نابهنجار را داشته باشد ولی دچار اختلال روانی نباشد.

موضوع فرهنگ و آسیب شناسی روانی

  1. اگر چه فرهنگ ها از لحاظ ابراز هیجانات در چهره شباهت هایی دارند ولی تفسیرشان از تغییرات بدنی و هیجانات متفاوت است.
  2. نژاد و قومیت جز عوامل خطرناک برای بیماری روانی محسوب می شود
  3. تبعیض نژادی و قومی فشارهای روانی بلند مدتی ایجاد می کند که بهداشت روانی افراد را به خطر می اندازد
  4. بین پایگاه اقتصادی-اجتماعی و بیماری های روانی رابطه زیادی وجود دارد.

منبع : جری فیرس. ایی، ترال. تیموتی جی؛ روان‌شناسی بالینی، مهرداد فیروزبخت، انتشارات  رشد.

۳.۲ ۹ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

2 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مریم شمس
۱۳۹۹/۰۹/۱۷ ۱۲:۱۱

ممنون از مطالب خوب و علمی و آموزنده تان

Sanny
۱۴۰۱/۰۱/۰۹ ۰۲:۲۳

خیلی کامل بود، برای دانشگاه استفاده کردم
ممنون